اخیرا گیلانی نخست وزیر این کشور با طرح امکان کودتای نظامی در پاکستان، نشانه‌هایی از احتمال سقوط دولت در پاکستان را مطرح کرده است .

پاکستان آبستن حوادث و تحولات مهمی است. اخیرا گیلانی نخست وزیر این کشور با طرح امکان کودتای نظامی در پاکستان، نشانه‌هایی از احتمال سقوط دولت در پاکستان را مطرح کرده است . هر روز موج جدیدی از تبعات نامه نویسی به مقامات آمریکایی در پاکستان ایجاد می‌شود. گیلانی خارج شدن زرداری رئیس جمهور از کشور را ناشی از تهدید جانی وی و امکان کودتای نظامی دانسته است. تحولات پاکستان نشأت گرفته از عوامل مختلفی است که افغانستان بخش مهمی از آن است. چند سالی است سیاست‌های آمریکا در مورد افغانستان و پاکستان به یکدیگر وابسته شده اند. لذا هر گونه تحولی که در پاکستان شکل گیرد، بی ارتباط با موضوع افغانستان نیست و تاثیراتی را بر همسایگان این دو کشور خواهد داشت.
بخش دیگری از موضوع این است که آمریکا و پاکستان سابقه ای بسیار طولانی در همکاری و مساعدت با یکدیگر داشته اند. بعد از یازده سپتامبر این رابطه دچار چالش و تناقض شده است. این تناقض دو طرف را ناراضی کرده ولی رابطه به گونه ای است که قادر به جدایی از یکدیگر نیستند. به نظر می‌رسد هر چه می‌گذرد، دعوای بین این دو بالاتر می‌گیرد. به همین جهت است که باید منتظر تحولات جدیدی طی روزهای اخیر بود. به نظر می‌رسد موضوع دعوا در حال حاضر افغانستان است. یعنی افغانستان موضوع اول دعوای میان امریکا و پاکستان است. پاکستان همیشه آمریکا را قانع کرده بوده که هر گاه می‌خواهد به موضوع افغانستان نگاه کند یا در آن دستی داشته باشد یا سیاستی در این کشور اعمال کند، آن را از دریچه پاکستان اعمال کند. این سیاست تا یازده سپتامبر وجود داشت. تا پیش از یازده سپتامبر همیشه امریکا از دریچه پاکستان افغانستان را می‌نگریست و قبول کرده بود که پاکستان خط مقدم برای تاثیرگذاری در افغانستان است و می‌تواند سیاست‌های خود را بر پایه پاکستان در افغانستان اجرا کند. بعد از تحولات یازده سپتامبر و حمله نظامی امریکا به افغانستان و بعد هم روی کار آمدن دولت‌های جدید در افغانستان، فرصتی برای افغانی‌ها پدید آمد تا خود را از قید پاکستان رها کنند. یعنی به امریکا بگویند که اگر قرار است در افغانستان حضور داشته باشد و کار کند، بایستی ارتباطات مستقیمی ‌با خود افغانی‌ها برقرار کند و نه با واسطه.
در گذشته این پاکستان بود که به نیابت از امریکا در افغانستان عمل می‌کرد. حتی وقتی روسیه دست به اشغال افغانستان زد، همه کمک‌های نظامی و مالی به پاکستان داده می‌شد تا پاکستان این کمک‌ها را در افغانستان توزیع کند. بعد از یازده سپتامبر این واسطه برداشته شده و پاکستان احساس می‌کند که این سرمایه گذاری بلند مدتی که در افغانستان انجام داده است، در حال از دست رفتن است و این پاکستان است که مغبون شده است. این احساس مغبون شدن باعث شده که پاکستان فشارهایی به امریکا وارد کرده و با امریکا وارد چالش شود تا بتواند نقش قبلی را دوباره به دست آورد.
به نظر نمی‌رسد تا زمانی که ارتش پاکستان در سیاستگزاری خصوصا در سیاست خارجی این کشور که موضوع مربوط به هند و افغانستان را در اولویت دارد، دست بالا داشته باشد، در این مسئله تغییری صورت گیرد و این چالش‌ها بین ارتش پاکستان و امریکا به شکل همکاری و رقابت ادامه پیدا خواهد کرد.
آنچه باید مورد توجه قرار داد این است که این فراز و نشیب ها در روابط امریکا و پاکستان وجود دارد ولی این کشیدگی منجر به پاره شدن ارتباطات میان دو کشور نخواهد گشت بلکه نقطه تعادل روابط را جابجا میکند و امتیازات بین دو کشور رد و بدل میگردد. ابزارهای بین دوکشور امریکا و پاکستان برای تاثیر گذاری بر روی یکدیگر موضوعاتی همچون افغانستان، طالبان، ایران، هند، آسیای مرکزی و هند و موضوعاتی مثل گروه های افراطی و تروریسم، قدرت هسته ای، کمک های مالی و تجهیزات نظامی و غیره بین دو کشور هستند.
از مهم ترین موضوعاتی که در حال حاضر باعث شده پاکستان در مورد افغانستان با امریکا دچار مشکل شود، همین از بین رفتن نقش واسطه گری پاکستان است هر چند بحث‌های دیگری هم دخیل هستند اما مغز این مباحثات و دعوا موضوع افغانستان است و موضوعات دیگر برای پاکستان نقش کمکی را دارند . لازم به ذکر است از دید ارتش این کشور علاوه بر افغانستان دو موضوع هند و هسته ای از موضوعات اصلی و محوری در سیاست این کشور محسوب میشوند .
در موضوع افغانستان باید گفت در واقع پاکستان به دنبال آن است که حکومتی که در کابل بر سر کار می‌آید، حکومتی باشد که روابط خوبی با این کشور داشته باشد و از این کشور حرف شنوی داشته باشد. نظامیان پاکستان علاقمند هستند با استفاده از موضوع افغانستان نفوذ دائمی خود در سیاست داخلی و خارجی این کشور استمرار دهند. لذا طالبان را گروهی تصور می کنند که این حرف شنوی را از انها خواهد داشت .
البته باید گفت که حتی طالبان هم از پاکستان حرف شنوی نخواهند داشت. چرا که این یک مسئله فرهنگی است. افغانی‌ها به این راحتی از کسی تبعیت نمی‌کنند و عامل کشوری نمی‌شوند. ممکن است در ظاهر و برای گرفتن منافع کوتاه مدت از خود انعطاف و حرف شنوی نشان دهند ولی زمانی که بدانند که می‌توانند کاری انجام دهند، حتما از خارجی‌ها روی گردان می‌شوند.
علاقه سیاستمداران پاکستانی به کاهش قدرت ارتش و علنی شدن این تمایل در سیاست خارجی این کشور به همراه انتقاد از حمایت از نهادهائی از پاکستان از طالبان افغانی زمینه ساز مناقشات اخیر در داخل پاکستان بوده است. در پاکستان منابع قدرت زیادی وجود دارد که علاقمند هستند تا با افغانستان روابطی مبتنی بر احترام متقابل داشته باشند. این گروه‌ها در سیاست پاکستان دخیل هستند و این گرایش در پاکستان در حال تقویت است از این رو احتمال میرود شکافی پدید آمده منجر به انجام کودتا یا تحولاتی در ساختار سیاسی این کشور گردد.
پاکستان روابط خارجی خود را از زمان استقلال تاکنون بر دو پایه استوار کرده است: چین و آمریکا؛ یعنی توانسته از شصت سال پیش بهترین روابط را با چین داشته باشد و هم زمان بهترین روابط را با امریکا سازمان دهد. همه دولت‌هایی که در پاکستان سر کار آمدند، چین را به عنوان نقطه استراتژیک روابط خود انتخاب کرده اند و هیچ گونه عقب گردی در روابط چین و پاکستان در طول سال‌های گذشته مشاهده نشده است. همیشه روابطه به سمت جلو و بهبود بوده است. چالش در روابط میان پاکستان و امریکا منجر به ایجاد فرصتی برای چین است تا در آن به پاکستان نزدیک شود و از اهرم پاکستان در روابط با امریکا بهره ببرد.
به نظر میرسد کشورهای همسایه افغانستان با خود دولت افغانستان و باقی قدرت‌هایی که در افغانستان نفوذ دارند، بهتر می‌توانند به تفاهم و جمع بندی و فهم مشترک درباره موضوعات مربوط به این کشور برسند. چون اولین قربانیان خشونت در افغانستان بعد از مردم این کشور همسایگان هستند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 190802

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 10 =