این عضو وبلاگ نخبگان خبرانلاین می نویسد: " نخستین گام برای شناخت این موضوع دانستن آن است که کودکان چه درکی از مرگ دارند و نگاه آنان نسبت به مرگ چگونه شکل می گیرد. نحوۀ درک ونگاه کودک به مرگ دروهلۀ اوّل به سن او بازمی گردد . امّا مهم این است که کودک درهر سنی باشد به نوعی از مرگ و حضور آن آگاهی و دریافت دارد و تجلیّات مرگ در زندگی روزمره کودکان در بازی ها ، تخیّلات و رؤیاهای آنان به چشم می خورد . پس این تصور که کودک چیزی از مرگ نمی داند و نباید دراین باره چیزی به او گفت کاملاً غلط است . "
این روانپزشک خودداری از ارائه پاسخ های مناسب دراین باره به کودکان را ضروری می داند و می افزاید: " گفته می شود که حتی نوزاد شش ماهه هم ذهنیّتی دربارۀ نیستی و هستی دارد . به عبارت دیگر حضور وغیاب مادر یا جانشین او در برابر دیده نوزاد دوگانۀ هستی - نیستی را نمایندگی می کند. برای کودکان بین 3 تا 5 ساله مرگ مانند یک سفر یا گذر است . مرده در نظر کودک چیزی کمتر زنده در نظر گرفته می شود و هنوز کاملاً نابود شده تلّقی نمی گردد . وقتی کودک در سنین خیلی پائین است مرگ از نظر او نوعی رفتن به شمار می آید . درذهن کودک تفاوتی میان خروج از یک اطاق با عزیمت از جهان وجود ندارد. در حقیقت تقابل غیاب - حضور در کار است . همان که در بازی هایی مانند قایم باشک نیز دیده می شود. هنوز قطعیت و حتمیت مرگ قابل درک نیست و تلقی از مرگ همچون خواب است . بیهوده نیست که در اسطوره های یونان که به دوران کودکی بشر تعلق دارند خواب و مرگ برادران یک دیگر و فرزندان شب به شمار می آمدند ."
او در ادامه مطلب خود به مساله مرگ در سنین مختلف اشاره کرده و هر گروه سنی را تحلیل کرده است.
برای مطالعه متن کامل این یادداشت لطفا اینجا را کلیک کنید.
نظر شما