به دنبال اعلام این خبر تحقیقات آغاز شد و بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که پسر جوان در یک درگیری خیابانی زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داده است.
در ادامه تحقیقات دوست مقتول گفت: با دوستانم در حال عبور از مقابل پارکی در یکی از خیابانهای جنوب تهران بودم که متهم همراه دختر جوانی و چند نفر دیگر در حال قلیان کشیدن و مصرف مشروب بودند. با هم درگیری لفظی پیدا کردیم و یکی از پسرها دوستم را با چاقو زد و فرار کرد.
در حالی که تحقیقات برای شناسایی عامل قتل ادامه داشت با گذشت حدود 10 ماه از این جنایت روز 12 آبان 1401 درگیری مرگباری در گردنه قوچک به بازپرس محمدمهدی براعه اعلام شد.
با گزارش این جنایت، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز و در بررسیهای اولیه مشخص شد، پسر جوانی به نام امین با ضربه چاقو به قتل رسیده است. یکی از شاهدان جنایت در تحقیقات گفت: دو مرد و دو زن را دیدم که بر سر متلکپرانی با هم درگیر شده بودند و یکی از پسرها با چاقو دیگری را زد و فرار کرد.
در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه تصویر متهم به دست آمد و مشخص شد وی از سارقان سابقهدار است.
در حالی که تحقیقات پلیسی برای دستگیری متهم ادامه داشت، مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و مدعی شد: شب گذشته در یک بزم شبانه بودم. پسری با یکی از میهمانان درگیر شد و در عالم مستی گفت من قبلاً آدم کشتم، کاری نکن تو را هم بکشم.
بدین ترتیب کارآگاهان پس از هماهنگیهای قضایی وارد عمل شده و پسر جوان را در مخفیگاهش بازداشت کردند و مشخص شد وی همان متهم به قتل فراری است.
افشای راز دومین جنایت
متهم وقتی مقابل افسر پروندهاش قرار گرفت به قتل پسر جوان در گردنه قوچک اعتراف کرد. اما هنوز ساعتی از اعترافش به قتل نگذشته بود که خواهان دیدار دوباره با بازپرس پروندهاش شد. او زمانی که مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت، راز جنایتی دیگر را که دیماه 1400 مرتکب شده بود افشا کرد. بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه سوم تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چه شد که دست به 2 قتل زدی؟
در قتل اول مست بودم و با دوستهایم و دوستدخترم مشغول مصرف مشروب و قلیان کشیدن بودیم. دوست مقتول به دوست دخترم متلک گفت، من هم سر این موضوع دعوا راه انداختم و چاقویم ناخواسته به مقتول اصابت کرد.
بعد از جنایت چه کردی؟
قاچاقی به استانبول رفتم و در آنجا از توریستها سرقت میکردم و گاهی اوقات هم خفتگیری میکردم. مدتی در استانبول بودم و از آنجا که پلیس ترکیه دنبالم بود مخفیانه به ایران برگشتم. نمیخواستم خلاف کنم اما شب حادثه من و دوستم با همسرش و دوست دخترم به پاتوق خودمان رفته بودیم تا مشروب بخوریم. یکی از دوستان مقتول به همسر دوستم متلک انداخت. من هم در همان عالم مستی بازهم با آنها دعوایم شد و چاقویم به پهلوی مقتول اصابت کرد.
همیشه چاقو همراه داری؟
بله، چون درست تربیت نشدهام و سر سفره پدر و مادرم بزرگ نشدهام. من در پرورشگاه بزرگ شدم و هرگز هم هویت واقعیام معلوم نشد. من سراپا عقده و کینه هستم.
چه شد به قتل اول اعتراف کردی؟
هر چقدر هم فرار کنی و هیچ ردی به جا نگذاری اما عذاب وجدان لحظهای رهایت نمیکند. گفتم من که گرفتار شدم بهتر است اعتراف کنم.
23302
نظر شما