واقعیت این است که علم در کشور ما در سه دهه اخیر پیشرفت خوبی داشته است؛ ولی ظرفیت ما خیلی بیشتر از چیزی است که به آن دست یافتهایم و برای اینکه به ظرفیت واقعیمان برسیم، باید جلوی برخی از ناهنجاریها را بگیریم.
دغدغهها:
موضوع اول این مسئله است که معیار پیشرفت علمی ما چیست؟ یکی از معیارهایی که در ده سال اخیر سخت مورد توجه قرار گرفته و همه چیز را تحتالشعاع قرار داده است، تعداد مقالات علمی است. شکی نیست که تعداد مقالات در پیشرفت علمی یک کشور، امر موثری است؛ ولی به نظر من پیشرفت واقعی علمی ما به دو صورت نشان داده میشود: اول اینکه ما در مرزهای علم فعالیت داشته باشیم و در این زمینه مرزشکنی کنیم؛ چیزی که کمتر به آن توجه میشود.
دوم اینکه علم باید در جهت رفع نیازهای کشور گام بردارد. البته اینکه ما برخی از نیازها را از خارج تامین میکنیم، اشکالی نداشت، اگر ما در معرض هجوم و تحریمهای بینالمللی نبودیم. وجود تحریمها باید باعث شود که ما تمام ضروریات اولیهمان را خودمان تهیه کنیم. ما در بعضی از حوزههای علم، تولیدات علمی خوب و مقالات زیادی داریم؛ ولی در مقابل در مورد برخی از مسائل ضروریمان، تولیداتمان کافی نیست. به علاوه باید توجه کنیم که هر چه پیش میرویم، یعنی در سالهای آینده، غرب محدودیتهای بیشتری برای انتقال فناوریهای جدید برای ما فراهم خواهد کرد. از این رو ضرورت پیدا میکند که همانند چینیها به فکر آن باشیم که لااقل ضروریاتمان را خودمان تامین کنیم و در این موارد به خودکفایی برسیم.
نظر متخصصان:
موضوع دوم مسئله کسب نظر از متخصصان است که این مورد انجام میشود؛ ولی در حدی نیست که رضایت اهل نظر را فراهم کند. مشکل ما این نیست که در کشور متفکر نداریم. ما متفکر داریم؛ ولی متفکران باید به کار گرفته شوند و از حالت انفعال بیرون آیند. باید به نحو شفافی برای اهل علم روشن شود که متفکران به حساب میآیند. در آن موقع تولیدات علمی آنها و نتایج مشورت با متفکران کاملاً متفاوت خواهد بود. متاسفانه به دلیل عدم گسترش تبادل نظر در سطح کشور، ما کمتر به اجماع نسبی (و نه اجماع کامل) خبرگان در مسائل اساسی میرسیم.
چیزی که باید تشویق شود، به کار گرفتن اهل علم، هم از طریق مجلس و هم از طریق دولت، در طرحهای مهم کشوری است. دانشمندان اگر احساس کنند که به حساب میآیند، نتیجه کاملاً متفاوت خواهد بود.
فرهنگ نقد:
موضوع سوم عدم حاکمیت فرهنگ نقد در کشور ماست. ما وقتی کنگره علوم انسانی برگزار کردیم، یکی از نکاتی که بین همه اهل نظر در آنجا مشترک بود،این مسئله بود که ما فرهنگ نقد نداریم. نه میدانیم که چگونه نقد کنیم و نه با قوت نقادی میکنیم و نه نقد پذیریم. در مواردی هم که نقد صورت میگیرد، چون عادت به نقد نداریم، همه عیبجویانه تلقی میشود. باید با روحیه بالا فرهنگ نقادی و نقدپذیری را رایج کنیم و ادب نقد را هم رعایت کنیم. متاسفانه در کشور ما ادب نقد رعایت نمیشود. ما باید به یاد بیاوریم که در فرهنگ اسلامی زندگی میکنیم و ادب اسلامی اقتضائات خود را دارد.
خروج نخبگان:
موضوع چهارم خروج نخبگان برای ادامه تحصیل است که ابتدا نخبگان برای ادامه تحصیل میروند؛ ولی مهاجرت آنها ادامه پیدا میکند و بسیاری از آنها نیز باز نمیگردند. عدهای میگویند که این طبیعی است که نخبگان برای ادامه تحصیل مهاجرت کنند و سپس بیایند و معلوماتشان را به ما منتقل کنند. اگر چنین باشد، بسیار خوب است؛ ولی من زمانی در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در حضور جناب آقای دکتر احمدینژاد آماری ارائه دادم که از 140 نفر در دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف که در هشت سال گذشته برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتهاند، 20 نفر هم بازنگشتهاند! عده دیگری میگویند وقتی که ما نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم، طبیعی است که مهاجرت کنند. الان آنهایی که میروند، بیشتر برای سطح دکتری میروند و از بهترینها هستند. در اینجا این سوال مطرح میشود که: پس چرا ما این قدر وقت و هزینه صرف آنها کنیم و درست زمانی که وقت بهرهبرداری از آنها میشود، آنها را تحویل غرب دهیم و آنها به نحو مجانی بهترین محصولات ما را بگیرند؟
باید راجع به این مسئله به طور جدی کار شود؛ زیرا این مسئله به صورت محسوس در جامعه وجود دارد. من از تعداد توصیهنامههایی که افراد از دانشگاه خودمان و از دانشگاههای دیگر از من و دانشکده ما گرفتهاند، میتوانم بگویم که مسئله بسیار حساس و مهم است و حتماً باید به آن توجه شود. خروج نخبگان دلایل مختلفی دارد: یکی اینکه فرهنگ تعهد در آنها کمتر ایجاد شده است و اصولاً با فرهنگ بومی آشنا نیستند که احساس تعهد کنند و دلیل مهم دیگر این است که احساس میکنند شایستهسالاری حاکم نیست. اگر ملاحظه کنند که شایسته سالاری حاکم است و تبعیض وجود ندارد، مسلماً عده زیادی از آنها جذب خواهند شد.
تنگ نظری:
موضوع پنجم این است که یکی از مشکلات ما تنگنظری تخصصی و قالبی است. زمان حال مانند زمان ابنسینا نیست که یک فرد بتواند همه علوم زمان خود را یاد بگیرد. ما چارهای جز تخصص نداریم؛ ولی داشتن تخصص غیر از قالبی فکر کردن و تنگنظری متخصصانه است. ما شاهدیم که فرد وقتی در یکی از رشتههای علوم متخصص میشود، دنیای او فقط و فقط همان رشته تخصصی خودش است. گویی که در یک خلأ انسانی کار میکند.
این تخصصها باید در محیط انسانها پیاده شود؛ بنابراین لازم است که افراد دروس فوق تخصص خودشان را بگذرانند تا با جوامع انسانی و شرایط انسانها آشنا شوند، با نیاز جوامع خود آشنا شوند و این میطلبد که ما به قضیه وسعت بدهیم. وسعت دید داشتن در علمای قدیم ما یک فرهنگ بوده است. آنها همه چیز را جامع میدیدهاند. الان حوزههای بین رشتهای در حال به راه افتادن است؛ ولی باید بیش از اینها گسترش پیدا کند. باید حوزههای علوم پایه، علوم انسانی، علوم مهندسی و... با هم ارتباط داشته باشند، همانطور که در بعضی از دانشگاههای درجه اول آمریکا و اروپا این مبادلات صورت میگیرد.
باید توجه داشت که علم در هر فرهنگی رشد نمیکند. ما اگر به دوران درخشان چند صدساله تمدن اسلامی نظر کنیم، میبینیم که علم در زمانهایی رشد پیدا کرده است که آزادی اندیشه بوده، تبادل افکار بوده و حرمت علما بیشتر بوده است؛ مانند زمان آلبویه و سامانیان و در مقابل مشاهده میشود که به محض آنکه اشعری مسلکان با مشرب ضد عقلی خود وارد شدند، رشد علوم در عالم اسلام متوقف شد.
رواج کمیتگرایی:
موضوع ششم این است که در کشور ما کمیتگرایی در مقایسه با کیفیت گرایی بسیار رواج یافته است. هر چه را بخواهیم ذکر کنیم، میبینیم که بدون تحلیل آمار میدهند. ما در مقام تحصیلات، کیفیت را دست کم میگیریم. در مقام تولیدات صنعتی کیفیت را دست کم میگیریم. مسئله کنترل کیفیت باید بسیار جدیتر گرفته شود تا مردم به سراغ اجناس خارجی نروند. مسئله توجه به کیفیت بسیار مهم است. اینکه ما چقدر فارغالتحصیل داریم، خیلی مهم نیست، اینکه فارغالتحصیلان ما چقدر توانایی دارند مهم است.
مدرک گرایی:
موضوع هفتم این است که یکی از مشکلات اساسی جامعه ما مجازطلبی، صورت گرایی، ظاهرگرایی و نظایر آن است و از نشانههای آن مدرکگرایی است. مردم دنبال اخذ مدارک فوقلیسانس و دکتری هستند تا به هر طریقی که ممکن هست، آنها را به دست آورند. شما میبینید که عدهای زحمت میشکند و خون دل میخورند تا به اخذ درجه دکتری نائل شوند، ولی عدهای به راحتی و بدون رفتن به کلاس صاحب این مدارک میشوند. به این مسائل باید واقعاً رسیدگی شود. به عنوان مثال دیگر،مشاهده میکنیم که عدهای بدون آنکه واجد شرایط باشند و تخصص کافی در موضوعی داشته باشند، در جشنوارهها [به نام آن تخصص] جایزه میگیرند و همچنین عدهای بدون آنکه وقت صرف کنند، اسمشان روی کتابها درج میشود. چرا ما دنبال ظاهرگرایی هستیم؟ اسلام یک مکتب واقعگراست و دنبال حقیقت است. آیه شریفه «یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون» این مورد را به ما میگوید و من این روزها بیشتر و بیشتر به یاد این بیت خواجه حافظ شیرازی هستم که:
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد!
/6262
نظر شما