۰ نفر
۲۳ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۲:۴۵

از دل برخی از تحولات و اظهاراتی که در سالها مشاهده و شنیده می شود، این نکته به دست می‌آید که کسانی برآنند تا چنین نشان دهند سیاستمداران نسل اول انقلاب پیر شده و باید کنار گذاشته شوند.

 در واقع به نوعی می توان برخی از تحولات را عبور از پیران انقلاب به سمت نسل جدید همزمان با نفی گذشته و حتی عملکرد دو دهه اول انقلاب دانست.

از سوی دیگر این امر با زبان دیگری هم بیان و اِعمال می شود و آن جوان گرایی در سطوح مختلف کشور از جمله در سطح وزراست و به طوری که گفته می شود، دولت آینده نیز در این زمینه، دولتی جوان خواهد بود.

شاید یکی از بهترین شواهد آن این است که رئیس جمهور این کشور خود یک جوان است، جوانی که در دهه اول انقلاب جزو نسل بسیار جوانی بوده که عملا در مقایسه با پیران انقلاب، سهمی در رویدادها و حضوری در عرصه سیاسی نداشته و بیشترین سابقه سیاسی وی در دوران استانداری در اردبیل در دولت آقای هاشمی رفسنجانی است.

در سطح سیاسی و به ویژه مجلس شورای اسلامی نیز چهره های جوانی پا به میدان گذاشته و اظهار نظرهای آنان به تقریب، اظهارات پیران انقلاب را تحت الشعاع قرار داده است. آنان با کمال جسارت به پیران انقلاب می تازند و آنان را آماج حملات زبانی خود قرار می دهند.

سالها پیش انتصاب یک جوان در سازمان تبلیغات اسلامی، استفاده از نسل جوان در برخی دیگر از نهادهای زیر نظر رهبری و حتی اخیرا انتخاب یک فقیه جوان برای قوه قضائیه، نشان از آن دارد که جوان گرایی باز هم بیشتر و بیشتر در سطوح مختلف ادامه دارد.

بررسی این جوان گرایی و آثار آن در کشور، به خصوص در بخش های مهم مدیریتی از جمله وزارت، امری است که به لحاظ آثار و تبعات آن باید مورد توجه کامل قرار گیرد. این پدیده به همان مقدار که می تواند آثار مثبت داشته باشد، از داشتن جنبه های منفی چندان دور نیست.

داشتن انژری کافی برای تحرک و قدرت بر ساختار شکنی، داشتن اندیشه های نو در اداره کشور، درک نسل جدید جوان کشور که به لحاظ جمعیتی درصد بالایی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، توجه به تخصص هایی که جوانان با تحصیلات بالا کسب کرده اند، و بسیاری از مسائل، نشان از آن دارد که این رویه، درست بوده و اگر صحیح سامان دهی شود، می تواند کشور را در سمت و سوی درستی به پیش ببرد.

از سوی دیگر، همزمان با کنار گذاشتن نسل پیر انقلاب، به ویژه افراد با تجربه‌ای که سرد و گرم انقلاب را چشیده، با اهداف اصیل انقلاب آشنا بوده، عصبیت های اساسی موجود در انقلاب را به خوبی درک کرده و برای حفظ ارزشها و آرمانهای اصیل درک و تجربه درست و صحیحی دارند، از پیامدهای جوان گرایی هایی است که بسا به شکل افراطی در کشور بکار گرفته می شود.

این امر به خصوص در یک کشور انقلابی که می‌کوشد و مدعی است که سنت های انقلاب را باید حفظ کند، اهمیت ویژه‌ای دارد، به طوری که شکستن و خرد کردن برخی از پیران انقلاب به بهانه‌های واهی، راه را برای ساختار شکنی در اساس نظام جمهوری اسلامی نیز فراهم می کند.

توجه به این اصل که برخی از مخالفان نظام ممکن است با بکارگیری سیاست جوان گرایی، نیروهای کهنه کار را به طور کل کنار بگذارند تا راه را برای تغییرات بنیادی علیه نظام فراهم کنند، نباید از نظر دور داشته شود.

نکته ظریف دیگر آن است که اگر قرار باشد جوان گرایی در همه سطوح یکسان به پیش برده شود، ممکن است این تصور پدید آید که چه دلیلی دارد که این قاعده استثناء پذیر بوده و تنها در بخش های خاصی اعمال گردد؟

همین که در روایات ما بر احترام به بزرگان تاکید شده (وقروا کبارکم) و از سوی دیگر از بکار گیری فرومایگان و افراد بی تجربه نهی شده، می‌تواند منادی این اصل در مدیریت اسلامی ما باشد که نباید بی دلیل کشور را در اختیار کسانی گذاشت با گرفتن مدیریت های مهم کشور، تازه در اندیشه کسب تجربه و تعلیم آموزش‌های اولیه هستند.

به نظر می رسد برای یافتن راه حلی در این زمینه، یعنی بکار گیری عناصر با تجربه و پیر همزمان با نو کردن کشور با استفاده از نیروهای جوان، آن هم باکفایت و تحصیلات، لازم است نشست های جدی برگزار شده و یک برنامه عملی برای این کار تدوین شود.

شکی در این نکته نیست که استفاده از افراد با تجربه در بخش هایی چون خبرگان، تشخیص مصلحت، و حتی مجلس شورای اسلامی و نیز وزراء امری است که بدون تردید باید مورد توجه قرار گیرد یا دست کم ترکیبی از آنان در این قبیل مراکز وجود داشته باشد.

این درست است که در امریکا، یک نیروی جوان رئیس جمهور می شود اما همان زمان در بخش اقتصاد از کهنه کار ترین نیروها و با تجربه ترین آنها غالبا بالای شصت سال سن و بیش از سی سال تجربه کاری دارند، استفاده می شود.

همزمان به لحاظ اخلاقی، آن هم بر اساس آموزش های اصیل اسلامی، و نیز بر اساس تجربه های انسانی در طول تاریخ و اصولی که در سیاست اسلامی به کار گرفته می شده است، باید اعتبار نیروهای کهنه کار را حفظ کرد و از اقدامات تندورهایی که همه حریمها را شکسته و صاحبان تجربه را صرفا با داشتن چند خطای محدود از میدان تصمیم گیری خارج می کنند، جلوگیری کرد.

گفتنی است که همین جوانان امروز که مدیر هستند، روزی پیر خواهند شد، و همین سرنوشت در انتظار آنان هم خواهد بود. چنان که دیگر پیرانی که با این قبیل جوانان در نابودی کردن میراث انسانی انقلاب همراهی دارند، افزون به آن که ممکن است متهم به فرصت طلبی سیاسی برای کنار گذاشتن رقبای خود شوند، بسا نگاه جوان گرایانه دامن آنان را نیز بگیرد.

نویسنده بر این باور است که سیاست جوان گرایی، در عین داشتن جنبه های مثبت، در تمامی بخش ها بازده کافی نداشته و لازم است تا در بسیاری از مراکز فکری و حتی تصمیم گیری های کلان، همچنان اقتدار نیروهای کهنه کار باقی بماند.

حتی با فرض کنار گذاشتن آنان، باید برنامه ای تدارک دیده شود تا نفوذ معنوی آنان محفوظ مانده و نام و یاد و حضور مختصرشان، چراغ راه جوانان کوشایی باشد که در صورت استقلال کامل، ممکن است با عجله زیاد، نه تنها کشور را پیش نبرده بلکه آن را به ورطه نابودی بیفکنند.

استناد کردن به نمونه هایی از تاریخ اسلام بر این که فرضا رسول خدا (ص) از نیروی جوان اسامه کمک گرفته،‌ مانند غالب این قبیل استنادها، امری بی پایه است، برای این که خواهند گفت نبوّت خود حضرت در چهل سالگی بود که زمان کامل شدن عقل است.

14 شهریور 1386

کد خبر 17175

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =