«به رنگ علف»، نوشته وحید صادقی راهی کتابفروشیها شد. داستان این کتاب براساس ماجرایی عاطفی و از نگاه راوی اول شخص نوشته شده و زبانی روان و امروزی دارد و بخشی از موضوع آن به توصیف دنیایی سمبلیک از حیات پس از مرگ اختصاص دارد. صادقی در رمان «به رنگ علف» سعی داشته تا زبانی بسیار امروزی را در توصیف وقایع داستانی به کار ببرد.
بیان روایی ساده کتاب و استفاده از زبانی روان و متناسب با موقعیتهای متفاوت داستان، هم در بخش اصلی روایت و هم در استفاده از دیالوگها، از نکات قابل توجه این کتابند. بخشی از موضوع اصلی کتاب ارتباط ماورایی پسر و دختری است که قهرمان اصلی داستانند، که این رابطه بعد از مرگ دختر آغاز میشود.
در نوشتهای پیش از شروع داستان آمده است: «من فقط بهار زندگی میکنم. تابستون خاطرات بهار رو دوره میکنم؛ پاییز غمبرک میسازم و زمستون هم خودمو آماده بهار میکنم! من بهار رو به خاطر شکوفه کردن درختای گیلاس و زردآلو و باز شدن غنچههای گلهای محمدی و سبز شدن علفهای کنار جویها و جفت شدن کفترها و قناریانش دوست دارم. میدونی تمام اینا فقط یه تعریف دارن؛ اونم عشقه! عشق تنها چیز با ارزش هستیه که به نظر من فقط تو فصل بهار تجلی پیدا میکنه!»
بخشی از داستان این گونه نوشته شده است: «دیشب درباره یکی از نمایشگاههای نقاشی که با پدر و مادرش بازدید کرده بود حرف میزد. راجع به تک تک تابلوهایی که دیده بود، آنقدر دقیق توضیح میداد که میتوانستم هر کدام را در جلوی چشمانم تجسم کنم. مهرش آنچنان در دلم لانه کرده که اصلا طاقت دوریش را برای بیش از چند ساعت ندارم. تمام فکر و اندیشهام دوره کردن خاطرات یکی دو روز قبل شده...»
«به رنگ علف»، نوشته وحید صادقی، هفته پایانی اسفند سال گذشته(89)، به شمارگان 110 نسخه از سوی نشر «نگیما» منتشر شد. این کتاب 191 صفحه و قیمت آن 1100 نسخه است.
«نشان اقدس» و «پیکرتراش» نیز نام دو رمان دیگر از این نویسندهاند که هم اکنون در نشر «داستان» مراحل انتشار را سپری میکنند. محور اصلی کتاب«پیکر تراش» درباره نشریهای است که گزارشگرها و خبرنگاران آن درصدند تا به پاسخ معمایی پلیسی پی ببرند.
291/60
نظر شما