زینب کاظمخواه: علی اکبر اشعری علاوه بر ریاست چند سالهاش بر سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، سمت های مختلفی در حوزه فرهنگ و هنر داشته، ازمعاونت وزارت ارشاد تا مدیر عاملی سروش. با او در زمینه مسائل فرهنگی و آسیب شناسی این حوزه گفت و گو کرده ایم که می خوانید:
وضعیت فرهنگی موجود را چگونه ارزیابی میکنید؟
وضعیت فرهنگی جامعه را از جنبه های مختلف می شود ارزیابی کرد؛نخست از جنبه فرهنگ عمومی و این که فرهنگ عمومی ما چه وضعیتی دارد؛ از این منظر داشتن ارزیابی دقیق و روشن از وضعیت فرهنگی جامعه مستلزم سنجشهای دورهای برمبنای شاخصهای دقیق است تا هم در هر مقطع زمانی شناخت و درک درست و دقیقی نسبت به اوضاع فرهنگی جامعه پیدا کنیم، هم در طول زمان تغییرات فرهنگی و نحوه و میزان نقش و سهم عوامل تاثیر گذار بر فرهنگ عمومی را اندازهگیری کنیم. تا آنجا که من اطلاع دارم تا کنون چنین مطالعاتی صورت نگرفته و حتی نهاد اصلی متولی فرهنگ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علیرغم وظایف صریح قانونی، چون در عمل حداکثر خود را متولی نظارت و حمایت از تولیدات فرهنگی میداند، رویکرد مبتنی بر اقدام برمبنای شناخت جامعه ندارد و این وضعیت موجب شده که حتی تولیدات فرهنگی زیرمجموعه یا تحت نظارت این وزارتخانه هم نسبت کاملی با اقتضائات و نیازهای فرهنگی نداشته باشد. درحالی که اقتضائات جامعه چیز دیگری است. شما به این تذکر مقام معظم رهبری درباره تولید کتاب در دیدار با کتابداران، که درواقع تذکر درباره همه تولیدات فرهنگی است توجه کنید؛ ایشان فرمودند: "در تولید کتاب - چه تولید به معناى ایجاد کتاب، چه تولید به معناى ترجمهى کتاب، چه تولید به معناى نشر کتاب و در اختیار این و آن قرار دادن - به نیازها و خلأهاى جامعه نگاه کنند؛ خلأهاى فکرى را، نیازهاى فکرى را بشناسند، انتخاب کنند، سراغ آنها بروند." بنابراین من هم نمیتوانم گزارش دقیقی از وضعیت فرهنگی جامعهمان ارائه بدهم. البته در یک ارزیابی کلی و شتابزده فرهنگ جامعه را متأثر از چهار جریان اصلی " زمینههای تاریخی، اسلام، انقلاب اسلامی و فرهنگ جهانی" میدانم. مهم اینکه ببینیم کدامیک از این عوامل قویتر عمل میکنند و تأثیرگذارتر هستند، و سهم و نقش حاکمیت در ایجاد یک توازن مثبت به نفع فرهنگ خودی چیست.
وضعیت فرهنگی جامعه را از جنبه های مختلف می شود ارزیابی کرد؛نخست از جنبه فرهنگ عمومی و این که فرهنگ عمومی ما چه وضعیتی دارد؛ از این منظر داشتن ارزیابی دقیق و روشن از وضعیت فرهنگی جامعه مستلزم سنجشهای دورهای برمبنای شاخصهای دقیق است تا هم در هر مقطع زمانی شناخت و درک درست و دقیقی نسبت به اوضاع فرهنگی جامعه پیدا کنیم، هم در طول زمان تغییرات فرهنگی و نحوه و میزان نقش و سهم عوامل تاثیر گذار بر فرهنگ عمومی را اندازهگیری کنیم. تا آنجا که من اطلاع دارم تا کنون چنین مطالعاتی صورت نگرفته و حتی نهاد اصلی متولی فرهنگ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علیرغم وظایف صریح قانونی، چون در عمل حداکثر خود را متولی نظارت و حمایت از تولیدات فرهنگی میداند، رویکرد مبتنی بر اقدام برمبنای شناخت جامعه ندارد و این وضعیت موجب شده که حتی تولیدات فرهنگی زیرمجموعه یا تحت نظارت این وزارتخانه هم نسبت کاملی با اقتضائات و نیازهای فرهنگی نداشته باشد. درحالی که اقتضائات جامعه چیز دیگری است. شما به این تذکر مقام معظم رهبری درباره تولید کتاب در دیدار با کتابداران، که درواقع تذکر درباره همه تولیدات فرهنگی است توجه کنید؛ ایشان فرمودند: "در تولید کتاب - چه تولید به معناى ایجاد کتاب، چه تولید به معناى ترجمهى کتاب، چه تولید به معناى نشر کتاب و در اختیار این و آن قرار دادن - به نیازها و خلأهاى جامعه نگاه کنند؛ خلأهاى فکرى را، نیازهاى فکرى را بشناسند، انتخاب کنند، سراغ آنها بروند." بنابراین من هم نمیتوانم گزارش دقیقی از وضعیت فرهنگی جامعهمان ارائه بدهم. البته در یک ارزیابی کلی و شتابزده فرهنگ جامعه را متأثر از چهار جریان اصلی " زمینههای تاریخی، اسلام، انقلاب اسلامی و فرهنگ جهانی" میدانم. مهم اینکه ببینیم کدامیک از این عوامل قویتر عمل میکنند و تأثیرگذارتر هستند، و سهم و نقش حاکمیت در ایجاد یک توازن مثبت به نفع فرهنگ خودی چیست.
به نظر شما اگر در وضعیت فرهنگی ما مشکلی وجود دارد آیا باید این دردها را درمان کرد و یا استتار؟
به هرحال هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی در متن جامعه وجود دارند و قابل کتمان نیستند، هرچند شاید منظور شما تغافل برخی مسئولان و دست اندرکاران حوزه فرهنگ است. من معتقدم یکی از زمینههای ضروری برای برنامهریزیهای اجتماعی شناخت ما از مسائل است؛ البته شناخت واقعیتها همانطور که هستند، نه آن طور که ما دوست داریم باشند. البته این هم که ما شناخت خود از مشکلات فرهنگی را در جامعه مطرح کنیم یا نه بستگی به سیاست و روش ما در حل مسئله دارد. یعنی اگر ما بررسی کردهایم و دیدهایم طرح عمومی یک مشکل به عنوان بخشی از راه حل موثر است، خوب باید با استفاده از شیوهها و ادبیات مناسبی مطرح شود، ولی اگر این کار فایده نداشته باشد یا گاهی به دامن زدن و گسترش ناهنجاری و مشکل کمک کند طبیعی است که نباید در سطح عموم به آن بپردازیم.
به هرحال هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی در متن جامعه وجود دارند و قابل کتمان نیستند، هرچند شاید منظور شما تغافل برخی مسئولان و دست اندرکاران حوزه فرهنگ است. من معتقدم یکی از زمینههای ضروری برای برنامهریزیهای اجتماعی شناخت ما از مسائل است؛ البته شناخت واقعیتها همانطور که هستند، نه آن طور که ما دوست داریم باشند. البته این هم که ما شناخت خود از مشکلات فرهنگی را در جامعه مطرح کنیم یا نه بستگی به سیاست و روش ما در حل مسئله دارد. یعنی اگر ما بررسی کردهایم و دیدهایم طرح عمومی یک مشکل به عنوان بخشی از راه حل موثر است، خوب باید با استفاده از شیوهها و ادبیات مناسبی مطرح شود، ولی اگر این کار فایده نداشته باشد یا گاهی به دامن زدن و گسترش ناهنجاری و مشکل کمک کند طبیعی است که نباید در سطح عموم به آن بپردازیم.
از منظر شما شاخصهای نزول و اعتلای فرهنگی یک کشور چیست؟
به نظر من ما باید شاخصهایمان را از متن معارف دینیمان استخراج کنیم. بر این اساس همانطور که اصل الاصول اعتقادی ما توحید است، و وحدت ملی تجلی آن در جامعه، مهمترین شاخص برای شناخت فرهنگ کشور، میزان همگرایی بین مردم است. این میزان را میتوان از روی میزان اهتمام مردم به منافع ملی در مقابل منافع فردی و میزان اهتمام مردم به امور یک دیگر و مواردی از این قبیل تشخیص داد. مثالهایی از قبیل احترام و پاسداری از حقوق مادی و معنوی جامعه، اهتمام به اجرای قوانین و مقررات که ضامن استحکام جامعه است حتی اگر ظاهراً به نفع عامل به قانون نباشد، اهتمام به حل مشکلات و امور دیگران و مطالبی از این قبیل موضوعاتی هستند که میتوانند در شناخت میزان همگرایی مردم مؤثر باشد. بر همین منوال میتوان از دل توحید و دیگر اصول اسلامی شاخصهایی را استخراج کرد که مبنای قضاوت ما درباره افت و خیزهای فرهنگی جامعه مان باشد.
به نظر من ما باید شاخصهایمان را از متن معارف دینیمان استخراج کنیم. بر این اساس همانطور که اصل الاصول اعتقادی ما توحید است، و وحدت ملی تجلی آن در جامعه، مهمترین شاخص برای شناخت فرهنگ کشور، میزان همگرایی بین مردم است. این میزان را میتوان از روی میزان اهتمام مردم به منافع ملی در مقابل منافع فردی و میزان اهتمام مردم به امور یک دیگر و مواردی از این قبیل تشخیص داد. مثالهایی از قبیل احترام و پاسداری از حقوق مادی و معنوی جامعه، اهتمام به اجرای قوانین و مقررات که ضامن استحکام جامعه است حتی اگر ظاهراً به نفع عامل به قانون نباشد، اهتمام به حل مشکلات و امور دیگران و مطالبی از این قبیل موضوعاتی هستند که میتوانند در شناخت میزان همگرایی مردم مؤثر باشد. بر همین منوال میتوان از دل توحید و دیگر اصول اسلامی شاخصهایی را استخراج کرد که مبنای قضاوت ما درباره افت و خیزهای فرهنگی جامعه مان باشد.
بر اساس شاخصهای فرهنگی که در کشور وجود دارد، وضعیت فرهنگی ما در حال رشد است یا در حال افول؟
ببینید آنچه عموماً در دنیا مرسوم است، بیشتر شاخصهای کمی است؛ مثلاً این که در ازای هر هزار نفر چند کتابخانه داریم یا چند کتاب تولید میشود و غیره. البته اینگونه شاخصها در برنامهریزیهای اجتماعی به درد میخورد اما اگر شاخصی برای بررسی نسبت کمیت ها با کیفیتها نداشته باشیم، ای بسا علیرغم صرف هزینههای سرسام آور و گسترش کمیتها به کمترین نتیجه کیفی برسیم. بنایر این هرگونه اظهار نظر درباره این که الان مسیر حرکت فرهنگی ما به چه سمتی است، مستلزم داشتن شاخصهایی با ابزارهای اندازهگیری دقیق است.
ببینید آنچه عموماً در دنیا مرسوم است، بیشتر شاخصهای کمی است؛ مثلاً این که در ازای هر هزار نفر چند کتابخانه داریم یا چند کتاب تولید میشود و غیره. البته اینگونه شاخصها در برنامهریزیهای اجتماعی به درد میخورد اما اگر شاخصی برای بررسی نسبت کمیت ها با کیفیتها نداشته باشیم، ای بسا علیرغم صرف هزینههای سرسام آور و گسترش کمیتها به کمترین نتیجه کیفی برسیم. بنایر این هرگونه اظهار نظر درباره این که الان مسیر حرکت فرهنگی ما به چه سمتی است، مستلزم داشتن شاخصهایی با ابزارهای اندازهگیری دقیق است.
وضعیت فرهنگی ما نسبت به گذشته چه وضعیتی یافته است؟
همانطور که پیشتر عرض کردم فرهنگ ما متاثر از عوامل مختلفی است که از جمله آنها جریان جهانی فرهنگ به ویژه تهاجم فرهنگی است؛ به ویژه اینکه هرچه پیش میرویم با توسعه وسائل ارتباط جمعی مرزهای فرهنگی برداشته میشود و ارتباطات گسترش پیدا میکنند. این شرایط هم برای ما و هم برای دشمنان انقلاب فرصتهای جدید به وجود میآورد. درواقع امروز جنگهای کلاسیک جای خود را به نبردهای فرهنگی با استفاده از ابزار رسانهای دادهاند. حالا باید ببینیم ما بهتر و هوشمندانهتر از این ابزار رسانهای نظیر شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی استفاده میکنیم یا جریان جهانی و مهاجمین! به نظرم علیرغم وضوح تاثیر این ابزارها در بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی که نمونهاش را در خیزشهای جدید علیه جریان سلطه جهانی میبینیم خیلی در فکر بهره برداری از آنها نیستیم. ما باید این واقعیت را باور کنیم، همانطور که در دوران دفاع مقدس بسیج عمومی مردم توانست رویارویی اتحاد کشورهای غربی و مرتجعین وابسته آنها در منطقه در مقابل انقلاب اسلامی را در هم بشکند، مطمئنا امروز هم باید این بسیج - اما در جبهه فرهنگ و استفاده از ابزار رسانه- با حضور گسترده مردم صورت گیرد. همانطور که عرض کردم من فکر میکنم ما هنوز با ادبیات جنگ رسانهای آشنا نشدهایم و تصور میکنیم با صرف تأسیس چند شبکه رادیو تلویزیونی میتوانیم شرایط را به نفع خودمان تغییر دهیم، در حالی که امروز این شبکههای تعاملی هستند که جریان سازی میکنند و ما میتوانیم با بسیج ملی این شبکهها را به تسخیر خود درآوریم و با تبلیغ منطق اسلام و تبیین وضعیت دشمن را در خاک خودش زمین گیر کنیم.
همانطور که پیشتر عرض کردم فرهنگ ما متاثر از عوامل مختلفی است که از جمله آنها جریان جهانی فرهنگ به ویژه تهاجم فرهنگی است؛ به ویژه اینکه هرچه پیش میرویم با توسعه وسائل ارتباط جمعی مرزهای فرهنگی برداشته میشود و ارتباطات گسترش پیدا میکنند. این شرایط هم برای ما و هم برای دشمنان انقلاب فرصتهای جدید به وجود میآورد. درواقع امروز جنگهای کلاسیک جای خود را به نبردهای فرهنگی با استفاده از ابزار رسانهای دادهاند. حالا باید ببینیم ما بهتر و هوشمندانهتر از این ابزار رسانهای نظیر شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی استفاده میکنیم یا جریان جهانی و مهاجمین! به نظرم علیرغم وضوح تاثیر این ابزارها در بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی که نمونهاش را در خیزشهای جدید علیه جریان سلطه جهانی میبینیم خیلی در فکر بهره برداری از آنها نیستیم. ما باید این واقعیت را باور کنیم، همانطور که در دوران دفاع مقدس بسیج عمومی مردم توانست رویارویی اتحاد کشورهای غربی و مرتجعین وابسته آنها در منطقه در مقابل انقلاب اسلامی را در هم بشکند، مطمئنا امروز هم باید این بسیج - اما در جبهه فرهنگ و استفاده از ابزار رسانه- با حضور گسترده مردم صورت گیرد. همانطور که عرض کردم من فکر میکنم ما هنوز با ادبیات جنگ رسانهای آشنا نشدهایم و تصور میکنیم با صرف تأسیس چند شبکه رادیو تلویزیونی میتوانیم شرایط را به نفع خودمان تغییر دهیم، در حالی که امروز این شبکههای تعاملی هستند که جریان سازی میکنند و ما میتوانیم با بسیج ملی این شبکهها را به تسخیر خود درآوریم و با تبلیغ منطق اسلام و تبیین وضعیت دشمن را در خاک خودش زمین گیر کنیم.
با وضعیت موجود شما چه پیشبینی برای آینده فرهنگ کشور دارید؟
آینده فرهنگ کشور بستگی به هوشمندی و رویکرد عالمانه ما دارد. اگر کماکان به یک سری اقدامات و تولیدات پراکنده بدون توجه به نیازها و اقتضائات روز و آینده بپردازیم، به هرحال دشمن بیدار است و از این غفلت ما بهرهبرداری میکند؛ اگر از ظرفیتهای عظیمی که در اختیار داریم، به حوبی استفاده کنیم، آینده روشن و تاثیر گذاری پیش رو خواهیم داشت.
آینده فرهنگ کشور بستگی به هوشمندی و رویکرد عالمانه ما دارد. اگر کماکان به یک سری اقدامات و تولیدات پراکنده بدون توجه به نیازها و اقتضائات روز و آینده بپردازیم، به هرحال دشمن بیدار است و از این غفلت ما بهرهبرداری میکند؛ اگر از ظرفیتهای عظیمی که در اختیار داریم، به حوبی استفاده کنیم، آینده روشن و تاثیر گذاری پیش رو خواهیم داشت.
در رسیدن به وضعیت فعلی آیا تهاجم فرهنگی تاثیر داشته است و در این میان چقدر انفعال فرهنگی ما موثر بوده است؟
حتماً تاثیر داشته است. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم به هرحال بخشی از رفتارهای فرهنگی ما متأثر از فرهنگ جهانی به ویژه فرهنگ مهاجم است.
حتماً تاثیر داشته است. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم به هرحال بخشی از رفتارهای فرهنگی ما متأثر از فرهنگ جهانی به ویژه فرهنگ مهاجم است.
57244
نظر شما