در برنامههای مختلف تلویزیونی و حتی دیگر رسانهها از مدهای رواج یافته در جامعه صحبت میکنند، از مد لباس و آرایش مو گرفته تا تب فوتبال و... اما کمتر به مد شدن نویسندگان و طرز فکرها توجه میشود.
این بیتوجهی در حالی است که هر چند وقت یکبار خصوصا نویسندگان خارجی در کشور ما شهرت زیادی پیدا میکنند. گاهی اوقات پس از فروکش این تب همچنان نوشتههای فرد خوانده میشود و فقط گروهی که کورکورانه دنبالرو جریانها هستند از این جرگه خارج میشوند. ولی گاهی نویسندهای در برههای از زمان معروف میشود و انگار برای همیشه به تاریخ میپیوندد. حتی یک نسل بعد با طرز فکر آن نویسنده کوچکترین آشنایی ندارند.
چند وقتی است صحبت از هاروکی موراکامی در جامعه ما زیاد شده است. کتابهایی که از او به انتشار میرسند بارها و بارها تجدید چاپ میشوند و کتابهای جدید این نویسنده طی زمانی کوتاه در بازار نایاب میشوند و خوانندگان باید منتظر چاپهای بعدی باشند. اگر شما هم از خوانندگان آثار هاروکی موراکامی هستید، این اقبال جامعه به او را مد میدانید یا به نظرتان این روند میتواند تا مدتی طولانی جریان داشته باشد؟
بعضی از ناشران ایرانی معتقدند بیش از هر تبلیغ و اطلاع رسانی و... مهمترین عامل تجدید چاپ کتاب با تیراژهای بالا را باید در سفارشهای مردم به یکدیگر دانست. شاید این حرف گاهی درست باشد، اما در هر صورت این هم حقیقتی است که ناشران در هر کشوری تزریق کننده نوع نگرش و تفکر به مردم هستند و همین جاست که باید مثل دیگر مدهای جامعه ایران سراغ مدهای تبلیغ شده از سوی ناشران هم برویم.
اگر آنها افکاری را مناسب با فرهنگ و نگرش ما به جهان ارائه دهند، نشاندهنده شناخت درستشان از جامعه و نیازهای مردم است و اگر خلاف این باشد، آیا میتوانند پاسخگوی افکار منتشر شده در جامعه باشند؟ افکاری که گاهی تاثیر منفی شان سالهای بعد خود را نشان میدهد.
به هر روی ناشران و مترجمان ما به چاپ و ترجمه آثار موراکامی روی خوش نشان دادهاند. البته ممیزیهای ارشاد اشکالات زیادی را بر کتابهای او وارد میکند. تا جایی که مهدی غبرائی و مجتبی ویسی یا از ترجمه کتابهای موراکامی دلسرد شدهاند یا مشهورترین کتابهایش را ترجمه کردهاند، البته برای دل خودشان تا شاید آن روز بیاید که نگاه ممیزان ما تغییر کند. آنها معتقدند اگر با همین وضعیت دیگر کتابهای موراکامی را که اتفاقا از کارهای بهتر او هستند، به دست چاپ بسپاریم حتما قسمتهای زیادی از آن به دلیل رویکردهای غیرمنطقی قلع و قمع میشود.
تب موراکامی؟
نه مهدی غبرائی (مترجم «کافکا در کرانه» و «پس از تاریکی»)، نه مجتبی ویسی (مترجم «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم») نه پیمان خاکسار از مترجمان جوان امروز که نویسندگان جدیدی را به ایران معرفی کرده، هیچ یک معتقد نیستند که مردم ما دچار تب زودگذر موراکامیخوانی شدهاند.
غبرائی میگوید: «به نظر من خوانده شدن آثار موراکامی اصلا تابع مد نیست. زیرا موراکامی به مسائلی پاسخ میدهد که هم من مترجم و هم خواننده به آنها نیاز داریم.»
او ادامه میدهد: «وقتی تصمیم گرفتم نویسندگان ژاپنی را در ایران معرفی کنم، دوستانم مرا از این کار منع کردند. زیرا معتقد بودند نویسنده ژاپنی در ایران طرفدار ندارد، ولی فروش این آثار پیش فرض آنها را تغییر داد. نویسندگان جدید سالهای بعد از جنگ دوم جهانی حدود سالهای 1965 شهرت پیدا کردند که از میان آنها باید به کوبو آبه، کنزار بورو اوئه و موراکامی اشاره کرد.»
غبرائی علت موفقیت این نویسندگان را در آن میداند که زبان فاخر رایج تا پیش از جنگ جهانی دوم را کنار گذاشتند و تحت تاثیر نویسندگان غربی به زبان روشن با اندیشههای برگرفته از فرهنگ بومی و غربی روی آوردند. همانگونه که صادق چوبک و صادق هدایت در داستان نویسی ایران عمل کردند.
58301
نظر شما