عرفات روز شنبه میزبان ضیوف الرحمان است. ما هم بعد از ظهر فردا راهی دورترین نقطه تا حرم الهی می شویم.
اینجا هم مثل ولایت خودمان کارها تمامی ندارد و این منفذی است که جناب شیطان یافته تا فاصله ام تا مسجدالحرام و کعبه معظمه را بیشتر کند؛ و از این راه خوب برای خود جولان می دهد. باید این عرصه را بر او قدری تنگ کنم.
عرفات مقدمه است که روز عید قربان خودت را با آسودگی به او بسپاری و خاضعانه از آنچه به ظاهر داری بگذری. آنجا رژه زن و فرزند و زندگی در جلوی چشم باید با شکوه باشد و همین است که باید هفت سنگ نثار ابلیس کنی در این روز.
عرفه را فاکتور گرفتم چون هیچ از آن نمی دانم و می خواهم بشناسمش. همان سرزمینی که آدم و حوا در اینجا یکدیگر را دیدند. توبه آدم در آن سرزمین قبول شد. سرزمینی است که می گویند نشانه های کربلا را می شود در آن جست و حضور امام زمان(عج) در عرفه قطعی است.
عرفات را نمی شناسم و همچون مسافری سرگردان و حیران از حرم الهی بیرون خواهم رفت. به سوی دشتی که نشناخته و ناشناس است.
نظر شما