همشهری سرنخ نوشت:

 

خاطرات خوش کودکی

شاید هیچ‌کس نمی‌‌توانست پیش‌بینی کند پسر لاغری که در کنار بساطش در خیابان نزدیک خانه‌شان، آب‌انجیر خنک می‌فروخت، چند سال بعد نه تنها بارها مدال طلای قوی‌ترین مرد ایران را از آن خود خواهد کرد، بلکه در مسابقات جهانی نیز حرف‌های زیادی برای گفتن خواهد داشت. روح‌الله - پسر بچه چشم‌آبی با موهای طلایی - هفتمین پسر خانواده داداشی ها بود. او بعد از شش پسر و چهار دختر خانواده به دنیا آمده بود، «برادرم بچه لاغر و رنجوری بود، اما از همان اول عاشق پرورش اندام بود. او عکس‌ها ی ورزشکاران پرورش اندام را تهیه می‌‌کرد، سر آنها را قیچی می‌کرد و سر خودش را جای آنها می‌گذاشت، او آن زمان اگر چه لاغر بود اما خصلت‌های ورزشکاری داشت و من در او چیزی می‌دیدم که دیگران نمی‌دیدند؛ به همین دلیل او را وارد ورزش کردم، خانواده‌ام به شدت با این موضوع مخالف بودند. می‌گفتند او ضعیف است و نمی‌تواند از خودش دفاع کند؛ اما برادرم بعد از دو سال ورزش، قهرمان پرورش اندام شد.» این‌ها را علی داداشی می‌گوید؛ مردی که هنوز مرگ برادرش را باور ندارد و دلش می‌خواهد هر آنچه اتفاق افتاده کابوس وحشتناکی باشد که با سپیده صبح روز بعد، مثل تاریکی شب، دست و پایش را جمع کند و دور و دورتر شود اما این کابوس وحشتناک انگار رفتنی نیست؛ «بچه که بودیم کنار خانه‌مان شتر می‌آوردند آنها را می‌کشتند و گوشتشان را پخش می کردند. یک بار روح‌الله رفته بود و داشت با شتر بازی می‌کرد که ناگهان یکی از شترها لگد محکمی به او زد و برادرم را چند متر آن طرف‌تر پرت کرد. گفتم حتماً بلایی سرش آمده، سریع به طرف او دویدم و خودم را به بالای سرش رساندم، صدایش کردم، روح‌الله با صدای من چشمانش را باز کرد و لبخندی زد.

مرد جوان با چشمانی پر اشک ، تبسمی می‌کند و ادامه می‌دهد:«از روح‌الله هزار تا خاطره خوش دارم. در یک روز تابستان، روح‌الله که خیلی خسته بود، رفته بود زیر ماشین یکی از مهمان‌هایمان و آنجا خوابش برده بود. مهمان ما هم بی‌خبر از روی او رد شد. وقتی مادرم از ماجرا باخبر شد غوغایی به پا کرد که نگو و نپرس. او را به بیمارستان رساندیم؛ اما آسیبی ندیده بود . خیلی زود او را به خانه آوردیم.» 

از دستفروشی تا قهرمانی

حالا قهرمان رفته است و تنها یاد و خاطره اوست که برای علی که با وجود هفت سال اختلاف سنی با برادر کوچکش، همیشه با او بوده و از او حمایت می‌کرد، به جا مانده است؛ «به محض تعطیل شدن مدارس و رسیدن تابستان، بساطش را نزدیک خانه‌مان پهن می‌کرد و شربت و آب‌‌‌انجیر می‌فروخت، خدا بیامرز پدرم می‌گفت پسر جان ما که نیازی به این پول نداریم؛ پس چرا این کار را می‌‌کنی؛ اما روح‌الله گوشش به این حرف‌‌ها بدهکار نبود و دلش می‌خواست روی پای خودش باشد. او سختی دستفروشی و تلاش برای فروش جنس در گرمای طاقت‌فرسای تابستان را چشیده بود؛ به همین دلیل بعد از موفقیت‌ها و کسب وضع مالی نسبتاً خوب، آن روزها را فراموش نکرد و به قول معروف خودش را گم نکرد.»

/5656

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 165144

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 2
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علي IR ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۸
    1 1
    حقيقتاً خونش مثل خون يك شهيد با ارزش بود. چرا كه بعد از اين حادثه تلخ بود كه مسئولين كمي به خودشان آمدن كه كاري براي امنيت كشور انجام دهند.
  • من IR ۱۴:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۸
    2 0
    روحش شاد..یادش گرامی
  • احسان CA ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۸
    0 2
    خدا بیامرزدش ولی ما ایرانیها هم استاد بت ساختنیم
  • بدون نام IR ۲۱:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۸
    4 0
    قتل بی گناهی ناراحت کننده است واگراین فرد قهرمان باشددوچندان
  • بدون نام IR ۰۲:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۹
    2 0
    پهلوان داداشي هم مانند جهان پهلوان تختي به خاطر مردمي بودن و درد مردم را حس كردن جاودانه ماند.روحش شاد
  • مهدی IR ۰۳:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۹
    4 0
    خدا رحمتش کنه انسان خوبی بود
  • شیوا IR ۱۶:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۰
    5 0
    دوری فقط تعبیریست که فاصله ها دارند اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان.
  • مارال IR ۲۰:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۰
    3 0
    مملکت ماست دیگه
  • بدون نام IR ۲۰:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۱
    7 1
    من بيشتر به خاطر مظلوميت و غافلگير شدنش ناراحتم، خدا رحمتش كنه
  • دامون دلشاد IR ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
    2 0
    با توجه به اين معضل تاسف برانگيز اجتماعي منبعد ضروري است نگاهي ويژه و عملي به آسيب شناسي و حمل سلاح سرد و مبادرت به حمله به يك هم نوع داشت واقعا غم انگيز است...
  • سید مهدی US ۰۶:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
    2 0
    خاک تو سر من ایرانی!!! که سر حرف میشه فقط ادعای فرهنگ میکنم از همه عذر میخوام(این یه نظر شخصیه)
  • moslem IR ۰۷:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۷
    0 0
    روحش شاد من عاشق مرامش بودم چون تو مسابقاتش همیشه به رغباش کمک میکرد ولی با تمام این اوصاف بزرگی این چنین گفته که در هر درگیری کسی که عاقلتره مقصرتره از اونییه که جاهله اونی که جاهله تکلیفش مشخصه پس انسان عاقل وبا کمالاتی مثل برادر عزیزمون اقا روح الله باید جلوی این درگیریرو میگرفته
  • جواد IR ۱۰:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۷
    1 0
    من اولين بار،روح الله داداشي رادرکيلينيک فيزيوتراپي ديدم.خدابيامرز انقدر بامن خوش برخوردکرد که من ديونه ي مرام،معرفتش شدم. روح لله جان هميشه درقلب بچه هاي فلاح هستي.خداحافظ پهلون
  • پیام AM ۰۹:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۵
    0 2
    با اعدام هیچ مشکلی حل نمیشود... بیایید ریشه یابی کنیم... روحش شاد و با اعدام قاتلین ...مقتولین بر نمی گردند... کسی که قتل میکند اول خودش را کشته ... بیایید اعدام را منسوخ کنیم...
  • davood IR ۰۹:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۳۰
    0 0
    به نظر من این قتل ها که انجام میشه ریشه اش در خرد شدن افرادمورد توجه قرار نگرفتن واز این دست کارها است که از زمان آغاز زندگی افراد گریبان گیرشون هست بیاییم به خاطر بعضی مسائل خرد والکی به انسان بودن کسی توهین نکنیم.خدا انسان را اشرف مخلوقات قرار داده اگه قرار که یکی پرزور باشه حیوانات پرزور و قوی تر از انسان ها هستند تنها برتری انسان به حیوانات عقل هست بیاییم عقل رو سرلوحه ی کارهامون قرار بدیم وحداقل اگه به حرف کسی گوش ندیم از فرمان عقلمون سرپیچی نکنیم مطمن باشید موفق میشیم
  • سميه IR ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۲
    2 0
    واقعا حيف شد روحش شاد