این شاعر درخصوص جایگاه آیینها و سنتهای ایرانی در ادبیات معاصر و بهویژه شعر فارسی در سالهای اخیر اظهار کرد: یکی از موضوعاتی که همه شاعران از گذشته تا امروز به آن پرداختهاند، توجه به آیینها، آداب، فرهنگ و سنن ایرانی و اسلامی بوده است. برای مثال نوروز، جشن مهرگان و بسیاری از جشنهای ملی در شعر پارسی جلوه بسیار برجستهای دارند و شاعران با این اعیاد و آیینهایی که منحصر به شادی و غم بوده، شعر میگفتند و سعی میکردند این آیینها را در آینه شعر و ادبیات پارسی متجلی کنند و به تماشا بگذارند.
او افزود: در خصوص آیینهای دینی هم همینطور بوده است؛ در شعر شاعران مسلمان از زمان رودکی تا به امروز، ذهن و زبان شاعران فارسیزبان به این مسائل معطوف بوده و سعی کردهاند آیینها، فرهنگها و آداب و رسوم ایرانی و اسلامی را در آینه ادبیات به زبان شعر روایت کنند. در جامعه امروز هم شاهد این مسئله هستیم اما آیینهای ملی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قدری در حاشیه قرار گرفتند و بیشتر وجه آیینهای ملی و مذهبی برجسته شد. طبیعتا چون انقلاب اسلامی یک انقلاب دینی بود، ذهن و زبان شاعران بیشتر به مناسبتهای دینی معطوف شد.
اسماعیلی سپس با بیان اینکه از آیینهای ملی قدری غافل ماندهایم گفت: روح، جان و جهان آیینهای ملی هم البته متاثر از آموزههای دینی است؛ برای مثال در عید نوروز که با آغاز بهار همزمان است، مردم به دید و بازدید یکدیگر میروند که به صلهرحم در دین اسلام هم توصیه شده، یا در هفتسین قرآن، آب و آینه میگذاریم که آب نشانه روشنی و آینه نشانه صداقت و راستاندیشی است. پس طبیعتا آیینهای دینی با مراسم و آیینهای ملی آمیخته است و هیچگونه تقابل و تضادی با هم ندارند.
او درخصوص ورود آیینهای غیرایرانی به ادبیات فارسی در سالهای اخیر نیز بیان کرد: این زمانی اتفاق میافتد که جامعه را از سنت حسنهای منع میکنیم؛ برای مثال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتی بحث آیینهای نوروزی در هالهای از ابهام بود که نوروز را به همان شیوه قبل برگزار کنیم یا نه؟ آیا چهارشنبهسوری سنت خوبی است یا خیر؟ و ...؛ یعنی نوعی تشکیک در آیینهای ملی ایجاد شده بود که ما فکر میکردیم این آیینها با آموزههای دینی در تقابل است و برای همین سعی میکردیم جامعه را از آنها منع کنیم. وقتی هم ممنوعیت و محدودیتی ایجاد میکنیم و دلیلش را هم نمیگوییم، طبیعتا جامعه پس از مدتی سعی میکند جایگزینی برای اینها پیدا کند.
سراینده «زنده بادا عشق» ادامه داد: سنتهایی که برای تحویل سال در غرب وجود دارد، در سالهای اخیر در ایران هم تقویت شده که این شاید از نشانههای آن است که وقتی جامعه را از سنت خوبی منع میکنیم، به دنبال یک بدل برای آن میگردد و ممکن است این جایگزین به کلی با جامعه ایرانی همخوانی نداشته باشد. و این یک خسران است. مردمشناسان، جامعهشناسان و پژوهشگران باید در اینباره مطالعه کنند، چون اتفاق خجستهای نیست و ما را از خویشتن و اصالت و هویتهای ایرانی دور میکند. مثلا بحث شادی در جامعه ما تا سالها خط قرمز بود، حتی در تعطیلیها به جای تعطیل کردن تولد بزرگان دینی شهادتشان را تعطیل کردهایم و آن وجه سوگوارانه در جامعه ما بر وجه نشاط، شادمانی و عید غالب است که این جامعه را دچار رخوت میکند.
او در پایان اظهار کرد: وقتی در طول سال هیچ زمینهای برای شادمانی کردن وجود ندارد، وقتی چنین مراسمهایی مثل عروسی پیش میآید و مردم بستر را فراهم میبینند، در واقع به سیم آخر میزنند و تا آنجا که میتوانند سعی میکنند از این بهانه برای شادمانی کردن استفاده کنند و برای همین افراط میکنند و از اینجا جامعه دچار افراط و تفریط میشود. اما اگر تعادلی ایجاد شود که شادی و غم در کنار هم باشند، همان اندازه که در مناسبتهای سوگوارانه جامعه را به عزاداری دعوت میکنیم، در مناسبتهایی هم که وجه شادمانه دارند، مردم را به شادی دعوت کنیم؛ این باعث افزایش امید به زندگی میشود و افسردگی را از سیمای جامعه پاک میکند. ما باید این مناسبتها را بیشتر و پررنگتر کنیم و لازمهاش این است که متولیان فرهنگی، جامعهشناسان، مردمشناسان و پژوهشگران دینی به این مقوله بپردازند. چون این زنگ خطر در جامعه به صدا درآمده که آمار افسردگی و طلاق بالا رفته و بداخلاقیهای اجتماعی و سیاسی در جامعه ما زیاد شده است، از اینرو باید به سنتهای ملی هم بیشتر بها دهیم.
۵۸۵۸
نظر شما