یک- کلاً از او خوشم میآید چه آن موقع که بازیگر بود و در تلویزیون میدرخشید چه آن موقع که بازیگر بود و نقش قابل توجهی در تلویزیون نصیباش نمیشد و مجبور بود نقش «مجری» را بازی کند در برنامه آشپزی [و چون داشت نقش یک مجری را بازی میکرد بدون حضور یک کارگردان خلاق، کسی هم خوشاش نیامد]!
کلاً از او خوشم میآید چه در نقش پسر خانواده در«خانه سبز» و چه در نقش «امین» در «ولایت عشق» [که بازآفرینی نقش کالیگولا بود] او بازیگر فوقالعاده با استعدادی است که در فیلمهای اسفناکی هم بازی کرده؛ فیلمهایی که تنها نقطه قوتشان بازی او بوده صرفاً.
در جشنواره فیلم فجر 89 که اوج هو کردنهای ممتد بود در کارنامه سه دههای این جشنواره، برای دیدن فیلمی که او کارگردانش بود و کمدی هم بود، ازدحام در حدی بود که حتی ایستاده هم نمیشد فیلم را درست دید و هی باید مثل صحنههای دعواهای قدیم که باید بالا میپریدیم و گردن میکشیدیم تا ببینیم کی، کی را زده، بالا و پایین میپریدیم تا بفهمیم سالن چرا دارد از خنده منفجر میشود!
او کارگردان خوبی است که فیلمهای خوبی هم در کارنامه دارد و حالا هم فیلمش دارد خوب میفروشد چون فیلمنامه خوبی دارد کارگردانی خوبی دارد بازیهای خوبی دارد در نتیجه مخاطبان خوبی دارد!
خب ، حالا شما میدانید که دارم درباره چه کسی حرف میزنم. اسماش در 90 عمودی 9 حرف است [خیلیها حالا در 90 افقی هستند و خدابیامرزی میطلبند!] و اسم فیلمش ، هم «ورود» دارد هم «ممنوع»؛ برای دیدناش هم اتومبیل جایزه نمیدهند اما...همه میروند و میبینند.
دو- چرا در این مملکت هر کسی میخواهد فرهنگی حرف بزند همه فکر میکنند سیاسی حرف میزند؟
چرا در این مملکت وقتی کسی سیاسی حرف میزند همه فکر میکنند دارد فرهنگی حرف میزند؟
چرا در این مملکت وقتی فرهنگی حرف میزنی و همه فکر میکنند داری سیاسی حرف میزنی، باید کارت را ول کنی و بروی سر نواب، گل بفروشی؟
چرا در این مملکت وقتی سیاسی حرف میزنی و همه فکر میکنند که داری فرهنگی حرف میزنی، باید گلفروشی میان ترافیک نواب را ول کنی و بروی مدیر یا مسئول یک جایی بشوی؟
چرا میان فرهنگ و قورمه سبزی همیشه نسبت مستقیمی است؟
چرا غذای نذری خانهای که نامش سیاست است ، قورمه سبزی اهل فرهنگ است؟
سه- نمیدانم این روزها شعر یا داستان یا کلاً ادبیات چه جایگاهی در دنیا دارد اما لاأقل میدانم که سروصدایی این وسط نیست و تنها خاموشی است، خاموشی است.
در ایران که خاموشی هم نیست... اصلاً نیست ! چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید.
ادبیات ، راوی زمانه خود است و ادبیات فاقد زمانه یا بدتر ازآن، ادبیات قلبکننده زمانه، «نقشش به حرام ار خود ، صورتگر چین باشد»!
5858
نظر شما