۱۵ نفر
۲۹ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰
پینگ پنگِ یک‌نفره‌ ایرج طهماسب در برنامه «مهمونی»

چهار قسمت از «مهمونی» طهماسب را از «نماوا» دیدیم. جای شما خالی!

بخش‌های بامزه‌اش را هم دوستان زحمت کشیدند به همت عالی، گذاشتند توی اینستاگرام که ملتِ درگیر پشه و پشه‌پرانِ «همیشه در صحنه‌ی جاده چالوس» هم موقع خوردن جوجه با نوشابه [به قول مهران مدیری] تماشا کنند و بگویند: «عجب پشه‌ای! عجب پشه‌ای! کاش اون اینجا بود اینا می‌رفتن طهماسب رو می‌خوردن!» البته خبری از «جیگر» نبود همین طور از کلاه‌قرمزی و پسرخاله و باقیِ آشناها که خبر رسیده بود که ظاهراً از اموال صدا و سیما هستند و یعنی مالکیتِ معنوی کشک! [بنده بی‌تقصیرم! به گردنِ گوینده‌اش! فکر نکنید که کشک ارزشی ندارد! آن مالِ قدیم‌ها بود الان همان آش کشک خاله که می‌خوردیم و نمی‌خوردیم پای‌مان بود، به دلیل بالا رفتن ارزش کشکی که همان مالکیت معنوی‌ست، واگذار شده به… گفته‌اند نگویید آگهی دیگر نمی‌دهند!]

خبری هم از حمید جبلی و اکثر صداپیشه‌های قبلی نبود؛ طهماسب بود فقط؛ که عذرخواهی می‌کرد پیر شده، دستِ خودش نیست! ما هم عذرخواهی را قبول کردیم [دشمنت شرمنده باشد آقای مجری! اختیار دارید! حالا شما که فقط پیر شدی ماها که مُردیم!] جای خالی جبلی مشخص است در برنامه، خیلی هم مشخص است به نظرم این همه صندلی خالی در «مهمونی» همه مالِ جبلی‌ست که قرار بوده هم خودش بنشیند هم شخصیت‌هایی که خلق کرده هم نوع دیالوگ‌نویسی محشرش که آمیخته‌ای از «فیلمنامه‌نویسی» و «بداهه‌گویی»ست.

سؤال اصلی در اینستاگرام، امسال نه مال مدرسه رفتنِ ۱۴ به در بود [که چطور بروند بچه‌ها، چطور از زیرش بروند، چطور از زیرش در برویم به عنوان والدین؟!] نه مالِ سرِ کار رفتن تا ساعت ۴ عصر بود [زولبیا و نان و تخم مرغِ افطاری را کی باید خرید؟ ماه رمضان مگر زودتر نباید برگردیم خانه؟!] سؤال اصلی این بود که طهماسب با جبلی قهر کرده یا جبلی با طهماسب قهر کرده؟! حالا فرق‌اش در چه بود؟ [این سؤال البته انحرافی بود چون موهای هر دوتاشان الان ریخته و دیگر مویی نمانده تا فکر فرق باز کردن باشند یا نباشند!]

یادش به خیر! آن موقع‌ها! جیگری بود که وزیر-وزرا ازش می‌ترسیدند!
در اینکه طهماسب می‌تواند هنوز برنامه‌ای بسازد که مخاطب داشته باشد حرفی نیست بحث بر سرِ این است که هنوز می‌تواند برنامه‌ای بسازد که ملت بگویند از کار قبلی بهتر بود؟ «مهمونی» تا اینجا چنین برنامه‌ای نیست یک بخش‌اش برمی‌گردد به غیاب حمید جبلی؛ [دروغ چرا! ۹۰ درصدش برمی‌گردد به آن و ۱۰ درصد بقیه هم برمی‌گرد به همان ۹۰ درصد! این به این معنا نیست که طهماسب کارش را بلد نیست یا هنوز جلوی دوربین نمی‌تواند دل از عموم تماشاگران ببرد، مالِ این است که پینگ پنگ، بازی دونفره است که الان طهماسب دارد یک‌نفره بازی می‌کند!]

بخش دیگرش برمی‌گردد به اینکه بخش اجرای نمایش و موسیقی ملل، اصلاً با کلِ فضای کار ناسازگار است [شاید در «خندوانه» یا «دورهمی» خیلی هم خوب دور می‌آمد اما مال برنامه طهماسب نیست] بخشِ مهمان‌ها، باید بیشتر درگیرِ بگومگو با عروسک‌ها باشد، سه پیشخدمت برنامه از تیپ [که تیپ‌های خوبی هم هستند] باید عبور کنند و بدل به شخصیت شوند و حضور بیشتری در اجرای شوخی‌ها داشته باشند. الان، بار کل بحث جذب تماشاگر، روی دوش دو عروسک پشه و پسربچه است [که خیلی هم محبوب شده‌اند] اما نه در بداهه و نه در فیلمنامه و نه مهندسی شوخی‌ها، توسط عروسک‌های کته و قیمه و خوشگل بابا و شاباش و دی‌جی، پشتیبانی نمی‌شوند [در حالی که گوینده‌ی عروسک پسربچه همان گوینده شاباش است یعنی هوتن شکیبا؛ پس مشکل کار، در طراحی شوخی‌ها و فیلمنامه است]

این وسط، کاظم سیاحی ثابت کرده که صداپیشگی‌اش برای پشه، همان ارزشی را برای «مهمونی» دارد که صداپیشگی‌اش برای جیگر و گدا در کلاه‌قرمزی. [یادش به خیر! چه روزگاری بود موقعی که جیگر وقتی حرف می‌زد، ملت چشم‌شان به دهن‌اش بود که ببینند قرار است از کدام چرخ پنچر مملکت بگوید!] مشکلِ آخر، مربوط به عدمِ پخشِ روزانه است که از این به بعد هفتگی هم می‌شود؛ سازنده‌ی چنین برنامه‌هایی باید سریعاً از جامعه بازخورد بگیرد که کار را بهتر کند این بازخورد که در تلویزیون می‌توانست خیلی سریع اتفاق بیفتد الان در پخش خانگی، صدایش خیلی دیر به سازنده می‌رسد. من فکر می‌کنم «مهمونی»، با بازنگری در مواردی که گفتم می‌تواند دوباره به یک موفقیت بزرگ برای طهماسب بدل شود.

گفتگوی تلفنی با پسرخاله!
داشتم دنبالِ نوشته‌های قبلی‌ام درباره‌ی کارهای طهماسب می‌گشتم برخوردم به مطلبی از بهمن ۹۲ که آن موقع هم کلاه‌قرمزی و پسرخاله را از دم در جام جم راه نداده بودند تو؛ اما مدیر شبکه اعلام کرده بود که قرار است برنامه‌ی ویژه بسازند با حضورشان و برای عید ۹۳ و صدای طهماسب هم بلند شده بود که کدام مذاکره؟ کدام قرارداد؟! بخوانید اگر بامزه بود بخندید اگر بی‌مزه بود مثل پسربچه‌ی گل‌فروش که می‌خواست برود توی فیلم‌های هومن سیدی فحش بدهد، بروید… [نه! آقای مجری جلوی دهنشونو بگیر! عیبه!]

۱۳۹۲: بیاییم فرض کنیم که پسرخاله با صدای حمید جبلی، این قصه را تعریف می‌کند: «خُب ما رفتیم با مدیر شبکه صحبت کردیم که ما آماده‌ایم برای پروژه ویژه اما گفت چرا عجله می‌کنی پسرخاله! صبر کن! هنوز تا عید خیلی مونده! گفتیم خُب الان بهمنه پس کی برسیم به خونه‌تکونی، کی برسیم به خرید عید؟ گفت صبر کن پسرخاله! ما هم گفتیم چشم! احترام بزرگ‌تر واجبه! بعد شبش اومدیم اخبار تماشا کنیم دیدیم اعلام کرد، هی اعلام کرد! زنگ زدیم بهش که تو گفتی صبر کن پس چرا خودت صبر نکردی؟ گفت، گفتم تو صبر کن پسرخاله، نگفتم خودم صبر کنم پسرخاله! دیدیم راست میگه! آخه احترام بزرگ‌تر واجبه! نشستیم به خوردن آجیلا جای شب عید، چون اون موقع که داریم برنامه می‌سازیم. یه دفعه گفتیم آخ! نگو که فندقو با پوست داشتیم جای تخمه می‌خوردیم! بعد میگن کوچیک‌ترا به چیزایی که براشون خطر داره، توجه نمیکنن! خُب تقصیر خودته آقای مجری! چرا مذاکره نمی‌کنی آقای مجری؟ مگه چیه؟!»

بعدالتحریر: بعد پشه گفت: «بده بزنیم!»

* منتشر شده در مجله نماوا

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1622731

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 9 =