یادی از حمید سمندریان؛ ایستاده در آستانه دریا و افق

چه کسی می‌توانست چون او اثری را بر روی صحنه زنده کند، آن قدر قدرتمند که مخاطبانش سال‌ها سال بعد وقتی صحبتی از تئاتر می‌شود، او و آثار او را به یاد بیاورند.  

زمانی که در ۸۱ سالگی (۲۲ تیر ۱۳۹۱) چشم از جهان فروبست جهان نمایش ایران نگاهی عمیق به نمایش را از دست داد. کارگردان تئاتری که زندگی و حیات را در یک جعبه سیاه (بلک باکس) یا قاب صحنه چنان زنده می‌کرد که مخاطبان اثر ساعتی زندگی را فراموش می‌کردند.

حمید سمندریان، پیش و پس از اسمش هیچ‌چیز نمی‌شود آورد، جز اینکه او حمید سمندریان بود. مردی که آموزش تئاتر در ایران را از نو بنا نهاد و بازیگرانی که قبل از او صحنه‌های تئاتر را تجربه کرده بودند باری دیگر به کلاس‌های آموزشی او رفتند. از کسانی همچون علی نصیریان تا محمدعلی کشاورز، شاگردانی از مکتب او همچون پرویز فنی زاده بیرون آمد که به مفهوم مطلق، تجلی حرفه‌ای و توانمندی در بازیگری تئاتر و سینما بودند.

عشق به ویولن داشت، در دانشگاه صنعتی برلین مهندسی خواند ولی زمانی که به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت دنیای نمایش دلش را برد و او تئاتر ایران را جانی تازه داد.

بعد از انقلاب با «تمام وسوسه‌های زمین» سینما را تجربه کرد اما دیگر سراغ سینما نرفت. بعضی از نمایشنامه‌ها را دو بار اجرا کرد، تجربه‌هایش در جوانی و اندوخته‌هایش در میان‌سالی و پیری در اجرای  نمایشنامه‌هایی چون «بازی استرینبرگ»، «ملاقات با بانوی سالخورده» و... نشان داد که یک اثر نمایشی را می‌توان با روایت‌های متفاوت اجرا کرد و کار یک کارگردان تئاتر با یک اثر هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.

بعد از انقلاب با تمام پختگی‌ها اما فرصت اجرای چهار نمایش در صحنه برای حمید سمندریان فراهم شد. «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» اثر «فریدریش دورنمات» و «دایره گچی قفقازی» اثر «برتولت برشت»، «بازی استرینبرگ» و «ملاقات بانوی سالخورده» باز هم فریدریش دورنمات.

سمندریان در بروشور و اجرای نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» با تمام احترام به برتولت برشت، نظریه فاصله‌گذاری این نویسنده و کارگردان فقید آلمانی را به‌عنوان شیوه‌ای از کارگردانی به چالش کشید.

مخاطبان تئاتر قطعاً اجراهای او را فراموش نکرده‌اند. هرکدام از آثار حمید سمندریان پر از تکنیک‌های بازیگری و ایده‌های خلاقانه در میزانسن بود. مخاطبان سمندریان به خاطر می‌آورند که در بازی استرینبرگ با بازی درخشان رضا کیانیان، هما روستا و احمد ساعتچیان صحنه یک رینگ بوکس بود که هر پرده همچون یک راند به پایان می‌رسید. میزانسنی آموزنده، طناز از تجربه زیسته و زندگی.

او هفت تله‌تئاتر ساخت که آخرین آن‌ها «به‌سوی دمشق» نوشته «اگوست استریندبرگ» بود، اثری با طراحی صحنه درخشان خسرو خورشیدی و بازی‌های به یاد ماندنی پرویز پورحسینی، هما روستا، احمد دامود، هوشنگ قوانلو، ثریا قاسمی و...

او سال‌ها به دنبال اجرایی از نمایشنامه «گالیله» اثر برتولت برشت بود، اثری که از سال ۶۰ تا ۸۹ تمرین و اجرای آن را پی گرفت و حتی اعلام کرد اجرای این نمایشنامه وصیت هنری من است، اما این نمایش با آن که در سال ۸۹ سخت تمرین شد، هیچ وقت به اجرا نرسید و متوقف شد. 

یادی کوتاه از حمید سمندریان/ ایستاده در آستانه دریا و افق

یادی کوتاه از حمید سمندریان/ ایستاده در آستانه دریا و افق

یادی کوتاه از حمید سمندریان/ ایستاده در آستانه دریا و افق

۵۷۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1650936

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 2 =