فعلاً به نقل سه حکایت از همین کتاب بسنده میکنم تا بعد.
***
روزی هارون الرشید مبلغی پول به بهلول داد تا در میان نیازمندان تقسیم کند. بهلول پول را گرفت و پس از چند لحظه آن را به خلیفه بازگرداند.
هارون دلیل این کار بهلول را پرسید و او گفت: «خلیفه از همه نیازمندتر است؛ زیرا ماموران خلیفه به ضرب تازیانه از مردم مالیات و باج میگیرند و در خزانه تو میریزند، از این رو تو از همه نیازمندتری!»
***
بهلول به طرف مردی سنگ انداخت و سر او را شکست. او را به نزد حاکم بردند. حاکم خطاب به بهلول گفت: «چرا به این مرد سنگ پرتاب کردی؟» بهلول گفت: «من به او سنگ پرتاب نکردم، بلکه او در تیررس من قرار گرفت!»
***
به بهلول گفتند: «آیا در شوربا یونجه میریزند؟» گفت: «آری، اگر برای قاطر باشد!»
28/242
برای این که بدانید «بهلول» که بوده و از کجا آمده و چهها کرده باید 6500 تومان پول در جیب مبارکتان بگذارید و تشریف ببرید کتابفروشی و «بهلولنامه» نوشته پروفسور اولریش مارزلف را که نشر چشمه چاپ کرده بخرید.
کد خبر 170074
نظر شما