میتوانست ستاره فوتبال ایران شود، اما در حد ستاره استانش باقی ماند. محمود ابراهیمزاده، بازیکن اسبق شاهین بوشهر و تیم ملی که دوباره فعالیتش را در فوتبال ایران شروع کرده، در کافه خبر از روزهای گذشته میگوید؛ از روزهایی که در تیم ملی بازی میکرد. او که چند سالی است با کارلوس کروش سرمربی تیم ملی ایران آشنایی دارد، در مورد آشناییاش با سرمربی تیم ملی هم حرف میزند. ابراهیمزاده که چند روزی است از کادر فنی شاهین بوشهر جدا شده، در این گفتوگو بیشتر از خودش گفته و از تیم ملی.
*شما در فوتبال ایران یک دوره خیلی موفق داشتید. اما اوج فوتبالتان خورد به دوران انقلاب که در آن زمان فوتبال به حاشیه رفته بود. میتوانید تعریف کنید که فوتبال را از کجا شروع کردید و به کجا رسیدید؟
فوتبالم را در بوشهر با شاهین شروع کردم. آن موقع که هنوز هیچ تیمی فوتبال پایه کار نمیکرد، شاهین ما تیم پایه داشت. البته الان هم که باید همه تیم پایه داشته باشند، هیچ تیمی پایه ندارد و روی پایههایش کار نمیکند.
*شروع فوتبالتان دهه 40 بود یا 50؟
اواخر دهه چهل در تیمهای پایه شاهین بودم. سال 52 بود که دیپلم گرفتم و رفتم ابومسلم مشهد. من از سن از سن 16 سالگی در بزرگسالان شاهین بازی میکردم. آن زمان با برق شیراز بازی کردیم به صورت رفت و برگشت. ما بازی را بردیم و باید میرفتیم به لیگ تخت جمشید. ولی آن موقع یک جملهای بود که میگفتند مگر میشود از سرزمین جمشید تیمی در لیگ تخت جمشید نباشد؟
*پس آن موقع هم از این مسائل بود؟
بله. ما برق را در بوشهر و شیراز بردیم. ولی گفتند شما زمین چمن ندارید که بتوانید در لیگ تخت جمشید بازی کنید. البته راست میگفتند. زمین چمن نداشتیم. ولی این بهانهای بود برای کنار گذاشتن ما. میتوانستند از همان اول بگویند شما چون زمین چمن ندارید نمیتوانید در لیگ شرکت کنید. نه اینکه برویم و بازی کنیم، بعد که بردیم بگویند زمین چمن ندارید. جالب بود که همان موقع بعد از اینکه ما را حذف کردند و برق شیراز را به لیگ تخت جمشید بردند، برق شیراز آمد سراغ تیم ما و 7 نفر از بازیکنان ما را میخواست ببرد. من روی لجاجت گفتم حالا که تیم ما را حذف کردهاید نمیروم برق شیراز. رفتم ابومسلم.
*سرمربی ابومسلم کی بود؟
مهدی قیاسی.
*همین مهدی قیاسی که الان هم در مشهد کار میکند؟
بله.
*شما در چه پستی بازی میکردی؟
نوک حمله بودم.
*کی به تیم ملی دعوت شدید؟
همان سالی که به ابومسلم رفتم، دعوت شدم به تیم ملی. سالی که رفتم ابومسلم، اولین باری بود که در لیگ تخت جمشید بازی میکردم. در نیم فصل دوم که 11 تا مسابقه بود، 15 تا گل زدم و دعوت شدم تیم ملی. 15 گل برای یک نیم فصل خیلی بود. زمانی بود که مظلومی، نورایی و غفور جهانی روی اوج بودند. موقعی که من یک گله بودم، آقای گل 10 گل زده بود. بعد نورایی با 16 گل آقای گل شد و من 15 گل زدم.
*شما را اولین بار حشمت مهاجرانی دعوت کرد به تیم ملی؟
نه. اوفارل دعوتم کرد. من برای المپیک 1976 هم انتخاب شدم. اوفارل انتخابم کرد که من را ببرد کانادا. ولی حشمت مهاجرانی گفت قدش کوتاه است و به درد مهاجم نمیخورد. ما را خط زدند. هرچند از 15 گل 7 تا را با سر زده بودم. زمان ما کیوین داگلیش و مارادونا هم کوتاه بودند. اصلا اینها مسئله نبود. یک بهانه بود به نظرم که من را نبرند.
*بعد از ابومسلم به ذوبآهن رفتید؟
از ابومسلم که جدا شدم رفتم اصفهان، ذوبآهن.
*ولی آن موقع زیاد در تیم ملی بازی نمیکردید.
بله. من 5 سال روی نیمکت نشستم، ولی رفتم و آمدم. هر کاری هم میکردند که من دیگر نیایم تیم ملی، میگفتم نه، آنقدر میآیم تا حقم را بگیرم و بازی کنم. حالا نمیدانم روی چه حسابی، ولی به من بازی نمیدادند. شاید هم به خاطر این بود که باید توازن استقلال و پرسپولیس در تیم ملی رعایت میشد. میدانید که همیشه اینطوری بوده که از استقلال و پرسپولیس باید به یک اندازه در تیم ملی بازی کنند.
*همان سالها بود که به وولفسبورگ رفتید؟
بله. یک نیم فصل در وولفسبورگ بازی کردم. بعد هم رفتم آمریکا. با تیم شیکاگو ایندور قرارداد بستم. فوتبال سالنی بازی میکردند. آن موقع 150 هزار دلار به اضافه ماهی 5 هزار دلار به من میدادند. ولی دو هفته نشد که جدا شدم.
*چرا؟
مصدوم شدم. مچ پام آسیب دید و انگار پایم از مچ فقط به لگامنت وصل بود.
*پول قرارداد را گرفتید؟
نه.
*چرا؟
چون بدون مجوز رفته بودم توی کوچه با ایرانیها فوتبال بازی کرده بودم و مصدوم شدم. چون مصدومیتم در بازی توی کوچه اتفاق افتاده بود قراردادم فسخ شد. دیگر هم نتوانستم فوتبال بازی کنم. همین امید نمازی هم بود.
*نمازی که سنش کمتر از شماست؟
بله. ولی آنقدر جوان بود که با ما بازی میکرد. سنش کم بود ولی واقعا خوب بازی میکرد. از نظر من از علی کریمی هم سرتر بود. خیلی خوشتکنیک بازی میکرد. یعنی اگر تیم 11 نفری را 20 نفر هم میگذاشتی، همه را برایت دریبل میزد.
*واسطه آشنایی شما با کروش، امید نمازی بود؟
نه. ماجرای آشنایی من و کروش چیز دیگری است. من بعد از اینکه نتوانستم در آمریکا فوتبال بازی کنم رفتم ایتالیا. با فرانکو بارزی صحبت کردم که آکادمی میلان را خارج از میلان راه بیندازیم. سال 1996 بود. گفتند نمیشود ولی شما پروژهاش را بده. من پروژه را دادم. 1997 با پروژه من موافقت کردند. آن موقع فرانکو بارزی فوتبال را کنار گذاشته بود و به عنوان مدیر تیمهای پایه میلان فعالیت میکرد. بارزی با طرح من موافقت کرد و کارم را شروع کردم. سال 2000 بود که بارزی نامه نوشت به من که این کار خیلی خوب و موفق بوده و اگر میشود، این طرح را امسال هم در آمریکا پیاده کن. این کار را گسترش دادیم و به ایتالیا و آمریکا و چین و خیلی کشورهای دیگر هم کشیده شد.
*این طرح از نظر پرورش بازیکن برآیندی هم داشت؟
در خود میلان بله ولی در کشورهای دیگر خیلی نه. مثلا در آمریکا سه چهار موقعیت برای بچههای ما پیش آمد که بروند میلان. ولی گرفتار مشکلات فرهنگی جامعه آمریکا شدیم که پدر مادرها میگفتند درس مهمتر از فوتبال است و به فرزندشان اجازه نمیدادند برود.
*کسی بود که ملیپوش شود در کشور خودش؟
بله. در تیم ملی و تیمهای پایه زیاد بازیکن داشتیم.
*ماجرای آشناییتان با کروش چی بود؟
همینطوری که برای آکادمی میلان کار میکردم، گفتم شاید بشود برای رئال مادرید هم کار کنم. به مادرید رفتم و با کاپیتان رئال صحبت کردم. وقتی گفتم با میلان این کارها را کردهام و میخواهم با رئال هم این کار را انجام دهم، بدشان نیامد. ولی آخرش به توافق نرسیدیم. چون هر کاری که میخواستیم بکنیم، آخرش باید سالی دو و نیم میلیون دلار به رئال مادرید میرسید. من میخواستم از اسم رئال برای خودم پول بسازم نه اینکه پول بسازم و بدهم به رئال مادرید. این اتفاقات زمانی رخ داد که کروش سرمربی رئال مادرید بود. من با کروش یک دوست مشترک داشتم که این دوستم به کروش گفت ابراهیمزاده میخواهد برای تیم شما آکادمی راه بیندازد و بازیکن پرورش دهد. از این حرفها زدیم و در همین حد ماند. ارتباط ما قطع شد تا اینکه کروش آمد آمریکا. به آمریکا هم که آمد دوباره غیر مستقیم با من آشنا شد. کروش یک طرحی به فدراسیون فوتبال آمریکا داد که با اجرای آن، فوتبال آمریکا بتواند بین چند تیم اول فوتبال دنبال قرار بگیرد. طرح او باید در 52 ایالت آمریکا پیاده میشد. یکی از ایالتها مریلند بود. من هم مسئول اجرای طرح کروش در ایالت مریلند بودم. این طرح زیر دست من قرار داشت و 4-5 سال طرح کروش را در ایالت مریلند برای فدراسیون فوتبال آمریکا پیاده میکردم. از آنجا ما دوباره آشنا شدیم. بعد کروش در آمریکا ماند و امید نمازی را از واشنگتن برداشت برد به نیوجرسی که برای تیمش بازی کند. امید از آنجا با کروش آشنا شد. من هم با امید آشنا بودم. من مربی امید نمازی بودم. اما امید خیلی زود افتاد توی کار فوتبال علمی و رفت دنبال درس و آموزش علم فوتبال. امید کارش خیلی خوب بود. با چند تیم فوتبال و فوتسال کار کرد و نتایج خوبی گرفت. حتی قرار بود در لیگ mls یک تیم بگیرد که ابتدا کار در استیلآذین و سپس کار در تیم ملی برایش درست شد و به ایران آمد. من هم آمدم اینجا، با تیم شاهین در هتل المپیک بودیم. رفتم دیدم تیم ملی دارد تمرین میکند. نگاه کردم دیدم هم کروش هست، هم امید نمازی. پشت فنس ایستاده بودم که امید آمد سلام علیک کردیم. کروش هم آمد من را دید، گفت تو اینجا چه کار میکنی؟ گفتم اینجا مملکت ماست، تو اینجا چه کار میکنی؟ بعد گفت با من در تماس باش. با کروش در تماس بودم تا اینکه یک روز به من گفت بیا برو کارهایت را انجام بده که بروی مسابقه بحرین را ببینی. فکر میکنم الان کروش در موقعیتی است که همه باید به او کمک کنیم چون کمک به او، کمک به تیم ملی ایران است. من هم تلاش میکنم هر کاری از دستم برمیآید برایش انجام دهم.
*کروش واقعا دوست دارد تیم ملی ایران را به جام جهانی برساند. احساس میکنیم خود او هم هر کاری از دستش برمیآید برای تیم ملی ایران انجام میدهد.
کروش یک تفاوت بزرگ با سایر مربیان بزرگ فوتبال دارد. اکثر مربیان مثل فرگوسن یا مورینیو یا گواردیولا، یک تیم را میسازند. طرحش را یکی به آنها میدهد و آنها از روی آن طرح، تیم را میسازند. ولی کروش خودش هم طرح میدهد، هم کارش را انجام میدهد. برای فوتبال ایران، یکی مثل کروش به درد میخورد. ولی اینکه فدراسیون تا چه حد بتواند از او استفاده کند بحثی دیگر است. اتفاقا من یک جایی گفتم که اگر قرار باشد فدراسیون فوتبال ایران به کروش برنامه بدهد و بگوید طبق این برنامه کار بکن، چیزی عوض نمیشود و سودی برای فوتبال ایران ندارد. چون بیبرنامگی فوتبال ایران، حضور کروش را بیهوده میکند. ولی کروش اگر خودش برنامه بدهد، میتواند برای فوتبال ایران مثمر ثمر باشد. باید از کروش برنامهای برای توسعه تمام ردههای سنی بخواهند.
*هیجان آمدن کروش به ایران آنقدر خوب بوده که برای یک بازی ملی معمولی، 70 هزار نفر به ورزشگاه رفتند.
ما باید از کروش نهایت استفاده را ببریم. باید ابزار کار خوبی در اختیارش بگذاریم. ابزار کار هم فقط زمین و هتل و توپ نیست. بازیکن هم جزو ابزار کار مربی به حساب میآید. کروش که 5 سال در ایران نبوده بگوییم با یک عده بازیکن کار کرده و حالا از او بخواهیم نتایج خیلی درخشان بگیرد. ما یک سری بازیکن در اختیار او گذاشتهایم. متاسفانه در ایران امسال یک تیم قهرمان میشود، سال بعد اوت میشود میرود دسته دو. از یک طرف هم الان ببینید پارسال بهترین گلزنان لیگ کدامها بودند. نصفشان خارجی بودند. اتفاقا یک جایی از من پرسیدند جایگاه فوتبال ایران در آسیا کجاست؟ گفتم یک فوتبال دسته دوم در جهان سوم. اتفاقا حرف من درست درآمد. یک هفته بعدش در قرعهکشی که کنفدراسیون فوتبال آسیا انجام داد ما را جزو تیمهای درجه دوم آسیا گذاشت. ما باید سعی کنیم لیگ فوتبالمان را قوی کنیم.
*شما افق دید کروش را رسیدن به جام جهانی میبینید؟ الان خیلی از مربیان شروع کردهاند به انتقاد از کروش و اردوهای بلند مدت تیم ملی.
اکثر مربیانی که الان در تیمهای لیگ برتری مربیگری میکنند، همبازی من میکنند. ولی من به هیچ وجه علم کروش را کمتر از آنها نمیدانم. کروش از مربیان موفق دنیاست. هر مربی هم شکست و پیروزی و فراز و نشیب داشته. آنجلوتی و اریکسون و کاپلو هم مربیان خوبی هستند. اینها نباختهاند؟ همه مربیان باختهاند. این طبیعت فوتبال است. اگر برد و باخت در آن نباشد که جذابیت ندارد. البته این بماند که در لیگ ایران فولاد قهرمان میشود و سال بعد میرود لیگ یک. پرسپولیس با قطبی قهرمان میشود و سال بعدش میشود سیزدهم. صبای قم در یک سال دو جام را میبرد و فصل بعدش میرود ته جدول. الان هم کروش هر نتیجهای با تیم ملی بگیرد، با همین بازیکنانی گرفته که در لیگ برتر حضور دارند. اگر کروش بد نتیجه بگیرد، با این بازیکنانی بد نتیجه گرفته که ساخته و پرداخته همین مربیان لیگ هستند. اگر هم خوب نتیجه بگیرد، باز هم با همان بازیکنانی نتیجه گرفته که مربیان لیگ ساختهاند. کروش که نمیتواند از پرتغال بازیکن بیاورد و وارد تیم ملی کند. ما که مثل قطر نیستیم از این کارها بکنیم. وقتی ما آقای گلمان خارجی است، یعنی گلزن نداریم و روی مهاجمانمان کار نکردهایم. وقتی آرمناک پطروسیان میآید میشود بهترین دروازهبان لیگ ایران، یعنی گلر نداریم و نساختیم. یعنی کلا کار نشده. اگر روی فوتبال ایران کار شده بود الان کروش میتوانست بازیکنان بهتری را در اختیار داشته باشد. ولی این اتفاق نیفتاده. اگر یادتان باشد کروش اولین مشکلی که داشت، سن بازیکنان بود. انصاریفرد را آورد به تیم ملی، ولی تجربه نداشت. بازیکن خوب لیگ برتر است ولی تجربه ملی و بینالمللی ندارد. روز بازی با قطر سه تا گل را خراب کرد. مگر در یک مسابقه بینالمللی چند موقعیت به دست میآید که سه تای آن را یک نفر خراب کند؟ آن وقت کروش مجبور میشود به فرهاد مجیدی رو بیاورد.
*در حقیقت دارد آزمون و خطا میکند که به یک ترکیب ثابت برسد.
مجبور است همین کار را بکند. چون روز اول که آمده به او نگفتهاند این کیفیت بازیکنانت است. خودش باید اینها را پیدا کند. یک قسمتی از این کار است، یک قسمت شخصیت حرفهای او و یک قسمتی هم زندگیاش است. آن چیزی که کروش را به ایران کشانده پول است. او که عاشق چشم و ابروی ما نیست. ولی وقتی پول میگیرد، میآید که با کار کند. ما شاید کروش را تازه شناخته باشیم، ولی او در فوتبال دنیا شناخته شده است. وقتی او سرمربی ایران میشود، نام تیم ملی ایران را با خودش یدک میکشد. در اروپا میگویند کروش رفته ایران. فوتبال ایران با کروش میآید بالا. مثل زمان قطبی نیست که نام ایران، نام سرمربی تیم ملی را دنبال خودش بکشد. الان نام کروش نام تیم ملی ایران را دنبال خودش میکشد. در چنین شرایطی آبرو و حیثیت او هم وسط است. ولی کروش اینطوری نیست که بگوید به من چه که امکانات نیست. اگر خواستند میمانم و اگر نخواستند پولم را میگیرم و میروم.
*الان که امکانات کم فوتبال ایران کروش را به این مرحله از بیخیالی نرسانده؟
نه، نمیگویم اینطوری است. میگویم خیلی از مربیان اینطوری هستند. بیخیال هستند. ولی کروش چنین آدمی نیست. او ناراحت که بشود، مشکلات را میگوید. میدانم که یکی دو بار داد و بیداد کرده است. مطمئنم اگر ابزار کار در اختیار کروش بگذاریم و او را حمایت کنیم، فوتبال ایران را از این رو به آن رو میکند.
43 43
نظر شما