نزهت بادی: هفته پیش یکی از دوستان خواسته بودند شیوه این یادداشتها را تغییر بدهیم و از همان ابتدا مشخص کنیم که درباره چه فیلمی حرف میزنیم.
در کامنتی برای ایشان توضیح دادم، اما بد نیست برای کسانی که تازه به ما پیوستند تکرار کنم این ستون یک جور بازی معمایی درباره فیلمهای محبوبمان است و مهمترین دلیل لذت و جذابیت آن در همین بازی بودنش است که بیشتر به درد فیلم بازها میخورد تا هوش و دقتشان را امتحان کنند.
البته درمورد کسانی هم که زیاد اهل فیلم دیدن نیستند این امتیاز را دارد که میتواند آنها را برای تماشای فیلم و آشنایی با دنیای فیلمسازش وسوسه کند.
همانطور که حدس زده بودید فیلم هفته پیش «زنگ تفریح» اثر ژاک تاتی بزرگ بود که خوشبختانه دوستان نکات بسیار خوبی را درباره آن مطرح کردند. فقط بد نیست بدانید که فیلمهای تاتی از آثار مورد علاقه فلینی کبیر بودند، تا جایی که تصمیم داشت در اقتباسی سینماییاش از دن کیشوت از تاتی برای بازی در نقش اصلی آن استفاده کند.
اگر موافق باشید این هفته هم دوباره برویم سراغ گنجینه سینمای فرانسه و جواهر دیگری را از آن انتخاب کنیم. بیایید اول از کارگردانش شروع کنیم که یکی از بزرگان تاریخ سینما در دهه 50 است و بیش از هر چیزی به عنوان استاد تعلیق و هیجان در سینمای اروپا شهرت دارد که توانست به شکل بینظیری مولفههای دو ژانر تریلر و ترسناک را به هم آمیزد، به طوری که به او لقب هیچکاک فرانسه را دادند.
در دورهای که به عنوان مدیر و ناظر دوبله فیلمهای آلمانی به فرانسه در کمپانی اوفا کار میکرد، امکان این را یافت که به خوبی با آثار اکسپرسیونیستی آلمان آشنا شود و از آنها مخصوصا فیلمهای فریتز لانگ تاثیر بپذیرد.
وسواس و کمالگراییاش از او کارگردانی منضبط و دقیق ساخته بود که مهمترین مولفه سینمایش ضرباهنگ تند، تعلیقهای پی در پی و غافلگیری متعدد بود که فیلمهایش را به ضیافتی شوم و هولناک از وحشت، تردید و نگرانی تبدیل میکرد و اثرات آن تا مدتها دست از سر انسان برنمیداشت.
فیلمی که از میان آثارش انتخاب کردم، همان اثری است که شهرت او را جهانی کرد و او را به عنوان استاد تعلیق به دنیا معرفی کرد و برایش جوایز زیادی مثل نخل طلای کن، خرس طلایی برلین و جایزه آکادمی بریتانیا را به همراه آورد.
فیلم انتخابیمان یک تریلر تکاندهنده و نفسگیر درباره تلاش پوچ و شکستخورده چهار مرد برای مبارزه با تقدیر شوم و تراژیکشان است که اتفاقا شروع آرام و ساکنی دارد و به گونهای آغاز می شود که آدم اصلا فکرش را نمیکند به چنین التهاب و هیجانی منتهی شود. در واقع فیلم با وجودی که یک تریلر پرحادثه و تعلیق است، اما به شکل فوقالعادهای به عمق وجود انسانها نفوذ میکند و پسزمینه اجتماعی شرایط حاکم بر سرنوشت آنها را عیان میسازد.
نیمه ابتدایی فیلم که فضای پر از رخوت و ملالت مرگبار یک دهکده دورافتاده در امریکای جنوبی را ترسیم میکند، بیشتر در جهت معرفی شخصیتها، روابط و انگیزههایشان است که اتفاقا ما را به شدت به یاد صحنههای آغازین فیلم خیلی خوب «گنجهای سیرامادره» اثر جان هیوستن میاندازد.
بد نیست بدانید تمام این صحنهها در استودیو ضبط شده است، اما چنان دقیق، درست و واقعی به نظر میرسد که اگر خود کارگردان نمیگفت عمرا نمیتوانستیم بفهمیم.
کارگردان اینقدر خوب این فضای یکنواخت و دلمرده حاکم بر دهکده را ترسیم میکند که ما میپذیریم این چهار شخصیت نگونبخت برای گریز از این دنیای جهنمی چارهای ندارند جز اینکه با جانشان معامله کنند و قدم در راه خطرناکی بگذارند که آنها را به پیشواز مرگ میبرد.
از زمانی که این چهار راننده میپذیرند کامیونهای پر از مواد منفجره را حمل کنند، آن تعلیق، دلشوره و هیجانی که فیلمساز را به استادی آن میشناسیم، سر میرسد و دیگر راحتمان نمیگذارد.
فقط کافیست صحنه عبور کامیون از روی پل چوبی فرسوده با آن همه مواد منفجره را ببینید تا بفهمید چگونه فیلمساز از یک داستان ساده، تریلری پیچیده و پرتعلیق میسازد که جان آدم را به لب میرساند، اما یکی از تکاندهندهترین صحنههای فیلم جایی است که ایو مونتان و شارل وانل در کامیونشان به آرامی در حال گفتوگو هستند و بعد یکدفعه کامیونشان تکان میخورد و تا به خودشان میآیند میبینند انفجاری بزرگ و هولناک در کنارشان رخ داده و کامیون دوستانشان منهدم شده است.
ترس و نگرانی که در چهره این دو نفر دیده میشود بیش از آن انفجار غافلگیرکننده ما را نسبت به عاقبت شخصیتهای باقیمانده نگران و وحشتزده میکند.
متاسفانه فیلمساز ما زودتر از آنچه انتظار میرفت دست از فیلمسازی کشید. او که از دوران کودکیاش همواره با بیماری درگیر بود بالاخره مجبور شد فیلمسازی را کنار بگذارد. فرانسوا تروفو با اینکه در زمان فیلمسازیاش او را به دلیل گمراه کردن تماشاگر، کارگردان مستبدی میخواند و از حکومت وحشت در آثارش صحبت میکرد، اما بعد از کنارهگیری او اعتراف کرد فیلمهایش را دوست دارد و از او خواست به سینما بازگردد.
حالا نوبت شماست که اسم فیلم و کارگردانش را حدس بزنید و دربارهاش نظر بدهید.
58243
نظر شما