عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هر چه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزهای قوی، تحریف و دروغپردازی دربارهی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همهی ابزارها برای آن بهره میگیرند. رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده نظامش نمیتوان شنید.
آقای دکتر پزشکیان؛ بخش قابل توجهی از مسائل و مشکلات کشور ناشی از چرخه معیوب گردش نخبگان و گپ انتقال ناقص تجربیات بین نسلی در حوزههای مدیریتی در سطوح مختلف است. به نظر شما مدیران کنونی حاضر به کنارهگیری هستند؟ آیا معاونین و مشاورین وزرای محترم قرار است از بین نخبگان انتخاب شوند و با کما فی سابق از دوستان و آشنایان؟! به قول جناب آقای بهروز نعمتی نماینده اسبق محترم تهران در مجلس شورای اسلامی: «ما از همه این مدیران تشکر میکنیم که ۳۰ سال خدمت کردند و امثال ما در کنارشان یاد گرفتیم. به هر حال زمانش رسیده که عرصه را به جوانترها بدهند». استعدادیابی، جانشینپروری، ساختارسازی و تربیت مدیران مستعد، دوراندیش، سیاستگذار و با انگیزه برای مدیریت آینده کشور را امری حیاتی و ضرورتی غیرقابلانکار است. طرفداران شایستهسالاری میگویند این نظام عادلانهتر و مولدتر از سایر نظامها بوده و امکان پایان یافتن تفاوتها در زمینه جنسیت و نژاد را فراهم میکند و هر فردی بر اساس تواناییهای ذاتی و اکتسابی خود پلههای ترقی را طی میکند. سوال اینجاست که چرا نظام شایسته سالاری جای خود را به نظام امنیتی داده وفضایی را به وجود آورده است که جایی برای نفس کشیدن جوانان وجود ندارد!نقش سازمان ساختگی اطلاعات سپاه در این فضا کجاست؟
سوال اصلی این است که چرا حکومت با لاف جوان گرایی هیچ میلی برای بکارگیری جوانان در عرصه مدیریتی ندارد؟
رهبر جمهوری اسلامی ایران فرمودند: «در حرکت عظیم ملت ایران، نسل جوان باید پیشرو باشد. برای نسل جوان - بخصوص نسل جوان دانشجو - بیتفاوتی و خونسردی جایز نیست. آن جوانی که به سرنوشت کشور نیندیشد و حوادث و خصومتهایی را که نسبت به کشورش در دنیا سازماندهی میشود، نبیند و نسبت به آنها نجوشد و نخروشد، آن جوان لایق این نیست که نام جوان شهروند یک ملت انقلابی را روی خودش بگذارد. روح جوان، آن روح پر تپشی است که در سختیها، به داد کشور و ملت رسید و آنها را نجات داد.» شما درست فرمودید اما با کدام انگیزه؟
آقای دکتر پزشکیان؛ رهبر انقلاب در جایی دیگر فرموده بودند: «جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایهگذاریهای زیادی میکند؛ حواستان جمع باشد. عدهیی را به بیتفاوتی میکشاند و عدهیی را دلسرد و مأیوس میکند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا میکند؛ همچنان که امید اینگونه است. در مقابل یأسی که دشمن میخواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید. » بله درست فرموند اما عامل اصلی این یاس و نا امیدی کیست ؟ آیا مسئولان و نظام غلط مدیریتی کشور مسئول این یاس و نا امیدی به ویژه در جوانان نخبه نیست ؟ آیا همین امر باعث فرار نخبگان ما از کشور نمی شود ؟!
امروزه کمتر خانوادهای را میتوان یافت که نگرانیهایی در خصوص بیکاری فرزندانشان که حالا بیشترشان جوانانی تحصیلکرده نیز هستند، نداشته باشد. این در حالی است که هر روزه دولتمردان از وجود ظرفیتهای زیادی برای تامین و ایجاد اشتغال و رفع موانع بیکاری در کشور در آیندهای نزدیک، سخن میگویند. درست است که بیکاری مشکل بزرگ اکثر کشورهاست اما این مشکل در ایران به حالت وخیم درآمده. به طوری که یکی از اهداف تمامی دولتها در ایران حل این معضل بزرگ بوده که در کنار تورم دو علت اصلی فقر، فساد و بیعدالتی را تشکیل داده و بر مشکلات پیش روی جوان ایرانی و دغدغههای خانواده اش پیش از پیش افزوده است.
آقای دکتر پزشکیان؛ برایمان از نهج البلاغه فرمودید، می خواهم برایتان بگویم: « نخستین جمله از خطبه شقشقیه «أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی» (آگاه باشید که به خدا سوگند، فلانی جامه خلافت را به تن کرد؛ در حالی که میدانست جایگاه من نسبت به خلافت نظیر جایگاه محور سنگ آسیاب به آن است.) که با بکار بردن ادات تنبیه، سوگند جلاله و استفاده از حرف «لام» و کلمه «قَد» برای «تاکید» توسط امیرالمومنین(ع) همراه است. هشدار و سوگند امام برای این است که بگوید زیر پا گذاشته شدن اصل اساسی شایستهسالاری پس از رحلت پیامبر(ص)، آگاهانه انجام شد و از نگاه اسلام به زمامداری به عنوان امانتی کمرشکن به نگاه دنیاطلبانه عدول شد.
ممکن است کسی بپندارد که قصد امام در نخستین جمله خطبه شقشقیه، تاکید بر افضلیت و احقّیت خود و تبیین جایگاه منحصر به فردش نسبت به حکومت بوده است. اما چنین نیست؛ زیرا این مطلب از واضحات بوده و کسی، حتی خلفا و طرفداران آنها منکر آن نبودهاند. آنها نیز اذعان و اعتراف میکردند که علی(ع) برتر است، اما توجیه میکردند که مثلاً به علت جوانی یا شوخ بودن او یا کینه افراد و قبایل از سلحشوریهای امام در جنگهای زمان پیامبر مانع از موفقیت او میشود.
به نظر میرسد هشدار و سوگند امام برای تاکید بر این نکته اصلی بوده که تصدی خلافت در حالی بوده است که میدانستند من برای این کار شایستهترم. این گناه و بدعت و انحراف بزرگ است که امیرمومنان برای تبیین و اثبات آن خود را نیازمند این همه پافشاری دیده است.»
اما سوال اینجاست که جایگاه تفکر امیرالمومنین در ساختار فکری تصمیم گیران انقلابی کجاست؟ تا کجا قرار است نقش جوانان نادیده گرفته شود و فقط از اسم جوانان آن هم برای پیشبرد اهداف همین مدیران به اصطلاح انقلابی استفاده ابزاری بشود ؟
آقای دکتر پزشکیان؛ از طرف تمامی جوانان و نخبگان این کشور می گویم: انقلابی، مرد میدان اعانت ولی است با ورع و اجتهاد و عفت و سداد. جوان انقلابی، مرد برافراشتن پرچم استقلال و عظمت و شرافت این کشور است، بلندتر از آنچه تا امروز بوده است. با عملکرد اشتباه وزرای محترم اجازه ندهید این پرچم به دست نا اهلان بی افتد که جز پشیمانی نتیجه ای نخواهد داشت.
نظر شما