70 حکایت اخلاقی و پندآموز با روایت ائمه اطهار(ع) از کتاب ارزشمند کافی در کتاب «بشنو حکایت من» به مخاطب عرضه می‌شود.

کتاب «بشنو حکایت من» به قلم مجید ایزدی از سوی مؤسسه بوستان کتاب منتشر شد. این مجموعه، هفتاد روایت از کتاب ارزشمند کافی که از زبان مبارک ائمه اطهار علیهم السلام یا اصحاب ایشان نقل شده، انتخاب و به زبانی ساده و به شکل داستان هایی کوتاه بازنویسی شده است.

 

 

در نگارش این مجموعه سعی شده که در متن حکایت ها، سخنان ائمه اطهار علیهم السلام بی کم و کاست و بدون تغییر نقل شود. هم چنین در بین بعضی حکایت ها آیات و احادیثی برای تکمیل مطلب در پی نوشت ها آورده شده است. از امتیازهای دیگر این مجموعه، نقل حکایت های گوناگون و متنوع از زندگی ائمه اطهار علیهم السلام به خصوص امام جعفر صادق علیهم السلام است.

 

« فرشته و عابد»، «دیوانه نی سوار»، «تارک دنیا»، «شهربانو»، «چهار حرف آسمانی»، «خاک پای امام جواد علیه السلام»، «نقشه شیطانی»، «مقام یقین»، «خارکن»، «بالاتر از جهاد»، «یک جمله، یک دنیا برکت»، «شکایت»، «پیامبر مهربانی ها»، «حکایت چهار دوست»، «شیعه در آخرین نفس»، «صد هزار دعای مستجاب» و «سفره ای برای همه» عناوین برخی از این داستان های خواندنی و پندآموز است.

 

در بخشی از این کتاب آمده است: «از دست تیره و قبیله ام به ستوه آمده بودم. آدم غریبه ای در میان آن ها نیست که بگویم ناراحتی ها از او شروع شده است، همه خویشان من هستند. مدتی قبل یکی از آن ها به من پول قرض داد، اما فعلا توان پس دادن آن را ندارم. نه او حاضر است مهلتی بدهد، نه دیگر خویشان حاضرند کمکم کنند. تا دست نیاز به سوی آن ها دراز کنم، دم از فقر و تنگ دستی می زنند. ساعتی پیش، پیکی خبر آورد امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام در ربذه، کنار قبر ابوذر است. برای شکایت به نزد ایشان رفتم و آن چه اتفاق افتاده بود گفتم. از ایشان درخواست کردم که بین من و خویشانم وساطت کند، شایدآن ها با من مدارا کنند. امام گفت: قبیله ات را به من نشان بده.
سیاهی را که در افق بر زمین پهن شده بود، به ایشان نشان دادم. امام بی درنگ بر اسب سوار شد و به تاخت به سمت آن ها رفت. آن چنان تند می رفت که ایشان را در میان گرد و خاکی که از زمین بلند شده بود گم کردیم. همه از ایشان عقب ماندیم. امام وقتی به قبیله ام رسید پرسید: چرا با من مدارا نمی کنند.
آن ها هم شروع کردند به شکایت از من. من در دفاع از خود از آن ها و نامهربانی های شان شکایت کردم. امیر المؤمنین همه را ساکت کرد و فرمود: (هر کسی باید با فامیل خود ارتباط داشته باشد، زیرا ایشان به احسان و کمک مالی از دیگران سزاوارترند. هر فامیلی باید با خویشان خود زمانی که روزگار زمینشان زند و از آن ها پشت می گرداند، پیوست داشته باشد. زیرا کسانی که با یکدیگر خویشی دارند و [به یکدیگر] بذل و بخشش می کنند پاداش یافته و آن هایی که از هم بِبُرند و به هم پشت کنند، سنگین بارند.) پس امام بر اسب خود سوار شد و از قبیله ما دور شد.»

 

کتاب بشنو حکایت من با قیمت 3200 تومان منتشر شده است.

 

ساکنان پایتخت برای تهیه این کتاب ‌ کافیست با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. هموطنان سایر شهر‌ها نیز با پرداخت هزینه پستی ارسال، می‌توانند تلفنی سفارش خرید بدهند.

 

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 193744

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =