ساعت ١٨/٤٥ دقیقه روز دوشنبه ششم تیرماه ٩٠ است. سوار بر اتوبوس در مسیر جده به مدینه منوره در حرکت هستیم. از کنار تابلویی که نشان دهنده فاصله ١٧ کیلومتری ما تا مدینه است میگذریم. کمی پس إز آن صدای أذان غروب آفتاب به گوش می رسد. با شنیدن شهادت موذن به رسالت پیامبر گرامی اسلام به یاد می آورم این صدای آشنا را که هرروز صبح و شام اذ گلدسته مسجد محله مان می شنوم. ونیر به خاطر می آورم ندای اشهد ان محمدا رسول الله که نه تنها در لبنان و سوریه و پاکستان و اندونزی که از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کره خاکی مسلمانان چندبار در روز سر می دهند و از این طریق عضویت خود در أمت اسلامی را شهادت می دهند.
من که برای أولین باراین مسیر را می پیمایم مرتبا سرک می کشم تا شاید در امتداد جاده نشانی از گنبد سبر مرقد منور نبوی پیدا کنم. به چهارراهی میرسیم که بر تابلوی بزرگی در سمت راست آن این عبارت نقش بسته است: سیدنا رسول الله نشتاق لرؤیته
اشتیاقم به رؤیت بیشتر و بیشتر میشود. وارد شهر مدینه میشویم. آنقدر شهر را از ساختمانهای چند طبقه پر کرده اند که جز از فاصله ای نزدیک نمی توانی گنبد مرقد پیامبر را ببینی. این هم از بدسلیقگی ال سعود یا شاید هم شیطنتشان.
اما گویی دل زائر عاشق مشتاق، اینگونه حجابها را برنمی تابد و لحظه به لحظه نزدیکی به حرم را با چشم دل حس میکند. اشک شوق از چشمانش سرازیر میشود و زیر لب با پیامبر سخن میگوید؛
کد خبر 159868
نظر شما