هنوز کتاب دا بصورت رسمی از چاپ بیرون نیامده و حتی رونمایی نشده و در بازار هم پخش نشده بود که به سبب ارادت ، پس از تماس تلفنی بصورت حضوری جلدی از ان را خدمت استاد مهرجویی هدیه کردم . چند روز بعد سیمای آبادان به هنرمندی و مجری گری جناب آقای شیخی میخواست تا برنامه ای برای تبلیع خواندن این کتاب و مسابقه ای که قرار بود بین معلمان خانم در ابادان و خرمشهر برگزار کنند بصورت زنده داشته باشد .به یاد استاد افتادم ، با اقای مهرجویی صحبت کردم ایشان ان زمان در سفر شمال بودند ، درنقطه ای که تلفن همراه درست جواب نمیداد در کمال فروتنی گفتند حتما ، فقط ساعت دقیقش را برایم معین کنید ، فردای ان روز که مصاحبه انجام شد تلفنی خواستم تا از ایشان بابت زحمت مصاحبه تشکر کنم ، گفت لازم نیست فقط بدان اینقدر این کار برایم مهم بود و احساس وظیفه در قبال عظمت کار مقاومت و دلاوری مردمان خرمشهر و ابادان در جنگ داشتم که برای انکه صدایم به واسطه خط گوشی همراه قطع و وصل نشود ، دیروز صبح زود تنها به همین نیت مصاحبه برگشتم تهران و الان هم میخواهم برگردم. شمال ...... تا به اخر گوش کنید ، این نیت در اواخر مصاحبه شان کاملا به چشم میخورد .
پی نوشت : این مصاحبه در همان زمان تنها بصورت زنده پخش شده و این اولین بار است که از تک نسخه بایگانی اصل برنامه استخراج و در معرض استفاده مخاطبان و تاریخ نگاران اینده برای شناخت بیشتر مرحوم مهرجویی قرار میگیرد ..... روح این بزرگوار و همسرش شاد
متن و ویدیو: حبیب احمدزاده
265 35
نظر شما