هرچند تلاش مدیران فرهنگی به ویژه دست اندرکاران اداره کتابخانههای عمومی در رونق بخشیدن به مطالعه قابل تقدیر است، اما نارضایی بزرگان جامعه از سرانه مطالعه که در رفتار عمومی شهروندان نیز کاملا محسوس است، چیزی نیست که با بالا نشان دادن سرانه مطالعه از طریق افزودن رفتارهای شبه مطالعه به آن بخواهیم پایین بودن سرانه مطالعه را توجیه کنیم.
نگاهی به تعاریف ارائه شده درباره "مطالعه" در منابع و مقالات علمی، کاربرد نادرست لفظ مطالعه در اینگونه گزارشها را به خوبی نشان میدهد. اینجانب بدون این که بخواهم در اینجا به ارائه تعاریف مطرح شده در منابع معتبر در باره مطالعه بپردازم، پیشنهاد میکنم شورای عالی انقلاب فرهنگی در تدوین اسناد یا پیشنویس مصوبات خود به تعریف واژهها بپردازد تا اولا معلوم شود در هر موضوعی علیرغم وجود تکثر در تعریف واژهها و نیز برخی برداشتهای نادرست از واژهها، جمهوری اسلامی ایران تعریف مشخصی را پذیرفته و ثانیا مدیران و برنامهریزان فرهنگی در شاخصسازی برای اندازهگیری اثربخشی فعالیتهای خود آن تعریف را مبنا قرار دهند.از آن جمله است تعریفی برای مطالعه.
سالهاست هریک از مسئولان فرهنگی با یک تعریف از مطالعه و سنجش میزان مطالعه مردم بر آن مبنا به ارائه آمارهای متفاوت از سرانه مطالعه میپردازند که این گونه گونی آمارها بدون این که اعتمادی را جلب کند، فقط دستمایه تولید خبر و گزارش البته گاهی هم همراه با طنز و انتقاد رسانهها میشود. درحالی که انتظار این است که این گونه سنجشها و ارائه گزارش به مردم و مسئولان توسط یک مرکز رسمی مانند مرکز آمار ایران انجام شود تا بین مدیرانی که هریک از اعضای پیکره یک نظام اداری هستند اینگونه اختلافها پیش نیاید.
5757
نظر شما