داستان کربلا نمایشگاهی است که از یک سو بیان گر عظمت، شجاعت و حق خواهی و حق پرستی و تمام فضائل و مکارم انسانی است که در سرور شهیدان و یاران فداکار وی تبلور یافته و در سخت ترین شرایط از آن روی گردانی نشده است و از سوی دیگر مبین دنائت، سنگدلی و خونخواری امویان و سپاهیان یزید که حاکی از آلودگی های روحی و اخلاقی آنان و نشان دهنده عاقبت باطل گرایی و بی ایمانی است.

 در این مقاله از میان فضائل بی‏شمار، غیرت و حماسه، ژرف اندیشی، عرفان، پرستش و نیایش و جانبازی در حق‏پویان از یک سو، و پستی و زبونی، چند چهره‏گی، حرام‏خواری، فساد و فحشاء، بی حرمتی به مقدسات، پرخاشگری و بحران هویت از جمله رذائل جبهه باطل شمرده شده است که در صحنه عاشورا به ظهور رسیده‏اند. تهذیب و تزکیه اخلاقی انسانها از رذایل و آراستن ایشان به فضایل اخلاقی از اصول شرایع آسمانی و اهداف غایی انبیای الهی علیهم السلام به شمار می‏رود و قرآن مجید نیز در چندین مورد از چنین رسالتی برای پیامبر اسلام (ص) یاد می‏کند؛ از جمله می‏فرماید: «هُوَ الَّذی‏ بَعَثَ فِی اْلاُمّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ؛ " 1 ".
او کسی است که در میان جمعیت درس‏ نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنان می‏خواند و آنان را تزکیه می‏کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‏آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.» رسول گرامی اسلام، خود نیز در این باره می‏فرماید: «إنِّما بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الْاَخْلاقِ؛ " 2 ".
همانا برانگیخته شدم تا مکرمتهای اخلاقی را تکمیل کنم.» متّصف بودن انبیای گرامی و پیروان راستین آنان به صفات ارزشمند اخلاقی نیز بیانگر این حقیقت است که بندگان مؤمن خدا همواره کوشیده‏اند که در پرتو اعتقادات صحیح و اعمال صالح، از ویژگیهای بارز اخلاقی نیز برخوردار باشند و درون و بیرون خویش را از آلوده شدن به رذایل اخلاقی منزه دارند. اهمیت چنین اتصافی آنگاه دو چندان می‏گردد که به این موضوع توجه کنیم که چندین مفهوم اخلاقی در شمار اسما و صفات حسنای الهی قرار دارد مانند؛ حلیم، صبّار، شکور، غنیّ، رؤوف، رحیم، غافر، کریم و... از سوی دیگر، کافران، منافقان و کسانی که جبهه مخالف دین و دینداران را تشکیل می‏دهند، نوعاً از فضایل اخلاقی، عاری و بیشتر به رذایل تمایل دارند. برخی از اوصافی که قرآن مجید برای این عده یاد می‏کند عبارت است از؛ دروغ، کشتن بی‏گناهان، بخل، فساد و فحشا، پیمان‏شکنی، حرام‏خواری، ستمکاری، فخرفروشی، دنیاپرستی، یاوه‏گویی، سوگند دروغ، تجاوز و... طرفداران حق، همواره بر سه مؤلفه مهم اعتقاد صحیح، عمل صالح و اخلاق نیکو ملتزم هستند و در هیچ شرایطی نسبت به آنها اهمال نمی‏ورزند و در برابر، باطل‏گرایان، افزون بر اعتقاد فاسد و اعمال زشت، همواره از آلودگی‏های روحی و اخلاقی رنج می‏بردند و از فضایل انسانی کمترین بهره را داشتند و طرفین درگیر در حادثه عاشورا نیز از این قانون مستثنا نیستند که در این فرصت به بیان ویژگی‏های حق‏جویان جبهه حسینی (ع) و یاوه‏پویان جبهه اموی می‏پردازیم.

ویژگی‏های حق ‏پویان

این بخش را با سخن مردی از تبار عاشوراییان - شهید مطهری (ره) - آغاز می‏کنیم که ‏فرمود: «داستان کربلا... یک داستان دو صفحه‏ای است که از نظر آن صفحه دیگر بیشتر قابل مطالعه است. از نظر آن صفحه، جنبه مثبت دارد، صورت فعّالی دارد، نمایشگاهی است از عظمت و علوّ بشریت، از رفعت بشریت، نمایشگاه معالی و مکارم انسانیت است، سراسر حماسه است، عظمت و شجاعت و حق‏خواهی و حق‏پرستی در آن موج می‏زند. از این نظر، دیگر قهرمان داستان ما پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد و دیگران نیستند. از این نظر قهرمان داستان، پسران علی (ع) هستند. حسین بن‏علی (ع) است، عباس بن‏علی است، دختر علی، زینب است، یک عده از مردان فداکار درجه اولی هستند که خود حسین (ع) که حاضر نیست یک کلمه مبالغه و گزاف در سخنش باشد، آنها را ستایش می‏کند.» " 3 ".
آنچه در این راستا شمار می‏شود، قطره‏ای از دریا و نمونه‏ای از بی‏شمار فضایلی است که‏در سرور شهیدان و یاران فداکار او تبلور یافته است و برشمردن همه خوبی‏های آن پاکان‏کم‏نظیر به ویژه سیدالشهدا (ع)، آرزویی است دست‏نایافتنی که تنها از عهده معصوم‏برمی‏آید.

غیرت و حماسه

در دوران حکومت بنی‏امیه - که سایه شوم ارعاب و اختناق و ترور و وحشت بر همه سرزمینهای اسلامی سایه افکنده بود و نفس هر نفس‏کشی به راحتی قطع می‏شد، اظهار مخالفت و گفتن «نه» به حاکمان سنگدل و خونخوار اموی، زهره شیر می‏طلبید و تاریخ، چنین روحیه و شجاعت را جز در حسین بن‏علی (ع)، سراغ ندارد. این حمیّت و غیرت حسینی بود که در برابر قدرت شیطانی بنی‏امیه به فریاد بدل شد و لرزه بر کاخ سبز دمشق انداخت و اسوه جاوید و حماسه‏سازی را رقم زد. به گفته ابن‏ابی‏الحدید: «سَیّدُ اَهْلِ اْلاِباءِ الَّذی‏ عَلَّمَ النَّاسَ الْحَمِیَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّیوُفِ اخْتِیاراً لَهُ عَلَی الدَّنِیَّةِ، اَبُوعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ‏عَلِّیِ بْنِ‏اَبی‏طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ؛ عُرِضَ عَلَیْهِ الْاَمانُ وَ اَصْحابِهِ فَاَنِف مِنَ الذُّلِّ وَ خافَ مِنْ اِبْنِ زِیادٍ اَنْ یَنالَهُ بِنَوْعٍ مِنَ الْهَوانِ اِنْ لَمْ یَقْتُلْهُ فَاخْتارَ الْمَوْتَ عَلی‏ ذلِکَ؛ " 4 ".
سرور غیرت‏ورزان عالم، که به مردم حمیت و مرگ اختیاری زیر سایه‏های شمشیرها را آموخت حضرت ابوعبداللَّه حسین بن‏علی (ع) است که به آن جناب و یارانش، امان عرضه شد ولی او تن به خواری نداد و بیم آن داشت که پسر زیاد گرچه او را نکشد ولی به زبونی بِکشد، پس مرگ با عزت را بر چنین زندگی‏ای ترجیح داد.» شهید مطهری (ره) از حماسه حسینی با عنوان «مطلق و مقدس» یاد می‏کند؛ به این معنا که این حماسه قومی و ملّی نیست بلکه انسانی و جهانی و جاوید است و زمین و زمان را درمی‏نوردد و به همه انسانها می‏آموزد که هرگاه حاکمی چون یزید بر اریکه قدرت قرار گرفت و عزت و کرامت انسانی و مقدسات را به بازی گرفت باید در برابر او ایستاد و به هر قیمتی مبارزه کرد و حاکمان ستمگر را از ستمگری باز داشت و چنین اقدامی در راه خدا و احیای انسانیت و هماهنگ با ناموس آفرینش است و به همین دلیل نیز مقدس و آرمانی است و هیچ گونه سود مادی و انگیزه شخصی در آن دخیل نیست، بلکه برای رهایی بندگان خدا و برقراری خواست خدا مبنی بر آزادی معنوی و تأمین امنیت در جامعه توحیدی است؛ وقتی هدف، چنین آرمانی و مقدس شد؛ باید اقدام کرد و فریاد برآورد:

«سَاَمْضی‏ وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی‏
اِذا ما نَوی‏ حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً». " 5 ".
اصحاب امام نیز، جملگی از چنین روحیه‏ای برخوردار بودند و یا آن را کسب کردند چنانکه وقتی امام در راه کوفه، با زهیر بن‏قین ملاقات می‏کند و او را به شرکت در نهضت‏ دعوت می‏نماید، دعوت امام را می‏پذیرد و تا آخرین قطره خون خود پای آن می‏ایستد. در روز تاسوعا گفتگویی میان غررة بن‏قیس - از لشکر یزید - و زهیر اتفاق افتاد؛ غرره به زهیر گفت: «ای زهیر تا آنجا که من سراغ‏دارم، تو از شیعیان اهل بیت نبودی، تو فردی عثمانی‏بودی!» زهیر در پاسخ او گفت: «اینک نمی‏بینی که به آنان پیوسته‏ام؟ من با اینکه برای امام حسین (ع) نامه ننوشته‏ام و فرستاده‏ای را به سویش نفرستاده‏ام، ولی در راه که به چهره او نظر کردم، به یاد رسول خدا (ص) و مقام او افتادم و تشخیص دادم که باید در حزب او قرار گیرم و یاری‏اش نمایم و جانم را فدایش کنم چرا که شما حق خدا و پیامبرش را پایمال کرده‏اید.» " 6 ".
شب عاشورا اوج نمایش روحیه حماسی یاران امام است، آن‏چنان که به تعبیر شهید مطهری؛ چنین روحیه‏ای فرشتگان را از گفتن جمله «اَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» " 7 " شرمنده کردند! در شب عاشورا امام اصحاب خود را آزاد گذاشت و فرمود: «هر کسی دوست دارد در تاریکی شب، راه خود را پیش گیرد و به شهر و دیار خویش باز گردد، چرا که این لشکر در طلب من گرد آمده‏اند و اگر به من دسترسی بیابند، با دیگرانشان کاری نیست.» " 8 ".
پس از ادای این سخنان، شور و ولوله‏ای در میان یاران امام برپا شد، به ناچار گروهی یا فردی برخاستند و به امام خویش چنین پاسخ دادند؛ بنی‏هاشم جملگی ابراز داشتند: آیا ما چنین کنیم تا پس از تو زنده بمانیم، خدا نیارد چنین روزی را. بنی‏عقیل گفتند: به خدا سوگند چنین ننگی را به گردن نخواهیم گرفت، بلکه جان و مال و همه کسانمان را نثارت می‏کنیم، همراهت می‏جنگیم تا به جایگاه ابدی خویش درآییم، زندگی بعد از شما ننگین است. مسلم بن‏عوسجه: آیا ممکن است ما دست از یاری شما برداریم؟ آنگاه به خدا چه پاسخی خواهیم داد؟ به خدا سوگند دست از همراهی‏ات نمی‏کشم تا نیزه‏ام را در سینه‏های دشمنانت خرد کنم و آن قدر شمشیر بزنم که از تیغه‏اش چیزی باقی نماند، پس از آن نیز با سنگ و چنگ و دندان از شما حمایت می‏کنم تا کشته شوم. سعد بن‏عبداللَّه حنفی: به خدا سوگند تو را تنها نخواهیم گذاشت تا خدا ببیند که ما حرمت پیامبر (ص) را در غیبتش حفظ کرده‏ایم، به پروردگار قسم، اگر بدانم که هفتاد مرتبه کشته یا سوخته می‏شوم و زنده می‏گردم باز تو را تنها نخواهم گذاشت، اینکه یک بار کشته شدن است و کرامتی است که پایان ندارد. زهیر بن‏قین نیز اظهار داشت: من نیز به خدا سوگند، مایلم هزار بار در دفاع از شما و اهل بیتت کشته گردم و... دیگر اصحاب نیز سخنانی این گونه ادا کردند " 9 " که نشان‏دهنده روحیه عالی و حماسی آن مردان حق‏طلب و مبارز است و در روز عاشورا نشان دادند که به آنچه گفته‏اند ایمان دارند و آنان در ایمان و اعتقاد خود راستین و راسخ‏اند و حاضرند در رکاب امام‏زمانشان، دست به هر کاری بزنند و برای رسیدن به هدف مقدسشان همه هستی خود را فدا کنند.

ژرف‏ اندیشی

بینش ژرف و گرایش صادقانه، خصلت دیگر حماسه‏آفرینان کربلا بود؛ آنان به نیکی می‏دانستند چه می‏خواهند، چه می‏کنند، در چه راهی گام نهاده‏اند و با چه کسانی سر ستیز دارند، ایشان بیشتر نسل دوم اسلام بودند که پیام خدا را در دل نشانده بودند و بسان مجاهدان زمان پیامبر (ص) با توصیف امیر مؤمنان صلوات اللَّه علیه؛ «حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلی‏ اَسْیافِهِمْ؛ " 10 ".
بینش ژرف خویش را بر تیغه شمشیرهایشان حمل می‏کردند.» آنان جملگی چنان بودند که سیدالشهدا (ع) فرمود: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یُنْتَهی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤمِنُ فی‏ لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّا فَاِنّی‏ لااَری الْمَوْتَ اِلاَّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمینَ اِلاَّ بَرَماً؛ " 11 ".
آیا نمی‏بینید که به «حق» عمل نمی‏شود و کسی از «باطل» جلوگیری نمی‏کند؟ حقیقتاً مؤمن باید به دیدار خدا مشتاق باشد. من، مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز خسران ‏نمی‏بینم.» آنان به خوبی می‏دیدند که اگر حکومت اموی پرچمدار اسلام باشد و نسل دوم و سوم مسلمانان از داخل و نامسلمانان از خارج، اسلام را از زبان و اعمال امویان فرا گیرند، به تعبیر امام حسین (ع) فاتحه اسلام خوانده خواهد شد. " 12 " و اگر دست به اقدام نزنند اصل اسلام چون فرعش بر باد خواهد رفت، حقایق و معارف آن، واژگونه خواهد شد، قرآنی که در جنگ صفین با تزویر معاویه بر نیزه رفته بود با نیرنگ و ابلهی یزید به محاق خواهد رفت و یا بسان‏کتابهای آسمانی پیشین تحریف خواهد شد و در نهایت، نه از تاک نشان مانَد و نه از تاکنشان... این بود که با تیزبینی و فراست دریافتند که باید کاری کرد کارستان تا چنین اتفاق شومی رخ ندهد. هر یک از اصحاب امام، ستاره درخشانی بودند که در ظلمت عصر اموی درخشیدند و حقانیت ایمان و اعتقاد خویش را به منصه ظهور رساندند؛ وقتی خبر خروج امام (ع) به بصره رسید، شیعیان در منزل بانویی به نام ماریه دختر سعد اجتماع کردند و در این باره به گفتگو پرداختند. در آن میان یزید بن‏نبیط برخاست و اعلام داشت، من اینک به سوی حسین (ع) خواهم شتافت و از پسران دهگانه او دو نفر همراه پدر شدند، به او گفتند، ابن‏زیاد راهها را بسته و بر آنها مأمور گمارده است. اظهار داشت من تصمیم جدی گرفته‏ام که امام را همراهی کنم، هر چه بادا باد! سپس با صلابت و قاطعیت از بصره خارج شد و با چالاکی خود را به امام رساند و همراه دو فرزندش در ردیف شهدای کربلا قرار گرفت. " 13 ".
مسلم بن‏عقیل پس از تلاش فراوان و جنگ با نیروهای ابن‏زیاد، وقتی با او روبه‏رو شد، سیاست شیطانی حکومت اموی را چنین تشریح کرد؛ «شما ضد ارزشها را ظاهر و ارزشها را دفن کرده‏اید، بدون رضایت مردم بر آنان حکومت می‏کنید و بر خلاف دستور خدا بر آنان فرمان می‏رانید، بسان کسری و قیصر رفتار می‏کنید ولی ما به میدان آمده‏ایم تا مردم را به احیای ارزشها بخوانیم و از ضد ارزشها دور کنیم و ایشان را به فرمان کتاب خدا و سنت پیامبر فرا خوانیم.» " 14 ".
حنظلة بن‏اسعد شبامی، در روز عاشورا خود را سپر تیرها و نیزه‏هایی کرد که به سوی امام پرتاب می‏شد و با صدای بلند آیات 30 - 33 سوره غافر را تلاوت کرد " 15 " و گفت: «مردم! حسین را نکشید که خدا بر شما عذاب خواهد کرد.» امام (ع) نیز او را دعا کرد و فرمود: «اینان چون سخن حق تو را نمی‏پذیرند، سزاوار عذاب الهی خواهند شد.» حنظله در میان چکاچک شمشیرها و برق نیزه‏ها شجاعانه از امام دفاع می‏کرد و همچنان در شوق لقای معشوق واقعی بود و گویا منتظر اجازه امام و اذن ورود بود، از این‏رو خطاب به سیدالشهدا عرض کرد: «آیا ما به سوی پروردگارمان نمی‏رویم و به خیل یارانمان نمی‏پیوندیم؟» امام پاسخ داد: «چرا! برو به سوی کسی که از دنیا و آنچه در آن است برایت بهتر است.» و... پس از لحظاتی حنظله به فوز شهادت نایل شد. " 16 ".
حضرت علی‏اکبر (ع) نیز وقتی در نزدیکی کربلا، کلمه استرجاع را از پدر می‏شنود و امام می‏فرماید: «هاتف غیبی خبر داد که مرگ در کمین شماست تا به سوی بهشت روانتان سازد»، از پدر می‏پرسد: مگر ما برحق نیستیم؟! امام فرمود: «به خدایی که بازگشت همه به سوی اوست ما برحقیم». علی‏اکبر گفت: «ای پدرجان! پس باکی از مرگ نیست!» " 17 ".
حضرت قاسم نیز - که در عاشورا سیزده ساله است - در پاسخ پرسش امام که از او پرسید: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» پاسخ داد: «اَحْلی‏ مِنَ الْعَسَلِ»؛ مرگ از عسل نیز شیرین‏تراست! " 18 ".

عرفان

بوعلی‏سینا (ره) در تعریف عرفان فرموده است:
«توجه مستمر درونی و انصراف فکری به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفان‏است.» " 19 ".
رسیدن به چنین حالتی، آرزوی همه سالکان راه حق است، همت عالی آنان این است که همه حجابهای ظلمانی و نورانی عالم ملک و ملکوت را پشت سر نهند و با چشم دل خویش، بدون واسطه، رخ زیبای یار را ببینند و خود را فدای او کنند؛

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

در مناجات شعبانیه، که نوعاً زمزمه همه امامان بوده است، آمده است: «اِلهی‏ وَ اَلْحِقْنی‏ بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خائِفاً مُراقِباً یا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِکْرامِ؛ " 20 ".
معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، ای دارنده جلالت و کرامت.» این حالت عالی روحی در اثر تقوای الهی، پرهیز از گناهان و انجام وظایف و پیشرفت درسیر و سلوک اخلاقی پدید می‏آید چنانکه سالار شهیدان در دعای عرفه از خدا چنین‏می‏خواهد؛ «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی‏ اَخْشاکَ کَاَنّی‏ اَراکَ؛ " 21 ".
خدایا مرا در مرتبه‏ای از خوف از خودت قرار ده که گویا تو را می‏بینم.» آن امام همام و یاران او آن قدر خود را به خدا نزدیک می‏دیدند که از همه هستی خویش گذشتند و هر گونه سختی و تلخی را به جان خریدند و هر چه در راه جانبازی و جهاد جلوتر می‏رفتند، آثار شیرین این حالت عرفانی بر ایشان بیشتر جلوه‏گر می‏شد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفاداری اصحاب، امام آنان را دعا کرد، سپس؛ «کَشَفَ عَنْ اَبْصارِهِمْ فَرَأَوْا ما حَباهُمُ اللَّهُ مِنْ نَعیمِ الْجِنانِ وَ عَرَّفَهُمْ مَنازِلَهُمْ فیها؛ " 22 ".
پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهای بهشتی را - که خدا عطایشان کرده بود - دیدند و جایگاه خویش را شناختند.» همچنین پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود: «یا کِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَ انْبَعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلوُا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَروُنَ بِکُمْ فَحاموُا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ دینِ نَبیّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ " 23 ".
ای بزرگواران! این بهشت است که دروازه‏هایش به رویتان گشوده شده و رودهایش به هم پیوسته و میوه‏هایش شیرین گشته است و این، رسول خدا (ص) و شهدایی که در راه خدا کشته شده‏اند هستند که منتظر ورود شما هستند تا خوش‏آمدتان گویند، بنابراین از دین خدا و پیامبرش دفاع کنید و از ناموس پیامبر پاسداری نمایید.» حماسه‏سازان عارف کربلا آنچه را که دیگران در آینه نمی‏دیدند، در خشت خام می‏دیدند و بصیرت و عرفانشان پرده‏های زمین و زمان را درنوردیده بود و بر بام دنیا گام نهاده بودند و چنین مقام ارجمندی را در پرتو همراهی با حضرت اباعبداللَّه (ع) به دست آورده بودند: زهیر بن‏قین آن‏گاه که آهنگ میدان کرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛ «اینک راه خویش را به نیکی یافته‏ام و عارفانه قدم به میدان می‏نهم و یقین دارم که به ملاقات نیاکان بی‏نظیر تو - یعنی پیامبر و علی و حسن و جعفر طیار و حمزه علیهم‏السلام - می‏شتابم.» " 24 ".
حضرت علی‏اکبر (ع) نیز یک بار از میدان برگشت و در ظاهر از امام (ع) طلب آب نمود ولی در واقع آب حیات می‏طلبید، امام (ع) به او فرمود: «پسرم، به میدان باز گرد که پس از اندکی جنگیدن، جدت - محمد صلی‏اللَّه علیه و آله - را ملاقات خواهی کرد و او چنان تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن، هرگز تشنه نخواهی شد!» پس از سخنان امام (ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفرید، در آن میان‏منقذ بن‏عروه، او را هدف قرار داد و بر زمین افکند، علی‏اکبر در میان خاک و خون، فریادبرآورد: «پدر عزیزم، درود بر تو، این، جدم پیامبر است که بر تو سلام می‏فرستد و پیام می‏دهد که هر چه زودتر به سوی ما بشتاب!» " 25 ".
راستی در عرفانگاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر به سادگی دل می‏کند و خود را تسلیم امواج بلا می‏نماید؟ جز اینکه جملگی تصمیم گرفته‏اند از آوردگاه نینوا به بارگاه «دَنی فَتَدلَّی» پر بکشند و با زبان حال و قال بگویند؛

تَرَکْتُ الْخَلقَ طُرّاً فی‏ رِضاکا
وَ اَیْتَمْتُ الْعَیالَ لِکَنی اراکا

فَلَوْ قَطَّعْتَنی‏ اِرْباً فَاِربا
لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی‏ سِواکا؟ " 26 ".
همه عاشوراییان در واقع، مست «رحیق مختوم» حسینی شدند که «ختام مسک» آن را پیام‏آور کربلا، حضرت زینب (س)، در کوفه ابراز داشت. وقتی اهل بیت (ع) به عنوان اسرای جنگی وارد مجلس عبیداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زینب (ع) پرسید: خدا با خاندان تو چه کرد؟ دختر پیامبر با اطمینان و صلابت پاسخ داد: «ما رَأَیْتُ إلاَّ جَمیلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلی‏ مَضاجِعِهِمْ...؛ " 27 ".
من جز زیبایی ندیدم! این خیل (شهدا) کسانی هستند که خدا شهادت را برایشان مقرر کرده بود و آنان به مشهد خویش شتافتند.»

پرستش و نیایش


دعا و عبادت، زیباترین حالتی است که انسان پیدا می‏کند و در خلوت انس خدای خویش می‏نشیند و از نظر قرآن مجید، هدف نهایی آفرینش محسوب می‏شود؛ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدوُنِ؛ " 28 ".
و جن و انسان را نیافریدم جز آنکه مرا بپرستند.» نیایش و پرستش خالصانه از ویژگی‏های دایمی امام و یاران فداکار او بود. امام سجاد (ع)فرمود: «پدرم در شبانه‏روز هزار رکعت نماز می‏خواند.» " 29 ".
همین طور آن حضرت، در طول سفر، حتی در صبح و ظهر روز عاشورا نمازهای واجب را همراه اصحابش به جماعت برگزار می‏کرد. عصر تاسوعا نیز وقتی جنب و جوش دشمن را ملاحظه کرد، حضرت عباس (ع) را فرستاد تا از آنان خبر بیاورد، به او گفتند، قصد حمله دارند، امام برای بار دوم برادر را به سوی عمر سعد فرستاد تا از او مهلت بگیرد، جنگ را به فردا موکول کند تا یک شب دیگر را به درگاه خدا عبادت کنند، آنگاه فرمود: «خدا می‏داند که من نماز، قرائت قرآن و فراوانی دعا و استغفار را دوست‏دارم.» " 30 ".
و شب عاشورا تا صبح، مشغول نماز و دعا و استغفار و مناجات و تلاوت قرآن بودند. " 31 ".
حضرت مسلم (ع) هنگام عزیمت به سوی کوفه، برای وداع به مسجد النبی رفت و دورکعت نماز به جای آورد. " 32 " در باره یکی دیگر از شهدا به نام «سوید بن‏عمر» نوشته‏اند:«انسانی شریف و پرنماز بود.» " 33 " حبیب بن‏مظاهر عصر تاسوعا خطاب به نیروهای یزید گفت: «چه بد گروهی هستید شما؛ فردای رستاخیز در حالی به پیشگاه خدا حضور می‏یابید که نسل و عترت پیامبرش را کشته‏اید، کسانی که عُبّاد این دیار و نمازشب‏خوان و ذاکر خدا بودند.» " 34 ".
همچنین امام (ع) غلامِ ترکی داشت که قاری قرآن بود، وقتی شهید شد، آن حضرت بر بالینش حاضر شد و صورت بر صورتش نهاد. " 35 ".
شهید بزرگوار، بریر بن‏خضیر، نیز معلم و قاری قرآن بود. قاتل او کعب بن‏جابر وقتی از کربلا به خانه خویش بازگشت، همسر او، نوار، گفت: «وای بر تو، در قتل پسر فاطمه (ع) شرکت کردی و «سیدالقرا» - بریر - را کشتی! به خدا سوگند از این پس یک کلمه با تو سخن نخواهم گفت.» " 36 ".

جانبازی بر سر پیمان


در طول نهضت کربلا، امام حسین (ع) به مناسبت شنیدن خبر شهادت یاران خود، آیه شریف «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ...» " 37 " را تلاوت می‏کرد که نشان از استواری و پایمردی و وفاداری دلاورمردان کربلا داشت؛ آنان تا آخرین نفس بر عهد و پیمان جانبازی در راه خدا پای فشردند و لحظه‏ای در ادامه راه، تردید نکردند و هیچ شمشیر و نیزه‏ای در عزم آهنین آنان رخنه نکرد و تاریخ، کمترین مسامحه‏ای از ایشان به یاد ندارد. حضرت مسلم آنگاه که در چنگال نیروهای عبیداللَّه اسیر شد و او را خلع سلاح کردند، از آینده ناامید شد و اشک در چشمانش حلقه زد و با بغض در گلو گفت: «به خدا سوگند به حال خود گریه نمی‏کنم، من برای حسین و خاندان او می‏گریم که امروز و فردا روانه این دیار می‏شوند ]و از سوی شما مورد حمایت قرار نمی‏گیرند.[ و رو به سوی محمد بن‏اشعث کرد و گفت: اگر امکان دارد کسی را به خدمت ابی‏عبداللَّه (ع) بفرست تا او را آگاه کند که به کوفه نیاید و گرنه کشته خواهد شد.» " 38 ".
قیس بن‏مسهّر صیداوی، نامه‏ای از امام حسین (ع) برای مردم کوفه آورد ولی به دست حصین بن‏نمیر، فرمانده دژبان عبیداللَّه، دستگیر شد، او پیش از دستگیری، نامه امام را نابود کرد تا به دست دشمن نیفتد. وقتی او را نزد عبیداللَّه آوردند، با صراحت و جرأت از امام و حریم ولایت دفاع کرد و هر چه از سوی عبیداللَّه تحت فشار قرار گرفت، هیچ رازی را فاش نساخت، در نهایت، عبیداللَّه او را وادار ساخت که بر فراز منبر به امیرمؤمنان (ع) و امام حسین (ع)، بد بگوید، با تعجب حاضران، قیس این پیشنهاد را پذیرفت و بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر، تا آنجا که مهلت یافت از اهل بیت به نیکی یاد کرد و پیام امام را به مردم کوفه رساند و بنی‏امیه‏وعبیداللَّه و پدرش را لعنت کرد! عبیداللَّه نیز دستور داد او را از بالای‏قصر دارالاماره به پایین پرتاب کردند و به شهادت رسید، رحمةاللَّه‏علیه. " 39 ".
عبداللَّه بن‏یقطر نیز که حامل نامه‏ای از امام برای مسلم بود، به دست حصین اسیر شد و سرنوشتی چون قیس پیدا کرد و بر فراز منبر پیام امام را به مردم رساند و از عبیداللَّه بدگویی کرد، او نیز از بالای بام به زمین پرتاب شد و به شهادت رسید. " 40 ".
هلال بن‏نافع همراه حضرت عباس (ع) و تعدادی از اصحاب امام، خود را به شریعه فرات‏رساندند، ولی عمرو بن‏الحجاج و نیروهایش مانع برداشتن آب شدند، عمرو به هلال‏گفت: تو می‏توانی به اندازه رفع تشنگی آب بنوشی. هلال گفت: وای بر تو، من سیراب گردم در حالی که امام حسین (ع) و همراهانش عطشانند؟ پس از آن با نیروهای عمرو درگیر شدند، چند تن را کشتند و توانستند مقداری آب با خود به سوی خیمه‏های امام ببرند. " 41 ".
حضرت عباس و برخی از برادرانش، از سوی مادر با شمر بن‏ذی‏الجوشن خویشاوندی داشتند، در شب عاشورا، شمر نزدیک خیمه‏های اباعبداللَّه (ع) آمد و صدا زد: «خواهرزاده‏های ما کجا هستند؟» حضرت عباس و برادرانش، عثمان و جعفر، به او نزدیک شدند و پرسیدند: چه می‏خواهی؟ گفت: شما خویشان من هستید و من به شما امان می‏دهم‏]به شرطی که از اردوگاه حسین (ع) جدا شوید و راه خود گیرید.[ آن جوانمردان، چنین امان ذلت‏باری را نپذیرفتند و اعلام کردند: «خداوند تو و امان‏نامه‏ات را لعنت کند! آیا تو به ما امان می‏دهی و حال آنکه امام ما، پسر پیغمبر، امان ندارد؟!» " 42 ".
این وفاداری خالصانه، دو طرفه بود و حضرت سیدالشهدا (ع) همین احساس را نسبت به یاران خود داشت؛ هنگامی که حرّ بن‏یزید ریاحی، در نخستین برخورد، تصمیم گرفت با امام (ع) مدارا کند، ولی برخی از یاران امام را که از کوفه به آن حضرت پیوسته بودند استثنا کرد، امام با قاطعیت فرمود: «اینان یاران من هستند و من، از جان ایشان، همانند جان خود دفاع خواهم کرد.» " 43 ".

ویژگی‏های یاوه ‏جویان

قلم از ترسیم این بخش، احساس شرمندگی می‏کند چرا که سیاه‏کاری‏ها و سیاه‏دلی‏های بنی‏امیه و مزدوران آنها بسیار گسترده است و چهره تاریخ را شرمنده کرده است، عباس محمود العقاد، نویسنده مصری، در باره آنان می‏نویسد: «به طور خلاصه می‏توان گفت: حقیقتاً در اردوگاه یزید، مردی نبود که در برابر حسین بایستد جز آنکه چشمداشت ثروت داشت و چنان در آزمندی غوطه‏ور شده بود که حاضر بود تمام مقدسات را زیر پا نهد... و یاران یزید، دژخیمان و سگهای دست‏آموزی بودند در طلب شکار.» سپس مقایسه‏ای این‏چنینی ارائه می‏دهد: «یزید یارانی داشت که در نهایت می‏توان گفت هر یک جلادی بود که تیغ و تازیانه را در راه مادیت به کار می‏گرفت و حسین (ع) یارانی داشت که در آرزوی شهادت آماده بودند همه دنیا را در راه معنویت فدا کنند، بنابراین جنگ کربلا، جنگ میان دژخیمان و شهیدان بود.» " 44 ".
آن روی سکه کربلا که یزیدیان آفریدند چیزی جز جرم و جنایت، ذبح انسانیت، ضدیت با خدا و ارزشهای والا نبود و آنچه در کربلا به دست امویان رقم خورد یک تراژدی مخوف انسانی بود که بیان ابعاد گوناگون آن، تدوین کتابهای متعددی می‏طلبد که به تناسب حال، برخی از سرفصلهای کتاب جنایت اموی را در این مقال به اختصار شماره می‏کنیم.

پستی و زبونی

تاریخ بر این نکته تأکید کرده است که امویان و هواداران آنها کسانی بودند که از پستی و دنائت، عقده حقارت و کمبود شخصیت رنج می‏برده‏اند. زید بن‏ارقم در مجلس عبیداللَّه بن‏زیاد حضور یافت، وقتی مشاهده کرد او با چوب بر لب و دندان امام حسین (ع) می‏کوبد، به حالت اعتراض آنجا را ترک کرد و گفت: «برده‏ای، به برده دیگر امارت بخشیده است، ای مسلمانان از این پس شما نیز چون بردگان خواهید بود. پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه بدکاره را امیر خویش کرده‏اید، او خوبان رامی‏کشد و بدان را به بردگی می‏گیرد، شما به زبونی تن داده‏اید و نفرین بر هر کس که چنین‏باشد.» " 45 ".
پس از بازگشت عمر سعد از کربلا و درخواست حکم فرمانروایی ری، میان او و عبیداللَّه‏مشاجره لفظی رخ داد، عثمان - برادر عبیداللَّه - با ناراحتی اظهار داشت، به خدا سوگندمایل بودم تا قیامت بر سر و دهان فرزندان زیاد افسار می‏زدند ولی حسین بن‏علی (ع) کشته نمی‏شد! " 46 ".
عقّاد تصریح می‏کند کسانی چون شمر، عبیداللَّه، مسلم بن‏عقبه و عمر سعد علاوه بر منع سیرت انسانی، برخی از آنها از زشتی صورت و پستی نسب و شرافت ظاهری نیز محروم بودند و با احساس حقارت همه‏جانبه تلاش می‏کردند با قتل و غارت و جنایت، کیش شخصیت خود را جبران کنند و حاضر بودند ایمان خویش را فدای حقد و کینه و مال و منال دنیا نمایند، به همین دلیل مسلم بن‏عقبه وقتی به مدینه حمله کرد، حرم پیامبر (ص) را در مدت سه روز برای هر کاری آزاد اعلام کرد، اهل مدینه را قصابی کرد و در آنجا حمام خون جاری ساخت، فرزندان مهاجران و انصار و بدریّون را قتل عام کرد و از همه اصحاب پیامبر و تابعان تعهد گرفت که برده حلقه به گوش یزید باشند! " 47 ".
طبری نیز می‏نویسد: اصحاب عمر سعد نوعاً افرادی فاسق، فاجر و با سوء سابقه بودند. " 48 ".
پس از شهادت سیدالشهدا (ع)، ده نفر داوطلب شدند بر بدن مطهرش اسب بتازند و استخوانهایش را خرد کنند، آنها نزد عبیداللَّه به این عمل ننگین خود افتخار کردند و جایزه ناچیزی دریافت کردند. ابوعمرو زاهر می‏گوید ما در باره این ده نفر «تحقیق کردیم، معلوم شد همگی فرزندان نامشروع هستند!» " 49 ".
چنانکه سرکرده آنان، عبیداللَّه بن‏زیاد، و پدرش نیز چنین بودند و حضرت اباعبداللَّه (ع) در باره او فرمود: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیّ ابْنَ الدَعِیّ قَدْ تَرَکَنی‏ بَیْنَ السِلَّةِ وَ الذِلَّةِ وَ هَیْهاتَ لَهُ ذلِکَ؛ " 50 ".
آگاه باشید که ناپاک فرزند ناپاک، مرا میان کشتن و خواری قرار داده و هرگز او به خواسته‏اش نخواهد رسید.»

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسلامی انگلیس

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 187541

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =