یک دهه پس از ماجرای جنجالی یازدهم سپتامبر فارن پالیسی با مشهورترین خبرنگار چالشی جهان باب وودوارد به صحبت نشست .باب وودوارد اطلاعاتی را از پشت پرده استراتژی کاخ سفید در مبازره با ترور در اختیار دارد که از زبان هیچ فرد دیگری نمی توان شنید. به باور باب وودوارد چه نکته ای از این روزها در ذهن آیندگان متبلور می شود؟
ده سال از ماجرای یازدهم سپتامبر سال 2011 می گذرد. به نوعی می توان این داستان را مهیج ترین روایت برای شما از پس از ماجرای واترگیت دانست. چه زمانی متوجه شدید که این پروژه ده سال عمر می کند؟
در همان زمان هم متوجه نمی شدم که دولت جورج بوش به دنبال چیست. در ان روز من در حال تحقیق بر روی پروژه بوش برای کاهش مالیات ها بودم که سوژه نخستین کناب من در زمان ریاست جمهوری او بود. روز یازدهم سپتامبر در حال مصاحبه با سناتور المپیا اسنو بودم. خوب به یاد دارم که می گفتند : یک نفر خودش را به برج های دوقلو کوبیده است. چند دقیقه بعد رئیس دفتر وی با عجله وارد شد و گفت: فکر می کنید با وجود این اتفاق باید مصاحبه را ادامه دهید؟ من پاسخ دادم: بله ، البته. از پشت شانه های سناتور می توانستم تصویر در هم ریختن نخستین برج دوقلو را از تلویزیون ببینم. سپس باز هم سر و کله رئیس دفتر آشفته سناتور پیدا شد و گفت: به نظرم بهتر است این گفتگو را همین جا پایان دهید .
اگر یک جلد کتاب از تاریخ امریکا در یک دهه گذشته بنویسید، چه عنوانی برای آن انتخاب خواهید کرد؟
این مساله برای یک روزنامه نگار از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است :شما فکر می کنید که معنای چیزی را می دانید و گمان می کنید که یک مساله تبدیل به مصیبت می شود. اما شاید نشود. یکی از اصلی ترین پرسش ها در خصوص حادثه یازدهم سپتامبر این است:آیا 50 سال دیگر در کتاب ها به فراخور این موضوع این تیتر را می بینیم: ایالات متحده نسبت به حادثه یازدهم سپتامبر بیش از اندازه واکنش نشان داد؟
به زبان دیگر اگر حملات دیگری در این کشور رخ ندهد و یا اگر ما القاعده را از نظر استراتژیک شکست دهیم ؟شاید هم سرتیترها اینگونه باشد:ایالات متحده جنگ سرد را برد. ایالات متحده مبارزه با ترور را با موفقیت به پایان رساند. شاید هم این تیتر به چشم ما بخورد: مبارزه ادامه دار با ترور...
اوضاع واشنگتن با اعلام این جنگ چه تغییری کرد؟
لئون پانه تا یک بار تاکید کرد که همه چیز به رئیس جمهوری باز می گردد و البته که همین طور هم شد. تمرکز قدرت در کاخ سفید هر روز و هر روز بیشتر از قبل شد. به نظر من قدرت اوباما در قیاس با جورج بوش بیشتر شد و همین طور قدرت در اختیار بوش از کلینتون بیشتر بود. آنچه که من تلاش کردم انجام دهم یافتن پرسش این پاسخ بود که شما تا چه اندازه می توانید به جاده ای نزدیک شوید که رئیس جمهور در آن قدم می زند؟ از نادانسته های خود آگاهی ندارید اما همچنان به کندن لایه های پیاز یکی پس از دیگری ادامه می دهید.
پوست کردن پیاز در دوره ای که فرآیندی مانند ویکی لیکس را داریم کار سختی است یا آسان؟
ویکی لیکس هم جذاب است و هم مهم اما بیش از اندازه در خصوص اهمیت آنها اغراق شد. اسنادی که در جریان این افشاگری اطلاعاتی رو شد در حقیقت از منظر اهمیت در جایگاه میانی قرار داشتند. اسنادی که در داخل کاخ سفید عنوان کاملا محرمانه را بر پیشانی نداشتند. در ساختار سیاسی امریکا در کاخ سفید است که تصمیم های نهایی گرفته می شود. اوباما چگونه تصمیم می گیرد؟ آیا او بر اساس مکالمه های دو سفیر با هم تصمیم گیری می کند؟
شما هنوز هم به منابع انسانی برای شرح ماوقع نیاز دارید. اما با جوانان که صحبت می کنید انها بلافاصله شما را به اینترنت ارجاع می دهند. اکنون هم می توانیم همین اطلاعات را از اینترنت به دست آوریم ، همان وب سایت هایی که حساسیت موضوع را کم می کنند و یا به نوعی گزارش می دهند که می تواند فلج کننده باشد. همین تکنولوژی است که دست بالا را به کاخ سفیدی که می خواهد حرف نخست را در پیام رسانی بزند، می بخشد. همین دیروز من هفت ساعت با یک نفر مصاحبه کردم. می توانید آخرین باری را به یاد آورید که اینقدر مرفهانه هفت ساعت را به گفتگو گذرانده اید؟
5151
نظر شما