«امر سیاسی» از نتایج زندگی اجتماعی انسان ها و از نخستین پدیده هایی است که همراه زیست اجتماعی انسان پدیدار گشته است. به عبارت بهتر پیدایش سیاست را از زمانی می توان سراغ گرفت که انسان از حالت فردی به حالت اجتماعی، یعنی رابطه با دیگری، وارد شد. حال اگر انسان اجتماعی را همزمان با پیدایش انسان در نظر گیریم، پس، سیاست همزاد انسان است؛ منتهی «شیوه های سیاست ورزی» در دوره های مختلف تاریخ بشر، مبتنی بر تجربه و تفکر بشر تغییر کرده است.
اولین شیوه های سیاست ورزی مبتنی بر «زورآزمایی» بوده است: هر که زورش بیشترباشد سیاستش هم حاکم می گردد، زمانی هم که زورش روی به نقصان وکاستی گذارد، زورمندی دیگر وسیاستی دیگر حاکم می شده است، که فارابی از آن به عنوان «فرایند تغلب» یاد می کند.
هنجارهای حاکم بر این شیوه سیاست ورزی خونریزی، خشونت، و پرخاشگری زیاد است، و می توان بر این شیوه های سیاست ورزی «ستیزه» و «کشمکش» نام نهاد. این شیوة سیاست ورزی آثار زیادی بر زندگی مردم عادی وفارغ از سیاست داشته است، و با ایجاد ناامنی و در گیری های خونین، در خیلی از موارد دودش به چشم مردمان بی دفاع رفته است.
در دنیای جدید، مبتنی بر نگاه آسیب شناسانه و خردورزی در صحنة سیاست، کوشیده شده است با قاعدهمندی «امر سیاست ورزی» از دامنة آثار مخرب آن و تأثیرات سوء آن بر جامعه وعرصه های دیگر، از جمله اقتصاد، فرهنگ و.... کاسته و تا جایی که می شود از آن جلوگیری شود.
قاعده مندی سیاست ورزی در چارچوب «رقابت سیاسی» و قانون گرایی مهمترین دستاورد سیاسی عصر جدید است. منتهی این طور نیست که با تصدیقِ صرف این اصول مشکلات رقابت سیاسی و عدم پدیداری ستیزه در آن هم حل شود، بلکه بایستی به «الزامات نهادی» این تصمیم توجه و اهتمام ویژه صورت پذیرد. بازی سیاسی جدید، اگر نخواهیم که به منازعه وستیزه جویی منتهی شود نیازمند نگاه جامعه شناختی وتوجه به گسترش نهادهای مربوط به آن است.
به عبارت بهتر، به موازاتی که به گسترش نهادهای سیاسی لازم برای «رقابت سیاسی» توجه شود، می توان از ستیزه جویی هم فاصله گرفت. در حقیقت اگر امروزه ما با استمرار ستیزه های سیاسی در جامعه مواجه هستیم، مهمترین علت آن را باید در بی توجهی وکم اهمیت شمردن توسعة نهادهای لازم برای «امر سیاسین بدانیم.
افزون بر این باید توجه داشت، به لحاظ جامعه شناختی، هر قدر نسبت به این ضرورت دنیای پیچیدة امروزی کم توجهی شود آثار مخرب سیاست ورزی هم بیشتر نمایان خواهد شد. در حقیقت نهادهای لازم برای سیاست ورزی «سلامت نهادی» را برای جامعه به ارمغان خواهد آورد. سلامتی که در فقدان نهادهای سیاسی لازم ، سبب پیدایش وگسترش «آلودگی » در نهادهای غیر سیاسی جامعه که عهده دار وظایف دیگر هستند هم می شود. آلوده شدن تمام نهادهای اجتماعی به سیاست سلامت جامعه را به مخاطره می اندازد ومانع از اجرای صحیح نهادهای دیگر، مانند نهادهای خدماتی، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و ورزشی و.... خواهد شد. در این شرایط همة نهادهای اجتماعی خواسته ، ویا ناخواسته ، در گیر امر سیاسی می شوند . این یعنی آلودگی سیاسی و «ناسالم بودن پیکرة اجتماعی».
بنابراین گسترش نهادهای سیاسی لازم، واحترام گذاردن وحمایت کردن از فعالیت های حزبی برای رقابت سیاسی نه یک تفنن و امر حاشیه ای، بلکه یک ضرورت و الزام برای جامعه اس است که امر سیاسی خویش را از طریق «جمهوریت ومردم سالاری، می خواهد به پیش برد. جامعة ما در بی توجهی به این امر مهم جامعه شناختی، همواره، و حتی در عادی ترین رقابت های سیاسی هم ضررهای زیادی را متحمل می شود. پس با نگاهی آسیب شناسی می توان مانع از رسیدن چنین رنج هایی به پیکرة جامعه گردید.
استادیار جامعه شناسی دانشگاه امام حسین(ع)
/27214
نظر شما