آن شناسندة اسرار، آن مشتاق بیقرار، آن دانندة راه، آن گمنام بی‌پناه، آن سوختة حکمت جاماسبی، مولانا «عبدالله جاسبی» در کشف و شهود زبانزد اقران بود.

گویند: روزی در بازار می‌رفت. کسی فریاد برداشته بود که: «لماذا لاتکتسبون الپول (!) فخیرم کم فیه!» یعنی: «چه می‌شود مر شما را که کسب نمی‌کنید مر ثروت را؟ پس همانا خیر است هر آینه مر شما را در آن!» آن سخن بر جانش کارگر آمد پس در حال، نعره‌ای بزد و از خود بشد.

نقل است که سالی با بعضی از مریدان به زیارت «بانک مرکزی» می‌رفت، در میانة راه، بانک را دیدند که به استقبال می‌آید! گفت: «ای عبدالله! تو خود بانکی؛ مرا می‌باید تا به زیارت تو آیم!» پس سیزده بار بر گرد او بگردید و باز بر جای خود شد!

روزی درویشی دید، افسرده حال. گفت: «خواهی تا تو را شغلی فرمایم؟» درویش سر برآورد و گفت: «آری» گفت: «از صناعت چه دانی؟» گفت: «هیچ»، گفت: «از زراعت چه؟» گفت: «هیچ»، گفت: «بضاعت چه داری؟» گفت: «از دنیاوی، تنها مقداری بدهی!» گفت: «تدریس توانی کرد؟» گفت: «همین‌قدر دانم که الف گرد است!» گفت ای جوانمرد! سی سال تا کسی چون تو می‌طلبم. تو تدریس را شایی و بس.»

«ابن سنگک» گوید: در خلوت پیش او شدم. گفت: «یا ابن سنگک! می‌پنداری جایی مانده است که ما در آنجا شعبه‌ای از دانشگاه آزاد دایر نکرده باشیم؟» گفتم: «آری؛ بر فرق سر من!» گفت: «خدا تو را رحمت کناد که راست گفتی!»

نقل است که در مناجات پیوسته گفتی: «الهی! آن‌را که پول دادی، چه ندادی و آن‌را که پول ندادی، چه دادی؟!»

کسی گوید: در خواب، «راکفلر» و «اوناسیس» و «قارون» را دیدم که سر بر آستانة قصری عظیم می‌سایند. گفتم: «این بارگاه کیست؟» گفتند: «از آن سرور ما و مولای ماست.» دانستم که این مقام از آن صدرالمتموّلین، رئیس دانشگاه آزاد است - مدالله عمره-!

***
ستون «تذکره ‌المقامات» ابوالفضل زرویی نصرآباد، قطعاً پس از «دو کلمه حرف حساب» مرحوم صابری به یادماندنی‌ترین ستون طنز سال‌های بعد از انقلاب است.

«تذکره‌ المقامات» که زرویی نصرآباد با نام مستعار ملانصرالدین در هفته‌نامه «گل‌آقا» می‌نوشت، یکی از بهترین نمونه‌های نقیضه‌سازی در طنز فارسی است. این ستون در واقع نقیضه «تذکره الاولیا»ی عطار نیشابوری است.

متأسفانه امکان چاپ مجدد کتاب «تذکره المقامات» تاکنون فراهم نشده است. برخی از مقامات آن دوران، امروزه «مقامات»(!) دیگری دارند که بر اثر «اتهامات» و... است. لذا آن تعدادی که قابل نقل باشد را از چاپ اول این کتاب که انتشارات «گل‌آقا» در سال 1376 منتشر کرده تقدیم می‌کنیم.

امیدواریم که زودتر چاپ جدید این کتاب را پشت ویترین کتابفروشی‌ها ببینیم.

برای ارتباط بیشتر با متن و یافتن ظرافت شوخی‌ها، علاوه بر شناختن «تذکره الاولیا» دانستن برخی مناسبات و اتفاقات زمان نگارش متون، کمک فراوانی به شما خواهد کرد.

28/242

کد خبر 169315

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ا ب پ ت ... IR ۱۳:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۱
    0 0
    10-15 سال پیش که اولین بار اسمم ابولفضل زرویی نصر آباد رو دیدم.فکر کردم این هم مثل گل اقا و ممصادق و شاغلام و فدوی و بقیه اسم مستعاره. تازه خیلی هم کیف می کردم که عجب اسمی هم زورو داره هم ملانصرالدین داره. بعدا فهمیدم واقعا اسم خودشون بوده. آقا حلال کن. مشتری نوشته هاتم.
  • بدون نام IR ۱۵:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۲
    0 9
    بسیار متاسفم که طنز جای حود رابا اینگونه کلمات توهین امیز عوض نموده است .بنظر من در باره یک فو تبالیست . فوتبالیست هم شان او میتواند نظر بدهد.درباره جاسبی هم شان جاسبی باید سخن بگوید.
  • بدون نام IR ۱۵:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۲
    0 4
    تاآنجاای که اکثر مردم میدانند جاسبی خدمت کرده است ونباید اینگونه مورد طنز وتمسخر قرار بگیرد.
  • کوثر IR ۲۲:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۳
    0 0
    عین حم آغبط امری مجاحدط در راح الم
  • بدون نام IR ۱۶:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۹
    1 2
    بنظر من جاسبی در اوج ناامیدی جوانان فرشته نجات بود.
  • پسر قمی IR ۱۷:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۷
    0 0
    درود به شرفت

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین