مروری بر حوادث ایران در یکشنبه 20 شهریور 1390

رهایی گروگان از چنگال 4 آدم‌ربا

روزنامه شرق نوشت: فرد کلاهبرداری که با فروش سکه‌های تقلبی به عنوان سکه‌های قدیمی کلاهبرداری می‌کرد، پس از آخرین معامله خود به دست چهار نفر از خریداران سکه ربوده شد. سرهنگ «حسن آبادی» فرمانده انتظامی رباط‌کریم در این رابطه توضیح داد: در پی اعلام گزارشی مبنی بر مفقود شدن فردی به نام رضا، تلاش پلیس برای به دست آوردن سرنخ‌هایی از او ادامه داشت تا اینکه برادر رضا به پلیس آگاهی مراجعه و اذعان کرد شخص ناشناسی با منزل وی تماس گرفته و اعلام کرده رضا به عنوان گروگان در اختیار آنهاست و در قبال آزادی او باید 15میلیون تومان پرداخت کند.
وی تصریح کرد: با توجه به حساسیت موضوع و تهدید آدم‌ربایان مبنی بر اینکه برای پرداخت مبلغ درخواستی فقط یک روز فرصت وجود دارد، بلافاصله اکیپ ویژه‌ای از کارآگاهان، آزادی گروگان را در دستور کار خود قرار دادند.
سرهنگ حسن‌آبادی افزود: پس از انجام اقدامات اطلاعاتی گسترده و به‌کارگیری شگردهای خاص پلیسی سرانجام محدوده اختفای آدم‌ربایان شناسایی شد و محل مورد نظر کاملا تحت محاصره پلیس قرار گرفت.
فرمانده انتظامی رباط کریم ادامه داد: متهمان وقتی متوجه شدند پلیس در چند قدمی آنهاست، ابتدا قصد داشتند با تهدید و درگیری متواری شوند اما سرانجام تسلیم شدند و رضا آزاد شد.
وی ادامه داد: علاوه بر آدم‌ربایان، فرد ربوده شده نیز متهم به فروش سکه‌های تقلبی به عنوان سکه‌های تاریخی است و هر پنج متهم به همراه 26 عدد سکه طلای تقلبی برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شدند.

 

 

گره تازه در پرونده قتل دختر جوان

روزنامه شرق نوشت: انکارهای پسرجوانی که به قتل دختر مورد علاقه‌اش متهم شده است و چهار دلیل مورد اشاره وکیل مدافع او این پرونده را بار دیگر با گرهی پیچیده مواجه کرد.
در ابتدای جلسه محاکمه سیدرضایی، نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست خطاب به قضات شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران گفت: زنی چهارم ‌اردیبهشت سال‌جاری به پلیس خبر داد دخترش مینا گم شده است. این زن مدعی شد مینا، دختر 21‌ساله‌اش برای ثبت‌نام در کلاس‌های ورزش از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است. یک روز قبل از این شکایت یک آتش‌سوزی در پشت‌بام خانه‌ای در همسایگی خانه مینا رخ داده بود که پلیس متوجه شد این آتش‌سوزی به دلیل چند تکه لباس بود. چند روز بعد جسد مینا پیدا شد اما شدت سوختگی جنازه به حدی بود که تشخیص هویت او به سختی امکان داشت. زمانی که مادر مینا پیکر سوخته را دید، آن را شناسایی کرد و برای مشخص شدن علت دقیق مرگ متخصصان پزشکی قانونی آزمایش‌هایی را انجام دادند و اعلام کردند نمی‌توان به طور قطع در مورد علت مرگ نظر داد اما احتمال اینکه جسمی سخت به سر مقتول برخورد کرده باشد، وجود دارد؛ البته این احتمال هم می‌رود که او بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن فوت کرده باشد.
در پی اعلام این نظریه بازپرس پرونده درخواست کرد تا دوباره کمیسیون پزشکی تشکیل شود. در نهایت اعلام شد مرگ این دختر ناشی از فشار بر عناصر حیاتی گردن است. از سوی دیگر تحقیقات فاش کرد مینا از چند ماه قبل با پسری به نام پویا ارتباط داشت و روز حادثه نیز آنها چندین بار تلفنی با هم صحبت کرده بودند. ماموران متوجه شدند کسی که تکه‌های لباس را در خانه مجاور منزل مقتول آتش‌زده‌ همان پویا دوست میناست، بنابراین پسر جوان بازداشت شد و مورد بازجویی‌ قرارگرفت.
نماینده دادستان تهران در ادامه گفت: متهم در بازجویی‌ها ادعا کرد مینا را به قتل نرسانده بلکه این دختر از پله به پایین پرت شده است. پویا گفت: من و مینا با هم در خانه صحبت می‌کردیم، مینا عصبی بود و پرخاشگری می‌کرد. دستش را گرفتم که اجازه ندهم برود او با شتاب دستش را کشید و از روی پله‌ای سکومانند به پایین پرت شد. دیگر نتوانستم او را به هوش بیاورم به همین دلیل هم جسد را در اتاقم رها کردم و رفتم. شب به خانه برگشتم، جسد را لای پتو پیچیدم و پشت صندوق ماشین گذاشتم و به جاده حسن‌آباد فشافویه بردم و آتش زدم.
متهم در تمام مراحل بازجویی اعتراف کرده مینا از روی پله به پایین پرت شده و خفه کردن او را بر عهده نگرفته است. سیدرضایی در ادامه خواستار صدور حکم قانونی برای متهم شد
سپس اولیای‌دم مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست صدور حکم قصاص کردند. مادر مینا گفت: شوهرم مسافرت بود و من با مینا و پسرانم در خانه بودم. شب قبل از این حادثه مینا خیلی بدحال بود و مجبور شدیم او را به بیمارستان ببریم، سردرد شدیدی داشت. شب خوابید و ظهر روز بعد بیدار شد. من می‌شنیدم مرتب برایش پیامک می‌آید. می‌دانستم دخترم با کسی رابطه دارد اما نمی‌دانستم آن شخص پویاست. تا اینکه دخترم گفت می‌خواهد در کلاس‌های ورزش ثبت‌نام کند. من گفتم لازم نیست این کار را بکنی تو که چاق نیستی اما جواب داد حوصله‌اش سر می‌رود و چون کلاس‌های دانشگاهش تمام شده، می‌خواهد وقتش را پر کند. او سپس از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت.
در ادامه جلسه دادگاه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من اصلا در این قتل دخالت نکردم و نمی‌دانم چرا مینا کشته ‌شده‌ است. او گفت: من و مینا با هم رابطه داشتیم و دو ماه بود که باهم دوست بودیم. در این مدت چندین بار همدیگر را دیده بودیم. شب قبل از حادثه مینا به من گفت حالش خوب نیست و احتمال دارد به بیمارستان برود. فردای آن روز من با مینا تماس گرفتم گوشی را جواب نداد. چندبار برایش پیامک زدم تا حالش را بپرسم. چون قرار بود به ترکیه بروم، می‌خواستم قبل از سفر مینا را ببینم. حدود ساعت یک ظهر بود که با من تماس گرفت و گفت حالش خوب نیست و می‌خواهد بیرون برود و از من خواست به ترکیه نروم. من هم مسافرتم را کنسل کردم. حدود ساعت شش بود که آمد و با هم سوار موتور من شدیم و به عباس‌آباد رفتیم تا در باشگاه ثبت‌نام کند. 10 دقیقه بیشتر طول نکشید مینا برگشت و دوباره با هم به سمت خانه رفتیم. او خیلی عصبانی بود و پرخاشگری می‌کرد. وقتی به خانه رسیدیم، او داشت با تلفنش صحبت می‌کرد و مرتب پیامک برایش می‌آمد. پرسیدم با چه کسی حرف می‌زنی جوابی نداد و عصبانی شد. در اتاق من بودیم مینا بلند شد و کیفش را برداشت که برود. دستش را گرفتم و خواستم بماند اما رفت. حدود ساعت هشت بود که با تلفنش تماس گرفتم خاموش بود. فردای آن روز دوباره تماس گرفتم باز هم خاموش بود چند روز بعد باخبر شدم او را به قتل رسانده‌اند.
متهم درباره اعترافاتش در مرحله تحقیقات مقدماتی و جزییاتی که توضیح داده بود، گفت: من خیلی ترسیده بودم و ماموران هم از ترس من استفاده و بازجویی فنی کردند و من هم اعتراف کردم در حالی‌که حرف‌هایم واقعیت نداشت. سپس وکلای متهم در جایگاه حاضر شدند و برای پویا درخواست صدور حکم برائت کردند.
یکی از وکلای پویا گفت: «‌پویا و مینا با هم ارتباط داشتند و پویا هم منکر این ماجرا نیست اما نکاتی در پرونده وجود دارد که به آن توجهی نشده است. اول اینکه جایی که تکه‌های لباس آتش زده شده، پشت‌بام خانه پویا نبوده بلکه چند خانه آن‌طرف‌تر بوده جایی که کارگران ساختمان در حال کار بودند. دوم اینکه پرینت تلفن مینا مورد بررسی قرار نگرفته که مشخص شود شخصی که مینا با او در تماس بود چه کسی است. شاید کسی که با او صحبت می‌کرد عامل قتل باشد. ضمن اینکه پویا دلیلی برای کشتن مینا نداشت. او به چهارمین دلیل خود برای اثبات بی‌گناهی موکلش اشاره کرد و گفت: زیلویی که دور جسد مینا پیچیده شده متعلق به خانه مادر میناست و همین موضوع هم باعث شد تا او بتواند دخترش را شناسایی کند.
در این هنگام قاضی مادر مینا را مورد سوال قرار داد و این زن جواب داد: جسد دخترم کاملا سوخته بود من او را از روی ساعت مچی و زیلو شناسایی کردم. زیلو به نظرم آشنا آمد. سپس آخرین دفاعیات پویا از او گرفته و هیات قضات برای تصمیم‌گیری در مورد پرونده وارد شور شدند.

 

 

آخرین وضعیت پرونده قتل روی پل مدیریت

روزنامه شرق نوشت: در شرایطی که حکم قصاص در ملاء‌عام عامل قتل روی پل مدیریت تهران مراحل قانونی را پشت سر می‌گذارد، خانواده متهم به قتل برای جلب رضایت اولیای‌دم مقتول در تلاش هستند.
متهم این پرونده که کوشا نام دارد دو ماه قبل دختری به نام مهسا را با ضربات متعدد چاقو روی پل مدیریت به قتل رساند. کوشا در دادگاه اتهام خود را قبول کرد و گفت برای رسیدن به مهسا دست به این کار زده ‌است.
او گفت: من و مهسا هر دو دانشجوی ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی بودیم و من به مهسا علاقه‌مند شده بودم. چند بار از او خواستم با من دوست شود اما او قبول نکرد. من هم در روزهای آخر تحصیل‌مان وقتی متوجه شدم دیگر نمی‌توانم امیدی به مهسا داشته ‌باشم، تصمیم گرفتم او را بکشم.
کوشا بعد از محاکمه در شعبه 71 دادگاه کیفری‌ استان تهران به قصاص در ملاءعام محکوم شد و این رای از سوی دیوان‌عالی کشور مورد تایید قرار گرفت و پرونده به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. اکنون با توجه به اینکه رای بر قصاص کوشا در ملاءعام صادر شده‌ است، دفتر رییس قوه‌قضاییه یا دادستانی کل کشور باید محل و زمان اجرای حکم را تعیین کنند. به همین دلیل پرونده برای تعیین تکلیف حکم به دادستانی فرستاده‌ شد.
آریا آقاسی -وکیل مدافع اولیای‌دم مهسا- که دیروز برای بررسی وضعیت پرونده به دادسرای جنایی تهران رفته‌ بود، گفت: «پدر و مادر مهسا برای اجرای حکم مصمم هستند اما توانایی پرداخت تفاضل دیه را ندارند و من برای اعلام این مساله به دادسرا مراجعه کرده‌ بودم.» او گفت: متاسفانه بحث تفاضل دیه برای خانواده‌هایی که دخترشان به قتل می‌رسد، مشکل‌ساز شده ‌است و آنها باید میلیون‌ها تومان پول پرداخت کنند تا بتوانند قاتل فرزندشان را قصاص کنند.
آقاسی در پاسخ به این سوال که آیا راهکار قانونی برای پرداخت تفاضل دیه از بیت‌المال وجود دارد، گفت: در قانون، پرداخت دیه از بیت‌المال در مورد افرادی است که قاتل آنها پیدا نمی‌شود اما در مورد اینکه تفاضل دیه از این طریق پرداخت شود، قانونی نداریم.
این وکیل مدافع در مورد امکان اعلام رضایت از سوی اولیای‌دم گفت: موکلان من بر اجرای حکم تاکید دارند. آنها به شدت داغدارند و هنوز هم در شوک اتفاقی هستند که دخترشان را از آنها گرفت. البته در جریان هستم خانواده کوشا برای جلب رضایت اقدام کرده‌اند اما موکلان من در شرایطی نبودند که حتی با آنها صحبت کنند و آنها را به حضور نپذیرفتند. این در حالی است که پدر و مادر کوشا هر روز برای اینکه راهی پیدا کنند تا بتوانند از اولیای‌دم رضایت بگیرند، به دادسرای جنایی تهران می‌روند.
مادر کوشا گفت: من می‌دانم خانواده مهسا در چه شرایطی هستند و چه عذابی می‌کشند، چون من خودم مادر هستم و می‌دانم از دست دادن فرزند چه غم بزرگی است. هر رفتاری با ما بکنند حق می‌دهم و گلایه‌ای ندارم، چون نمی‌توانم باری از غم آنها بردارم اما درخواست دارم نه به خاطر من و خانواده‌ام، بلکه به خاطر خدا گذشت کنند.
این زن ادامه داد: «من هم مثل مادر مهسا مشکلات زیادی را برای اینکه بچه‌هایم بزرگ شوند، تحمل کردم و کاملا می‌فهمم او چه دردی در دلش دارد برای همین درخواست دارم به خاطر خدا بگذرد. با قصاص کوشا این من هستم که تنبیه می‌شوم، نه کوشا. به‌جز کوشا دو فرزند دیگر دارم که درس‌خوانده و تحصیلکرده‌ هستند. آن دو را به جای برادرشان تنبیه نکنید. قبول دارم کوشا جنایتی بزرگ مرتکب شده است، خدا می‌داند اگر می‌دانستم او چه تصمیمی دارد، خود را جلو چاقویش می‌انداختم تا به مهسا آسیبی نرساند.
مادر کوشا گفت: بعد از چهلم مهسا بارها و بارها مقابل خانه پدر و مادرش رفتیم اما آنها حاضر نشدند با ما روبه‌رو شوند. نامه نوشتیم باز هم نخواندند و آن را به ما پس دادند. هر کاری آنها بخواهند انجام می‌دهیم. حداقل اجازه دهند برویم و تسلیت بگوییم.
او در مورد وضعیت کوشا گفت: پسرم در زندان شرایط سختی دارد. این روزها برایش بدتر از مرگ است، لاغر شده و به شدت پشیمان است و عذاب وجدان دارد. مرتب گریه می‌کند و حالش به شدت بد است. در این مدت چندبار بیشتر او را ندیدم و هربار که ملاقاتش کردم از دفعه قبل بدتر شده‌ بود.
این زن در مورد چرایی قتل گفت: کوشا اصلا در مورد مهسا با من صحبت نکرده‌ و فقط یک‌بار به خواهرش گفته ‌بود، عاشق دختری شده ‌است. کوشا این دو سال آخر خیلی عصبی بود. آنقدر عصبی بود که بارها و بارها از او خواستم به دکتر برود و خواستم خودش را درمان کند اما به شدت عصبی می‌شد. حتی چندبار بهانه کردم و گفتم خودم مریض هستم و خواستم همراهی‌ام کند تا او را پیش دکتر ببرم اما توجهی نکرد.
مادرکوشا باردیگر از خانواده مهسا درخواست کرد از قصاص گذشت کنند. او گفت: هر تنبیهی برای کوشا در نظر بگیرند، قبول دارم فقط درخواست دارم از قصاص گذشت کنند چون همه اعضای خانواده من از بین می‌روند. بخشش از بزرگان است و اولیای‌دم هم خانواده بزرگی هستند. در تمام این مدت هرگز به ما بی‌احترامی نکردند. هرچند در را به روی ما باز نکردند اما هیچ‌وقت از آنها بی‌ادبی ندیدم. به خاطر این بزرگواری درخواست دارم از گناه کوشا بگذرند.»

 

 

دستگیری سارقان حرفه‌ای با کمک دوربین‌های‌ کنترل ترافیک

روزنامه شرق نوشت: دوربین‌های کنترل ترافیک شهری، دست سه جوان سابقه‌دار را که پشت چراغ قرمز به کمین خودروها می‌نشستند و اموال باارزش رانندگان را می‌ربودند، رو کرد. این سه متهم در حالی دستگیر شدند که هفته گذشته نیز دو تبهکار دیگر که به همین شیوه دست به سرقت می‌زدند، در دادگاه به تحمل هشت‌سال حبس محکوم شدند. 
پرونده اتهامی باند سه‌نفره سرقت زمانی گشوده شد که زنی به کلانتری خزانه رفت و گفت سارقان پشت چراغ قرمز در خودرواش را باز کرده و کیف پر از پولش را دزدیده‌اند.
این زن توضیح داد: «در چهارراه بعثت (روبه‌روی کارخانه روغن‌نباتی) سوار بر خودرو شخصی‌ام منتظر بودم تا چراغ راهنمایی سبز شود که ناگهان در عقب خودرو‌ام باز شد و یک پسر جوان به‌طور برق‌آسا کیف‌دستی من را برداشت و فرار کرد. چند متر آن طرف‌تر جوانی روی یک موتوسیکلت نشسته بود که جوان سارق با کمک او از آنجا فرار کرد.»
شاکی درباره محتویات کیفش گفت: «داخل کیفم یک دسته‌چک، شناسنامه، گذرنامه، فیش مکه، مبلغ دو‌و‌نیم‌میلیون تومان وجه نقد، 30‌گرم طلا و هفت فقره کارت عابر بانک که رمز همه آنها کنارشان بود، قرار داشت که سارقان همه را با خود بردند.»
شکایت این زن در حالی ثبت شد که پیش از این چند فقره کیف‌قاپی دیگر با همین ترفند رخ داده بود و کارآگاهان به دنبال به دست آوردن اطلاعات بیشتری درباره سارقان بودند. بازبینی محل آخرین سرقت نشان داد در اطراف آنجا چندین دوربین کنترل ترافیک شهری نصب شده و به احتمال زیاد دوربین‌ها لحظه وقوع دزدی را ثبت کرده‌اند. این تصاویر بازبینی و چهره سه جوان سابقه‌دار به نام‌های بهروز، رامین و مهرداد شناسایی شد.
بررسی سوابق سه متهم نشان می‌داد آنها هر کدام پیش از این ‌بارها به اتهام‌های گوناگون زندانی شده‌اند. در این میان فاش شد مهرداد به اتهام آزار جنسی توسط کارآگاهان اداره 16 پلیس آگاهی دستگیر شده و در زندان به سر می‌برد. در همین حال بررسی‌ها نشان داد بهروز و رامین سال گذشته به اتهام کیف‌قاپی دستگیر و به تحمل حبس و پرداخت جریمه محکوم شده‌اند اما مدتی قبل با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده و کیف‌قاپی‌هایشان را از سر گرفته‌اند. در چنین شرایطی متهمان بار دیگر به دام افتادند و برای انجام تحقیقات به پایگاه هفتم منتقل شدند.
در جریان بازجویی‌ها از متهمان، آنها به 10 فقره کیف‌قاپی با این ترفند اعتراف کردند و گفتند بیشتر این سرقت‌ها را در محدوده میدان بهمن، کیانشهر، خیابان 17‌شهریور، میدان شوس و سه‌راه افسریه مرتکب شده‌اند. یکی از آنها گفت: ما در اطراف چهارراه‌ها کمین می‌کردیم و خودروهای تک‌سرنشین که کیف‌شان را روی صندلی خودرو گذاشته بودند، شناسایی می‌کردیم سپس در حالی که طعمه‌مان پشت چراغ قرمز منتظر بود، یکی از ما سراغش می‌رفت و خیلی سریع کیف را می‌دزدید.
سرهنگ علی غیاثوند، رییس پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران با تایید این خبر هشدار داد: لازم است شهروندان خودروهای خود را به سیستم‌های امنیتی مناسب مجهز کنند تا با حرکت خودرو در و در صندوق عقب به‌طور خودکار قفل شود.
56282

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 172501

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 10 =