۹ نفر
۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۰۷:۳۱
وصف علی(ع) با اقتباس از اولین غزل حافظ

این سروده در تاریخ 18 و 19 ماه رمضان1444 ( اردیبهشت 1401) به ترتیب الفبا و با اقتباس از اولین غزل حافظ سروده شد و در آن سعی شد تا آرایه ها در هر بیت بیشتر همجنس همان حرف باشد.

در وصف علی علیه السلام

الا یــــــا ایهــــــا الآدم بــزن آئیــــن ها بر هم که از نســـــل بنی آدم امیــــــــری آمد و آقــــا

بســـــاط بنـــدگی بر پا شد از برزو وشی بُرنــا که او بــــانی هر بـــرّ ی است اندر بستـــر دنیـا

پسینـــی یا که پیشینــی چو او هر گز نمی بینــی چو هرون بهر یاسینی نخــواهد شد چو او پیـــدا

تو والایی توتنهـــــایی تو تاریــــخی تو بی تــایی تو را هرگز نه همتــــایی به تدبیـری تک و تنها

ثنــــا گو ثانی الاثنیـــن ، مثنـــا کن ثنـــا در بین ثبـــور و خار در عین علی ثابت در این اثنـــا

جوانمردی و جَودت را جمال و جـود و جرأت را به جسم و جان وسعت را، جلالت داده ای جـانا

چـه گوید دل که تو چونی، به کار عشق مجنـونی ز چندش ها تو دل خونی، نمی دانی بپرس چَــه را

حســودانت حسد دارند ز حقد و حیله سرشـــارند که با حیـــدر غرض دارند، علی را با حسد حاشا!

خــــدوم دین به حق خادم، بنای کفـــر را هــادم تو خـــرسند کن من نـادم خطایم را بکن خنثـا

درودت داور دادار رســــان بر دلبــــرم سرشـــــار که او داروی هر بیمـــــار، یگــــانه داور دعـوا

ذوی القربی و ذیحق او ذوات و ذوفنــون است او نه او رب و نه چون ما او، نه او ذاک و نه او هـذا

روا باشد روایــت زو، که او راز است و هم رمز او رفیــق رهروان است او، که رهبــر باشد او ره را

زهی زان خانه زاد حق، نَزَد زیدی و عمرو ناحق به زورگو خشم او مطلق،که زوج است زهره زهرا

سخن گو از سری سرتر که سـر داد در ره سرور ســـرورش دیدگان تر ، رســــانَد سور به نابینــا

شهیــــد مشهد عشق او، به محـــرابی کمان ابرو بپاشیــــد خون ز سر هر سو، ز تیغ آخرین اشقــــا

صبوری و صفا در او، صمیم است و صدیق در خو همـه در صاحب ما جو، به صوری یاکه درصنعا

ضرر بیند عدو از ضرب، چو آرد روی بر حــرب تضرع یا زبان چرب، که مضطر خود کند رســوا

طهــــور است و مطهر او به طــاها همچو اختـر او ولایش طرفـه معجـــون گو به مثل شاخه طوبـا

ظــلال ظلمت شب شد هر آنکــو با علی بــد شد عـــدو با او نه آدم شد که حبــش ظلّی از بـــالا

عبــــودیت نگر از او، عبیـــدی چون علی کو کو ز زین العـــابدین می جو ، علی عـــــالی اعــلا

غــــلام شاه مــــردانم چو قنبـــــر جزو غِلمـــانم غــــریب از بســـکه او دانــم به روی پهنــة غبـرا

فــدای فـــوت و فن او به فرمانــــش گـذارم رو که تا فیضش زنـــد پهـــلو به فقـــرم واپسین فردا

قدر قدرت، به علم مطلق، زعدل فرقش بشد منشق همـــــاره او بُوَد بر حـــق، ز ســــوی قادر یکتـا

کبــــار و اکبـــر و کبرا، ز کانون در صف اعــــدا به روز جنــــگ با مـــولا حریف او شـوند کـلّا

گر از گفتار او خواهی، به نهجش رو بکن گاهی بگیر عرفان وآگاهی که هم گرم است و هم گیرا

لوای او عــدالت بخش، کلام او رهـــــائی تو می پرس از رقیبش نقش، هلاکش گرعـلی لولا

منــافق فتنه گر پر رو، مخالف خوان پریشــان گو به رزمش مـــرد میدان کو که ســـازد نار را مثـوا

نه خود در نازونعمت بود ولی بر خوان نهمت بود قــرین رنج و محنت بود که تا مردم شوند دانــا

ولی الله حــق مـــولا وسیع القلب و هـــم والا همــــاوردی ورا کـــو تا، بگــــوید لا فتـــــــا الا

هـوای کوی او دارم نه ترس از های و هو دارم نجــــــف را آرزو دارم به من یـا رب نما اهــــــدا

یقیــــن یارم ید الله است «رضــا» بر امر اَلله است عدویش نار مــأوای است، نمیرد او و لایحیـــــــا

کد خبر 1624438

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 6 =