رمان «آتش به اختیار» با این جمله آغاز می شود: «به یاد 21/4/67؛ تقدیم به همراهان و در راه ماندگان» یعنی شش روز قبل از آتش بس. شاید بتوان گفت به نوعی آخرین روز جنگ بود. چند روز بعد از آن، فقط عملیات «مرصاد» بود و دیگر هیچ اتفاقی نیفتاد. آن روز خاص، روزی است که عراق در منطقه شمال غرب خوزستان در منطقه دهلران، زبیدات، نهر عنبر، فکه و ... عملیات گستردهای را انجام داد و چند روزی خودش و تبعات حملهاش در منطقه جریان داشت و این داستان از آن روز و آن روزها صحبت میکند. روزی گویی به درازی یک قرن.
داستانی است از آخر جنگ. نمیشود به طور دقیق جواب داد که آدم ها و شخصیت های کتاب واقعی اند یا برگرفته از تخیل؟ مهم هم نیست و فایدهای هم ندارد. من در این کتاب به همراهان خودم در آن روز ادای احترامی کردم.
البته ممکن است در این رمان سایه ای از شخصیت های واقعی وجود داشته باشد. از آدم های واقعی الهام گرفتهام. بعضیها از آنها برگشتند و بعضیها هم ماندند و اکثراً هم از تشنگی ماندند. دهها کلیومتر باید راه میرفتیم در آن دشتهای سوزان و آفتابی، آن هم بدون آب و غذا و در حالی که به سختی از محاصره در آمده بودیم. من در «7 روز آخر» فضای واقعی آن دوران را به عنوان خاطره بیان کردم. بعضی از این سربازان و همراهان را که الهام بخش این داستان بودند تا این اواخر هم می دیدم. دوستان خود من بودند و بعد البته بعضی هایشان را دیگر ندیدم. بعضی ها هم بعدها به واسطه خواندن «هفت روز آخر» مرا پیدا کردند و دوباره آنها را دیدم.
در یک داستان، اگر از یک مسئله انسانی صحبت شود، همه انسان ها آن مسئله را دارند و یا میتواند این مسئله برای آنها روی دهد. به قول خود متن «اسمها مهم نیستند، رسمها مهمند»؛ حالا اسمش را هر چه میخواهید بگذارید، بگذارید. قطار در همه جای دنیا قطار است. وقتی میگویید قطار سریع السیر، یعنی اینکه میخواهید یک محدویتی اعمال کنید از قبیل اینکه این قطار در همه جا نخواهد ایستاد ولی همین نامگذاری هم نفی اصل نمیکند. قطار، اول قطار است و بعد معمولی یا سریع السیر. داستان دارد از موضوعی حرف میزند. آن موضوع صرف نظر از اسمش یا قابل دفاع هست و یا نیست.
این کتاب، تصویری از جنگ ارایه می دهد که می تواند با خودش کمی و تا حدودی تحلیل هم داشته باشد اما این در نهایت یک تصویر از یک یا چند آدم است؛ تحلیل کلان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس نیست. قرار هم نیست جنگ را در هر داستانی بنشانم و ارزش گذاری کنم. ضمن اینکه نمیتوانم مانع برداشت های مخاطب بشوم.
به هرحال داستان باید جای تاویل و تفسیر داشته باشد. بعضی از این مفاهیم را اگر خیلی باز کنیم در داستان جزء به جزء و تا نهایت جواب نمیدهند. در این رمان؛ هرچه جلوتر میروید، همه چیز شخصیتر و اینجاییتر میشود. دغدغههای کاملاٌ آشنا که احتمالاً برای هیچکس دیگر در هیچ جای دیگری از کره زمین نمیتواند رخ بدهد. رفت و برگشتی که در طی آن با ذهنیت، علایق، نوع نگاه، نگرانیها و خیلی از مسایل دیگر راوی داستان آشنا میشویم.
گفتوگو با محمدرضا بایرامی در «کافه خبر» را اینجــــــا مطالعه فرمایید.
هموطنان تهرانی میتوانند برای تهیه این کتاب با شماره تلفن 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی(سام) تماس و آن را در منزل یا محل کار خود تحویل بگیرند.
291/60
نظر شما