پیمان جبلی تنها یکسال عملکرد را در کارنامه خود ثبت کرده است و نقد کارنامه یکساله او بهترین هدیه به اوست. روزی که جبلی به ریاست صداوسیما منصوب شد در آماج این سوال بودم که ارزیابی ام از او چیست ؟ علت این پرسش سابقه همکاری و اشنایی با او از سال ۱۳۷۸ به بعد بود زمانی که در واحد مرکزی خبر همکار بودیم. البته او مدیر کل بود و من سردبیر . او در همان سالها بخاطر جناحی نبودن و حرفه ای بودن با پیکره ی یکسره خطی و جناحی و باندی حاکم بر معاونت سیاسی نساخت و از انجا جدا شد و حمایت های رحمانی فضلی معاون سیاسی از او نیز کارگر نشد.به همان دلیلی که دیگرانی همچون من تا مرز اخراج از رسانه پیش رفتیم و تنها جرم مان این بود که بله قربان گوی افاضات ناشیانه و خطی مدیران وقت میانی حوزه سیاسی نبودیم و معتقد بودیم رسانه باید ملی و قانون مدار مخاطب محور باشد. (گفتنی است تا سال گذشته مدیریت میانی معاونت سیاسی که قدمتی چهل ساله دارد و در همه تحولات مدیریتی سازمانی دست نخورده باقی می ماند و جزیره ای مستقل برای خود تشکیل داده بود از هم پاشید که شرح ان را در اینده خواهم نوشت(
جبلی راهی حوزه برون مرزی و شبکه العالم شد تا با حسین رضی همکلاسی خود در دانشگاه امام صادق که مدیر العالم بود همکار شود. جبلی متولد تهران و دانش اموخته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق و ورودی سال ۱۳۶۴ است و تجربه اندوخته و انباشته در بدنه ی رادیو و تلویزیون دارد. اصطلاحا از پایین به بالا ارتقا یافته و اقا زاده و برکشیده نیست .انسانی به مراتب مودب و متواضع و مردمی در ارتباطات اجتماعی و البته زیرک و آشنا به ظرایف کار رسانه ای و دور از تکلفات مرسوم مدیران در جمهوری اسلامی . شنوای نقد ها و حتی اعتراض ها و دارای ارتباطات وسیع با بدنه ی سازمان …و دوران حضور او در شورای عالی امنیت ملی و سفارت تونس نیز این رابطه را قطع نکرد از جمله با بنده . اگر بخواهم او را با محمد سرافراز مقایسه کنم می توانم کاربلدی و حرفه ای بودن این دو را در یک سطح بدانم اما سرافراز علی رغم پاکدستی و استقلال فکری و سیاسی کم نظیری که دارد دارای روابط عمومی و ارتباطات موثر اجتماعی نیست و کمی خود رای و مغرور است از همین زاویه هم دولت او مستعجل بود و مکاران سیاست باز با سو استفاده از این نقطه ضعف بساط مدیریت او را در کوتاه مدتی برچیدند و جمهوری اسلامی را ازمدیری توانا در حوزه رسانه محروم کردند.
بهر حال با این نگرش این امید وجود داشت که پیمان جبلی در دوره ریاست خود بر صداوسیما بتواند تحولی اساسی در برنامه سازی و سیاست گذاری ایجادکند… اما ماجرا در این یکسال اخیر طور دیگری رقم خورده است که در بحران اخیر ملی خود را بطور اشکاری نشان داد.
واقعیت این است که سیاسیون بویژه اصلاح طلبان تندرو تصویر غیر واقعی و دروغینی از رادیو وتلویزیون ارایه داده اند و این تصویر در افکار عمومی هم شکل گرفته است و ان اینکه رسانه ملی مملو از نیروها و کارکنان یکدست از نظر فکری و سیاسی و سلیقه ای است که همگی در خدمت تبلیغ و ترویج نگاه خاص سیاسی حاکم بر رسانه هستند…روایتی به کلی دروغ و جعلی که افرادی مثل سعید حجاریان برای اجرای عملیات روانی علیه رسانه در دوره لاریجانی طراحی کردند. استناد این جریان همیشه عملکرد معاونت سیاسی صداوسیماست که می پذیرم متاسفانه با رفتارهای غیر حرفه ای در دوره های مختلف این بهانه را دست دیگران داده است . یک نمونه ان پوشش اعتراضات اخیر است که شاخص های حرفه ای گری در ان رعایت نشده است و بجای ارام سازی گاهی تنش زاست و اشکار است که ریش و قیچی دست نابلدان برون سازمانی است نه رسانه نگاران حرفه ای و مجرب و متعهد.. بگذریم .. اما مگر صداوسیما فقط معاونت سیاسی است ? حجم برنامه های معاونت سیاسی در قیاس با مجموع تولیدات صداوسیما ۱۰ درصد هم نیست … اما جهت گیری های اخبار بویژه در بحرانها موجب جلب نظر اقلیتی از اصحاب قدرت و جامعه و پس زدن اکثریت مردم از رسانه می شود . بطور کلی مدیران حوزه سیاسی در جهت گیری ها تابع سیاست های ابلاغی از بیرون سازمان هستند و همواره نگران بازخورد محتوای پخش شده نزد ارباب و اصحاب قدرت هستند نه مردم… و تامین نظر صاحبان نفوذ و قدرت برایشان مهمتر و در اولویت تر است …اما ماجرای دیگر بخش های سازمان اینگونه نیست …برای مثال رادیو همیشه بیشترین سهم را در بازتاب نظرات متفاوت داشته و شبکه های برون مرزی در مقاطعی کارنامه موفقی بویژه در جریان سازی را برای خود ثبت کرده اند.. با قاطعیت و مستند عرض می کنم هر چند تعداد پرسنل رسانه در دوره لاریجانی به شکل فزاینده و بلاوجهی افزایش یافت و سهم پرسنل پشتیبانی به نیروهای فکری و محتوایی و هنری از تعادل منطقی خارج شد و این بزرگترین انحراف سرمایه انسانی رسانه بود…اما در میان کارکنان رسانه ملی هم تنوع سلیقه و نگرش فکری و فرهنگی و سیاسی وجود دارد و هم حرفه ای ترین نیروهای محتوایی و روزنامه نگاری و برنامه ساز در جام جم حضور دارند که هر وقت محیط سازمان مساعد بوده توانایی های خود را نشان دادند. برای مثال رادیو و تلویزیون همیشه مرکز پرورش متخصصین و مدیران توانا برای همه دستگاهها و نهادهای کشور بوده و هست .در چنین محیطی همیشه انتظار بوده و هست اگر رییس ومدیریت رسانه درون گرا و حرفه ای باشد سازمان شکوفا خواهد شد …و همانطور که قبلا نوشتم با انتصاب پیمان جبلی این امید ایجاد شد اما به دلایلی در یکسال گذشته این اتفاق رقم نخورد.
پیمان جبلی در یکسال اخیر با تکیه بر ویژگی هایی که در بخش نخست این نوشتار عرض کردم توانسته با حذف تشریفات غیر ضروری و تصمیمات عدالت خواهانه و ارتباط با بدنه سازمان ارامشی نسبی در محیط سازمان ایجاد کند …اما پاشنه اشیل عملکرد او در یکسال اخیر اکثر انتصابات در حوزه صف و برخی انتصابات در حوزه ستادی است . بطور دقیق تر می توان گفت مدیرانی که از یکسال اخیر در شبکه های سیما منصوب شده اند اکثرا هدایت شده از بیرون سازمان و نااشنا با بدنه سازمان و محیط بسیار پیچیده رسانه هستند.. این افراد که حول وحید جلیلی قاِیم مقام محتوایی رییس سازمان سامان یافته اند اکثرا جوانان عدالت خواهی هستند که انتن رسانه ملی را عرصه ازمایش و اجرای ارمانها و ایده های ارزشمند اما خام خود کرده اند و ریزش زیاد مخاطب نتیجه این سعی و خطاست . به گونه ای که درماه رمضان گذشته که بهار ارتباط رسانه با مردم است ضعیف ترین عملکرد رسانه رقم خورد. به نظر می رسد پیمان جبلی نقش مستقیمی در انتخاب و انتصاب این جوانان تازه کار ندارد و این انتصابات نتیجه اعمال قدرت مراکز ذی نفوذ در ساختار سیاسی کشور است. قدرت نیروهای برون سازمانی فقط معطوف به انتصابات نیست برخی ابقا ها نیز چنین است برخی از مدیران ستادی باقی مانده در جایگاه خود باقی مانده اند .. .بنابر این پیمان جبلی امروز بر سازمانی ریاست می کند که دریکسال گذشته موفق نشده چینش از دوره علی عسکری هم مانع تحرک و پیشرفت و پویایی صدا و سیما هستند که بخاطر حمایت های نا مربوط بیرون سازمانی هنوز مدیران و تیم محتوا و عملیات و پشتیبانی ان را با ویژگی های خود تطبیق دهد و به عبارت دیگر تیم مدیریتی جدید جز معدودی از مدیران ادامه و استمرار او نیستند و نسل باقی مانده از گذشته هم با فشارهای بیرونی یا در مناصب باقی مانده یا در سمت مشاور محیط پیرامون رییس را شلوغ کرده اند… در این وضعیت دو راه پیش روی رییس سازمان است ..راه نخست که محکوم به شکست است راهی است که استمرار سیاست سال نخست است یعنی اجازه ترکتازی محافل برون سازمانی در سازمان و جولان خامان راه نرفته به بهای ریزش مخاطب و سلب مرجعیت رسانه ای و کاهش اعتماد عمومی … که بعید می دانم مد نظر سیاست گذاران و مسئولان ارشد کشور باشد زیرا بدون اعتماد مخاطب حتی ترویج ایدِئولوژی خاص هم ممکن نیست.
راه دوم تلاش برای حفظ استقلال رسانه و قطع کردن کانال تعریف دستور کار برای رسانه توسط محافل خاص و تکیه بر ظرفیت های داخل سازمان برای جلب اعتماد عمومی به رسانه و در یک کلام نزدیک تر کردن رسانه به شخصیت واقعی پیمان جبلی است که می تواند برای مدیریت رسانه ملی یک فرصت عالی باشد … من نگران سوخت شخصیت موجه و توانایی پیمان جبلی هستم همانگونه که برای محمد سرافراز هم چنین افسوسی را در سر دارم.
۶۵۶۵
نظر شما