زینب کاظم خواه: حسین اسرافیلی سال 1331 در تبریز به دنیا آمد. وی از شاعرانی است که در طول سالهای 1358 تا 1366، در حوزه هنری حضوری فعال داشت. او در طول سالهای 1360 تا 1367 مسئولیت صفحه ادبی مجله پیام انقلاب را به عهده داشت و عضو شورای شعر و موسیقی صدا و سیما و شورای شعر نیروهای مسلح بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس است. معروفترین مجموعه شعر او «تولد در میدان» است که به عنوان یکی از آثار برتر شعر دفاع مقدس در دهه 60 از سوی بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس برگزیده شد.
«آتش در خیمهها»، «مجموعه شعر عاشورایی»، «عبور از صاعقه»، «گزیده ادبیات معاصر شماره 5»، «مردان آتشنهاد»، «آتش در گلو»، «آیینههای شعلهور» و «صخره و پلنگ» از سرودههای اوست.با او درباره وضعیت فرهنگی گفتگو کردیم.
«آتش در خیمهها»، «مجموعه شعر عاشورایی»، «عبور از صاعقه»، «گزیده ادبیات معاصر شماره 5»، «مردان آتشنهاد»، «آتش در گلو»، «آیینههای شعلهور» و «صخره و پلنگ» از سرودههای اوست.با او درباره وضعیت فرهنگی گفتگو کردیم.
وضعیت فرهنگی کشور را درحوزه هنر و ادبیات را چگونه ارزیابی میکنید؟
خوشبختانه فرهنگ ما در دنیا تاثیر داشته است. عرف و باور و ایثارگریهای ما در ادبمان به بهترین شکل آن حضور دارد و ابیات ما به شکل ضربالمثل به کار میرود. اما متاسفانه جامعه فعلی ما با این فرهنگ و ادب بیارتباط بوده و از آن دور افتاده است.
خوشبختانه فرهنگ ما در دنیا تاثیر داشته است. عرف و باور و ایثارگریهای ما در ادبمان به بهترین شکل آن حضور دارد و ابیات ما به شکل ضربالمثل به کار میرود. اما متاسفانه جامعه فعلی ما با این فرهنگ و ادب بیارتباط بوده و از آن دور افتاده است.
چرا این اتفاق افتاده؟
آموزههایی که در ادب ما وجود دارد، ساحت مقدسی است که بسیاری علما به آن وارد شدهاند و حتی خطبا در پایان بحثشان جملههای پایانیشان را در قالب شعر منتقل می کرده اند، اما اتفاقی که امروز افتاده این است که هم مراکز آموزشی و هم انجمنهای ادبی ما با این فرهنگ و ادب بیگانه شدهاند و امروز بیشتر جوانان را به تقلید از ادب غربی دعوت میکنند؛ تقلید از ادبیات و فرهنگی که هیچ سنخیتی با ادب ما ندارد. این اتفاقی است که بخشی از آن در حوزههای هنری ما میافتد.
آموزههایی که در ادب ما وجود دارد، ساحت مقدسی است که بسیاری علما به آن وارد شدهاند و حتی خطبا در پایان بحثشان جملههای پایانیشان را در قالب شعر منتقل می کرده اند، اما اتفاقی که امروز افتاده این است که هم مراکز آموزشی و هم انجمنهای ادبی ما با این فرهنگ و ادب بیگانه شدهاند و امروز بیشتر جوانان را به تقلید از ادب غربی دعوت میکنند؛ تقلید از ادبیات و فرهنگی که هیچ سنخیتی با ادب ما ندارد. این اتفاقی است که بخشی از آن در حوزههای هنری ما میافتد.
آیا این فقط مختص ادبیات است؟
در تئاتر، موسیقی و سینما هنرمندان تا حدودی به وظایف خود عمل میکنند، و بر طبق آییننامههایی که دراختیار دارند به تولید هنرشان میپردازند، اما در بقیه حوزهها متاسفانه آن نگاه عمیق و منظرهای تازهای که ریشه در فرهنگ و ادب گذشته ما داشته باشد،وجود ندارد.
در تئاتر، موسیقی و سینما هنرمندان تا حدودی به وظایف خود عمل میکنند، و بر طبق آییننامههایی که دراختیار دارند به تولید هنرشان میپردازند، اما در بقیه حوزهها متاسفانه آن نگاه عمیق و منظرهای تازهای که ریشه در فرهنگ و ادب گذشته ما داشته باشد،وجود ندارد.
در سایر حوزه ها مشکلی نیست؟
وضعیتی که در تئاتر و سینما و سریالهای تلویزیونی به آن دچار شدهایم این است که سوژهها کلیشهای و دم دستی هستند. از سوی دیگر بخشی از هنرمندان که وارد عرصه تولید هنری شدهاند، بچههایی هستند که جدیدا از آموزش فارغ شده و هنوز تجربههای را لازم ندارند. مساله دیگر این است بخشی که باید مفرح و شاد باشد و خندهای بر لب مخاطب بنشاند، به جای اینکه طنز باشد به لودگی کشیده شده است. یکی از مشکلات این است که خود ما نگاهمان به حوزههای هنر سطحی است؛ زیرا کارگردان و نویسنده با عمق ادب گذشته آشنایی ندارد و فقط میخواهد چیزی تهیه کند و پولی بگیرد. از طرف دیگر آیا این پول داده میشود که نویسندگان در ادب گذشته ما تحقیق کنند و حاصل یک سال تحقیق را در شکل یک نمایشنامه یا فیلمنامه و داستان ارایه دهند یا فقط میخواهیم کاری انجام شود، هر کاری هم باشد مهم نیست.
وضعیتی که در تئاتر و سینما و سریالهای تلویزیونی به آن دچار شدهایم این است که سوژهها کلیشهای و دم دستی هستند. از سوی دیگر بخشی از هنرمندان که وارد عرصه تولید هنری شدهاند، بچههایی هستند که جدیدا از آموزش فارغ شده و هنوز تجربههای را لازم ندارند. مساله دیگر این است بخشی که باید مفرح و شاد باشد و خندهای بر لب مخاطب بنشاند، به جای اینکه طنز باشد به لودگی کشیده شده است. یکی از مشکلات این است که خود ما نگاهمان به حوزههای هنر سطحی است؛ زیرا کارگردان و نویسنده با عمق ادب گذشته آشنایی ندارد و فقط میخواهد چیزی تهیه کند و پولی بگیرد. از طرف دیگر آیا این پول داده میشود که نویسندگان در ادب گذشته ما تحقیق کنند و حاصل یک سال تحقیق را در شکل یک نمایشنامه یا فیلمنامه و داستان ارایه دهند یا فقط میخواهیم کاری انجام شود، هر کاری هم باشد مهم نیست.
برگردیم به حوزه ادبیات...
بخشی که مربوط به شعر ادب ما میشود هم گرفتار همان آسیبهایی است که در حوزههای دیگر با آن مواجهیم، ولی دراین بخش عمق آسیبها بیشتر است. شاید در سینما یک فیلم سطحی ببینیم ولی این تمام میشود، اما وقتی در حوزه شعری کار سطحی ارایه میشود، ماندگاری دارد؛ کتاب منتشر شده و این کتاب در کتابخانهها وجود دارد. در این حوزهها مشکلات زیادی داریم که دلیل آن بیارتباطی با ادب گذشته و از سوی دیگر تقلیدهای سطحی است که صورت میگیرد و ادب و هنر ما را به مسیری سوق میدهد که پوچ و باری به هر جهت است.
با توجه به این حرفها پس معتقدید که وضعیت فرهنگ خاص ما به سامان نیست، در مورد وضعیت فرهنگ عمومی کشور چه نظری دارید؟ در این جوزه وضعیت ما از منظر حقوق شهروندی و رعایت قانون چگونه است؟
متاسفانه در این حوزهها هم ما مشکل داریم و این مشکلات روشن است.من بر این باور هستم که یک جامعه را ادبیات آن جامعه میسازد؛ ادبیات یک جامعه نشان دهنده عرف و اخلاق آن هم هست. وقتی وضع ادبیات جامعهای به سامان نباشد، مشکل به فرهنگ عمومی آن هم میکشد. نوع برخورد و سخنانی که در یک جامعه گفته میشود همگی از ادبیات آن نشات میگیرد. باید بدانیم حتی سوار شدن به اتوبوس فرهنگی دارد، آیا این فرهنگ را میدانیم و رعایتاش میکنیم؟ در آپارتماننشینی چه فرهنگی داریم؟ امروز به گونهای زندگی میکنیم که طبقات مختلف یک ساختمان یکدیگر را نمیشناسند و این نشان میدهد که ما حتی از فرهنگ «سلام» کردن هم به دور افتاده ایم. وقتی با هم روبرو میشویم، مانند انسان برخورد نمیکنیم، همه پرخاشگر شدهایم و دنبال بهانهای برای درگیری هستیم. این موضوع ریشه در خیلی چیزها دارد اما یکی از نکات مهم آن به فرهنگ عمومی ما بازمیگردد که هنوز به آن توجه نکردهایم.
بخشی که مربوط به شعر ادب ما میشود هم گرفتار همان آسیبهایی است که در حوزههای دیگر با آن مواجهیم، ولی دراین بخش عمق آسیبها بیشتر است. شاید در سینما یک فیلم سطحی ببینیم ولی این تمام میشود، اما وقتی در حوزه شعری کار سطحی ارایه میشود، ماندگاری دارد؛ کتاب منتشر شده و این کتاب در کتابخانهها وجود دارد. در این حوزهها مشکلات زیادی داریم که دلیل آن بیارتباطی با ادب گذشته و از سوی دیگر تقلیدهای سطحی است که صورت میگیرد و ادب و هنر ما را به مسیری سوق میدهد که پوچ و باری به هر جهت است.
با توجه به این حرفها پس معتقدید که وضعیت فرهنگ خاص ما به سامان نیست، در مورد وضعیت فرهنگ عمومی کشور چه نظری دارید؟ در این جوزه وضعیت ما از منظر حقوق شهروندی و رعایت قانون چگونه است؟
متاسفانه در این حوزهها هم ما مشکل داریم و این مشکلات روشن است.من بر این باور هستم که یک جامعه را ادبیات آن جامعه میسازد؛ ادبیات یک جامعه نشان دهنده عرف و اخلاق آن هم هست. وقتی وضع ادبیات جامعهای به سامان نباشد، مشکل به فرهنگ عمومی آن هم میکشد. نوع برخورد و سخنانی که در یک جامعه گفته میشود همگی از ادبیات آن نشات میگیرد. باید بدانیم حتی سوار شدن به اتوبوس فرهنگی دارد، آیا این فرهنگ را میدانیم و رعایتاش میکنیم؟ در آپارتماننشینی چه فرهنگی داریم؟ امروز به گونهای زندگی میکنیم که طبقات مختلف یک ساختمان یکدیگر را نمیشناسند و این نشان میدهد که ما حتی از فرهنگ «سلام» کردن هم به دور افتاده ایم. وقتی با هم روبرو میشویم، مانند انسان برخورد نمیکنیم، همه پرخاشگر شدهایم و دنبال بهانهای برای درگیری هستیم. این موضوع ریشه در خیلی چیزها دارد اما یکی از نکات مهم آن به فرهنگ عمومی ما بازمیگردد که هنوز به آن توجه نکردهایم.
ما نیازهای فراوانی در حوزههای مختلف داریم، ولی در همه اینها باید ادبیات مهم شناخته شود و ادبیات فقط یک کتاب نیست؛ ادبیات یک دیالوگ انسانی است که باید آنرا یاد بگیریم و با آن با دیگران برخورد کنیم. این موضوع نیاز به آسیبشناسی دارد. دوست داشتم در تلویزیون برنامهای باشد که اخلاق در جامعه را تدریس کند تا خانواده من بدانند که در جامعه باید با راننده تاکسی چه برخوردی داشته باشند و راننده تاکسی چه برخوردی با آنها داشته باشد. حتی اگر ما به آموزههای دینیمان توجه کنیم، بسیاری از مشکلاتی که با آن مواجهیم دیگر نخواهیم داشت و جامعه سرشار از شادابی خواهد شد.
ما به شدت نیاز داریم این فرهنگ عمومی در برنامههای متعدد به مردم آموزش داده شود؛ رسانه ملی میتواند در این مسیر گام مهمی را بردارد.
اگر بخواهید وضعیت فرهنگی جامعه امروز را با گذشته مقایسه کنید، با توجه به شاخصهای اعتلا و نزول فرهنگی یک جامعه وضعیت بهتر شده یا بدتر؟
در شعار بهتر شده اما در عمل بدتر شده است. ما نباید خود را فریب بدهیم. کاری که میشود کرد این است که جامعه را به سمت ایدهآلها ببریم. ما باید در مسیر آن ایدهآل و در جهت سلامت فکری و رفتاری که به اسم اسلام اداره میشود، حرکت کنیم. رسیدن به وضعیت فعلی فرهنگی دلایل زیادی دارد، دلایل سیاسی و اقتصادی در راس آن هستند.
در شعار بهتر شده اما در عمل بدتر شده است. ما نباید خود را فریب بدهیم. کاری که میشود کرد این است که جامعه را به سمت ایدهآلها ببریم. ما باید در مسیر آن ایدهآل و در جهت سلامت فکری و رفتاری که به اسم اسلام اداره میشود، حرکت کنیم. رسیدن به وضعیت فعلی فرهنگی دلایل زیادی دارد، دلایل سیاسی و اقتصادی در راس آن هستند.
در این میان نقش تهاجم فرهنگی را چقدر موثر می دانید و از سوی دیگر انفعال خود ما چقدر در رسیدن به این وضعیت تاثیر داشته است؟
در گذشته فرزندان ما در خانواده تربیت میشدند و فرزند سعی میکرد شبیه مادر و پدرش زندگی کند. اما امروزه دیگر آن تربیت خانوادگی کمتر شده است. جوان امروز در دانشگاه یک نوع تربیت میشود، از طریق رسانهها یک نوع دیگر، از طریق اینترنت و ماهواره هم به گونهای دیگر، اگر همه اینها پنج درصد باشند وقتی جمع شوند رقم ما 50 درصد میشود و این رقم یعنی که ما 50 درصد تربیت فرزندان را از دست دادهایم. به عنوان مثال کسی شهرستانی است و تهران دانشگاه قبول میشود یا برعکس بچه تهران است سیستان قبول میشود، در تربیت او تاثیر دارد. دور شدن از خانواده و آشنا شدن با جوانان دیگر قطعا در آن جوان تاثیر خواهد گذاشت. این یک بخش قضیه است.
در گذشته فرزندان ما در خانواده تربیت میشدند و فرزند سعی میکرد شبیه مادر و پدرش زندگی کند. اما امروزه دیگر آن تربیت خانوادگی کمتر شده است. جوان امروز در دانشگاه یک نوع تربیت میشود، از طریق رسانهها یک نوع دیگر، از طریق اینترنت و ماهواره هم به گونهای دیگر، اگر همه اینها پنج درصد باشند وقتی جمع شوند رقم ما 50 درصد میشود و این رقم یعنی که ما 50 درصد تربیت فرزندان را از دست دادهایم. به عنوان مثال کسی شهرستانی است و تهران دانشگاه قبول میشود یا برعکس بچه تهران است سیستان قبول میشود، در تربیت او تاثیر دارد. دور شدن از خانواده و آشنا شدن با جوانان دیگر قطعا در آن جوان تاثیر خواهد گذاشت. این یک بخش قضیه است.
از سوی دیگر رفتارهای مسئولان و مدیران جامعه نیز تاثیر دارد. درچنین وضعیتی تهاجم از طریق رسانهها و ماهوارهها صورت میگیرد، نگاه ما به ماهوارهها مقلدانه است و نگاه عمیقی وجود ندارد، مثلا در برنامههای فارسی وان زندگی حیوانی رواج دارد، کسی نمیداند مادرش کیست یا بچهاش کیست. اگر نگاه منتقدانه به این برنامهها وجود داشته باشد، اتفاقا آموزنده خواهد بود.
مشکلی که وجود دارد این است که جوانان ما از هویت خود بیخبر هستند، ما ظرف خالی هستیم که هر چه بریزند در آن جا خواهد شد.
ادبمان ما را به صداقت و راستی دعوت کرده و از پلشتی دور میکند. فرزند ما در مدرسه این را یاد میگیرد، ولی وقتی می بیند در مدیریت کلان کشور وضعیت به گونه ای است که رییس فلان بانک اختلاس میکند،خب معلوم است که روی جامعه یا فرزند ما این مسئله تاثیر بگذارد. وقتی میبینید آدمی که الگو بوده یا باید الگو باشد از همه دزدتر از آب در آمده ، باورهای جامعه تاثیر میپذیرد. وقتی باورهای جامعه خدشه دار شود، طبیعی که این اتفاقات هم بیفتد و به فرهنگ عمومی توجه نشود.
ادبمان ما را به صداقت و راستی دعوت کرده و از پلشتی دور میکند. فرزند ما در مدرسه این را یاد میگیرد، ولی وقتی می بیند در مدیریت کلان کشور وضعیت به گونه ای است که رییس فلان بانک اختلاس میکند،خب معلوم است که روی جامعه یا فرزند ما این مسئله تاثیر بگذارد. وقتی میبینید آدمی که الگو بوده یا باید الگو باشد از همه دزدتر از آب در آمده ، باورهای جامعه تاثیر میپذیرد. وقتی باورهای جامعه خدشه دار شود، طبیعی که این اتفاقات هم بیفتد و به فرهنگ عمومی توجه نشود.
وقتی مدیر یک کارخانه را ببینند که چقدر با مدیران بالاتر چاپلوسانه برخورد میکند، او هم سعی میکند این کار انجام دهد. اختلاس فقط این نیست که پول بدزدند، وقتی مدیر یا کارمندی از وقتاش میزند، این هم نوعی دزدی است. وقتی به ادارهای میروی میبینی که مسوول بخشی که کاری داری اول کارهای شخصیاش را انجام میدهد بعد به کار شما میرسد، این در فرهنگ شما هم تاثیر میگذراد، همه اینها دست به دست هم میدهد تا جامعه را به سقوط بکشاند و جوان جامعه هم یاد میگیرد وقتکشی کند، دروغ بگوید، دزدی کند.
شما به تهاجم و عامل بیرونی در رسیدن به وضعیت بد فرهنگی اشاره کردید؛ در این میان نقش دشمن چقدر است؟
قطعا دشمن نیز در رسیدن به این وضعیت تاثیر داشته است. اما نکتهای که وجود دارد این است که ما نباید به دشمن بیرونی توجه کنیم. اگر داخل کشور بر اساس هویت و مکارم اخلاقی خود رفتار کنیم، دشمن هر کاری کند تاثیر کمی دارد.
قطعا دشمن نیز در رسیدن به این وضعیت تاثیر داشته است. اما نکتهای که وجود دارد این است که ما نباید به دشمن بیرونی توجه کنیم. اگر داخل کشور بر اساس هویت و مکارم اخلاقی خود رفتار کنیم، دشمن هر کاری کند تاثیر کمی دارد.
ما دشمنان داخلی داریم که متاسفانه از نام رهبری، اسلام، قرآن و انقلاب سوء استفاده می کنند و رفتارهای بد و کوتهفکریشان در جامعه گسترده شده، برخورد درستی هم با مردم ندارند. آنها کسانی هستند که مصالح خودشان را بیشتر از هر چیزی مد نظر دارند و به آن توجه می کنند تا مسائل دیگر.
در واقع باید بگویم که در کنار نقش دشمن باید به نقش دشمنان دوست نما هم توجه کنیم. ما در زمینه شناخت دشمنان داخلی کاری نکردهایم. در حوزههای اخلاقی جامعه بیشتر مقلد بودهایم و به جای اینکه خود را با صداقتهای گذشته مقایسه کنیم، مثل دیگران دروغ گفتهایم. ببینید چقدر مردم از طریق رفتارهای موجه جامعه دارند کلاهبرداری میکنند؟ اینها در فرهنگ عمومی ما تاثیر دارد، این چیزها که از آمریکا یا کشورهای غربی نیامده، بلکه ما از هویت خود دور افتادهایم، اگر از پشت عینک هویتی خود نگاه کنیم، میتوانیم جلوی بسیاری از کارها را بگیریم.
57244
نظر شما