زینب کاظم خواه: فیروز زنوزی جلالی داستان نویس و منتقد، متولد 1329 خرم آباد است. وی داستان نویسی را از سال 1352 با نوشتن در مجله فردوسی آغاز کرد و بعد از انقلاب به طور حرفهای به داستاننویسی پرداخت. از آثار این نویسنده میتوان به: «سالهای سرد» ، «خاک و خاکستر»، « روزی که خورشید سوخت »، «مردی با کفشهای قهوهای»، « سیاه بمبک»، «مخلوق»، « شور و شیرین»، «باران بر زمین سوخته» و « قاعده بازی» اشاره کرد که کتاب اخیر جایزه جلال آل احمد را نیز از آن خود کرده است. با او درباره وضعیت فرهنگی کشور گفت و گو کردیم.
وضعیت تولیدات فرهنگی کشور را با توجه به آماری که ارایه میشود چگونه ارزیابی میکنید؟
در این ارتباط وضعیت فرهنگی را به سامان نمیبینم. بعد از سه دهه، تنها به جنبههای شعاری اهمیت داده می شود و در عمل حمایت شاخصی از فرهنگ و تولیدات آن دیده نمیشود. به عنوان مثال اگر اهل قلم مشکلی داشته باشد، کجا باید حمایت کند؟ الان صنوف مختلف کانونی دارند و برای حل مشکلاتشان به آنجا مراجعه میکنند؛ ولی اهالی قلم از این امکان محروم هستند.
در این ارتباط وضعیت فرهنگی را به سامان نمیبینم. بعد از سه دهه، تنها به جنبههای شعاری اهمیت داده می شود و در عمل حمایت شاخصی از فرهنگ و تولیدات آن دیده نمیشود. به عنوان مثال اگر اهل قلم مشکلی داشته باشد، کجا باید حمایت کند؟ الان صنوف مختلف کانونی دارند و برای حل مشکلاتشان به آنجا مراجعه میکنند؛ ولی اهالی قلم از این امکان محروم هستند.
مشکل دیگر این است که اهل قلم خیلی از هم دور هستند، ضمن این که هنوز جناحهای چپ و راست بین آنها وجود دارد، گاهی که دردفتر ادبیات داستانی نشستهایی میگذاشتند، میدیدیم خیلی از مسایل دهان به دهان شده و اصل قضیه را کسی نمیداند این به دلیل دوری است، ولی وقتی نزدیک میشویم میبینیم که وجوه نزدیکی داریم که از آن غفلت کردهایم.
شما به وضعیت فرهنگ خاص اشاره کردید، اگر بخواهید همین ارزیابی را در حوزه فرهنگ عام داشته باشید وضعیت را چگونه میبینید؟
ما هنوز به آن فرهنگ شایسته و بایسته نرسیدهایم، متاسفانه هنوز انضباط شهری رعایت نمیشود و خیلی از آن فاصله داریم. ما باید وارد جامعه شهری شویم و در یک کنش و واکنش فردی به حدودی برسیم که حق یکدیگر را رعایت کنیم. امروز میبینیم که در رانندگی هر کس میخواهد ساز خود را بزند یا مثال دیگرش این است که ما آشغال خودمان را بر میداریم و جلوی خانه دیگری میگذاریم یا در مترو همه صف ایستادهاند یکی میآید بقیه را دور میزند، ما به گونهای رفتار میکنیم که به دیگران احترام نمیگذاریم و در واقع به این کمال نرسیدهایم که با دیگری به گونهای رفتار کنیم که دوست داریم با خودمان آن رفتار صورت بگیرد. برای رسیدن به این فرهنگ زمان لازم است.
نسبت به گذشته وضعیت فرهنگی بهتر شده یا بدتر؟
به نظرم وضعیت در حال بهتر شدن است. این نکته قابل توجه است که یک درد فرهنگی آدمها را به هم نزدیک میکند. در ذات ایرانیها این خوی کمک به دیگری نهادینه شده است، مثلا در اروپا شما اگر با کسی همسایه باشید و کسی شما را تهدید کند، همسایه بغلی میگوید به من ارتباطی ندارد، ولی اگر این اتفاق حتی در یکی از دهکورههای ایران هم بیفتد و شما در خطر باشید، بقیه به شما کمک میکنند.
ما هنوز به آن فرهنگ شایسته و بایسته نرسیدهایم، متاسفانه هنوز انضباط شهری رعایت نمیشود و خیلی از آن فاصله داریم. ما باید وارد جامعه شهری شویم و در یک کنش و واکنش فردی به حدودی برسیم که حق یکدیگر را رعایت کنیم. امروز میبینیم که در رانندگی هر کس میخواهد ساز خود را بزند یا مثال دیگرش این است که ما آشغال خودمان را بر میداریم و جلوی خانه دیگری میگذاریم یا در مترو همه صف ایستادهاند یکی میآید بقیه را دور میزند، ما به گونهای رفتار میکنیم که به دیگران احترام نمیگذاریم و در واقع به این کمال نرسیدهایم که با دیگری به گونهای رفتار کنیم که دوست داریم با خودمان آن رفتار صورت بگیرد. برای رسیدن به این فرهنگ زمان لازم است.
نسبت به گذشته وضعیت فرهنگی بهتر شده یا بدتر؟
به نظرم وضعیت در حال بهتر شدن است. این نکته قابل توجه است که یک درد فرهنگی آدمها را به هم نزدیک میکند. در ذات ایرانیها این خوی کمک به دیگری نهادینه شده است، مثلا در اروپا شما اگر با کسی همسایه باشید و کسی شما را تهدید کند، همسایه بغلی میگوید به من ارتباطی ندارد، ولی اگر این اتفاق حتی در یکی از دهکورههای ایران هم بیفتد و شما در خطر باشید، بقیه به شما کمک میکنند.
به نظرم مشکلات فرهنگی از قبل بوده است، ولی الان اگر قدری زیاد شده به این دلیل است که معضل اقتصادی به آن اضافه شده و به این مساله دامن زده است. مردم در گیر و دار مسایل شخصی خود ماندهاند، طبیعی است وقتی مساله شخصی داشته باشیم، به خودمان فکر میکنیم نه دیگران، ولی به نظر میرسد در وضعیت فرهنگی داریم رو به بهبود میرویم.
دلیل رسیدن به این وضعیت را چه میدانید، عوامل بیرونی یا درونی؟ تهاجم فرهنگی در وضعیت فرهنگی نقش دارد یا نه؟
صددر صد نقش دارد. البته مقداری هم به برنامهریزیها هم بر میگردد. مسولان فرهنگی باید بدانند که ما کشور جوانی هستیم و باید نسل جوان را بشناسیم و بداینم که از جامعه چه میخواهند، آنوقت با برنامهریزی درست جهت درست به آنها بدهیم. اگر از این غافل باشیم نگاه این نسل به سمت ماهوارهها یا چیزهایی که از بیرون به ما تحمیل میشود خواهد رفت. ما به بچهمان میگوییم این کار را نکن، ولی چیزی نداریم که به جایش به او بدهیم. ما هیچ ایدهای نداریم که این جای خالی را با چه پر کنیم. اگر در این زمینه کاستی داشته باشیم که داریم، نتیجهاش این است که هر فکری میتواند در ذهن جوانان تاثیر بگذارد.
صددر صد نقش دارد. البته مقداری هم به برنامهریزیها هم بر میگردد. مسولان فرهنگی باید بدانند که ما کشور جوانی هستیم و باید نسل جوان را بشناسیم و بداینم که از جامعه چه میخواهند، آنوقت با برنامهریزی درست جهت درست به آنها بدهیم. اگر از این غافل باشیم نگاه این نسل به سمت ماهوارهها یا چیزهایی که از بیرون به ما تحمیل میشود خواهد رفت. ما به بچهمان میگوییم این کار را نکن، ولی چیزی نداریم که به جایش به او بدهیم. ما هیچ ایدهای نداریم که این جای خالی را با چه پر کنیم. اگر در این زمینه کاستی داشته باشیم که داریم، نتیجهاش این است که هر فکری میتواند در ذهن جوانان تاثیر بگذارد.
بر این باورم که با برنامه درست میتوان جلوی تهاجم را گرفت، نه به ارعاب و امر و نهی. نمیتوان با این چیزها به جنگ چیزی رفت که نسل جوان آنرا دنبال میکند.
از سوی دیگر بشر دوست ندارد چیزی را مستقیم به او بگوییم، اگر به بچه کوچک هم چیزی را بگوییم نکن، دقیقا همان کار را میکند. بنابراین به جای شعار دادن باید امکانات را فراهم کرد و روضهخوانی معضلی را حل نمیکند.
از سوی دیگر بشر دوست ندارد چیزی را مستقیم به او بگوییم، اگر به بچه کوچک هم چیزی را بگوییم نکن، دقیقا همان کار را میکند. بنابراین به جای شعار دادن باید امکانات را فراهم کرد و روضهخوانی معضلی را حل نمیکند.
در این میان وضعیت آداب و اخلاق عمومی در جامعه امروز چگونه است؟
برخوردها اجتماعی برخوردهای سالمی نیست و ما به کمال شایستهای نرسیدهایم. به نظر میرسد که هنوز در حال گذار هستیم. در مورد رانندگی و رعایت حقوق شهروندی مشکل داریم، کدام یک از ما از پل هوایی استفاده میکنیم؟ جایی که امکانات است هم از آن استفاده نمیکنیم. ما نمیتوانیم به عنوان افرادی از این جامعه مرتب الگوسازی کنیم. ورزشکاری که ایدهآل یک جوان است و دست به انحرافی میزند و ذهنیت افراد را مخدوش میکند. از سوی دیگر وقتی مسوولان در مقابل گفتار و رفتار و وعدهها هیچ عملی انجام نمیدهند افراد هم حالت خنثی مییابند و ممکن است نسبت به آنها و حرفهایشان واکنش منفی نشان دهند، هر قدر سمت فردی در جامعه حساستر باشد عملکرد او نیز بیشتر زیر ذرهبین قرار میگیرد.
برخوردها اجتماعی برخوردهای سالمی نیست و ما به کمال شایستهای نرسیدهایم. به نظر میرسد که هنوز در حال گذار هستیم. در مورد رانندگی و رعایت حقوق شهروندی مشکل داریم، کدام یک از ما از پل هوایی استفاده میکنیم؟ جایی که امکانات است هم از آن استفاده نمیکنیم. ما نمیتوانیم به عنوان افرادی از این جامعه مرتب الگوسازی کنیم. ورزشکاری که ایدهآل یک جوان است و دست به انحرافی میزند و ذهنیت افراد را مخدوش میکند. از سوی دیگر وقتی مسوولان در مقابل گفتار و رفتار و وعدهها هیچ عملی انجام نمیدهند افراد هم حالت خنثی مییابند و ممکن است نسبت به آنها و حرفهایشان واکنش منفی نشان دهند، هر قدر سمت فردی در جامعه حساستر باشد عملکرد او نیز بیشتر زیر ذرهبین قرار میگیرد.
در رسیدن به وضعیت فعلی چقدر دشمن نقش داشته است؟
سهم دشمن را در رسیدن به این وضعیت بیشتر از بقیه عوامل میبینم. ما به عنوان مردم یک سو ایستادهایم و طرف دیگر جناحهای مختلفی هستند. مسولان فرهنگی باید مقابله بیشتری داشته باشند.الان به آثاری که از کشورهای دیگر به زبان فارسی ترجمه میشود نگاه کنید که چقدر زیاد است از سوی دیگر آثاری که از ما به زبانهای دیگر ترجمه میشود چقدر است؟ اصلا قابل مقایسه نیست، ما نتوانستیم حرکت در این زمینه داشته باشیم. این نوعی تهاجم است. اگر جلوی زلالترین آبها را هم بگیرید یک جایی مرداب میشود. وقتی مرتب خوراکمان از آن طرف است و با موقعیت ما همسویی ندارد، نسل جوان ما سریعا آن را الگو قرار میدهد، این آفتی است که در ادبیات مان با آن روبرویم و می توان گفت که دشمن در این زمینه نقش داشته است.
سهم دشمن را در رسیدن به این وضعیت بیشتر از بقیه عوامل میبینم. ما به عنوان مردم یک سو ایستادهایم و طرف دیگر جناحهای مختلفی هستند. مسولان فرهنگی باید مقابله بیشتری داشته باشند.الان به آثاری که از کشورهای دیگر به زبان فارسی ترجمه میشود نگاه کنید که چقدر زیاد است از سوی دیگر آثاری که از ما به زبانهای دیگر ترجمه میشود چقدر است؟ اصلا قابل مقایسه نیست، ما نتوانستیم حرکت در این زمینه داشته باشیم. این نوعی تهاجم است. اگر جلوی زلالترین آبها را هم بگیرید یک جایی مرداب میشود. وقتی مرتب خوراکمان از آن طرف است و با موقعیت ما همسویی ندارد، نسل جوان ما سریعا آن را الگو قرار میدهد، این آفتی است که در ادبیات مان با آن روبرویم و می توان گفت که دشمن در این زمینه نقش داشته است.
57244
نظر شما