توسعه در ایران، با روی کار آمدن دولت تندرو در آمریکا، نیازمند تلاش دوچندان از سوی مردم و دولت است. تندروهای داخلی در آن ینگه جهان، حالا همتایان جهانی خود را در کاخ سفید می بینند. کار پزشکیان در حوزه توسعه کشور اکنون بسیار مشکل شده است. در برابر تحولات پیش رو در منطقه و جهان، نظام سیاسی ایران در داخل نیازمند آن است که آرایش جدی تری در باره رفع فقر و تبعیض در داخل بگیرد و رویکرد جذب حداکثری و انسجام و آشتی ملی را تقویت کند. تاکنون نیروهای تندرو داخلی، در برابر هر تحولی در منطقه یا نظام بین الملل، بنابر ماهیت شکل گرفته ایشان در ۴۵ سال گذشته بر اساس نظام حامی و پیرو، و همچنین دیدگاه ایدئولوژیکشان نه تنها برنامه ای برای رفاه و ایجاد توسعه در کشور نداشته اند، بلکه در تحقیر رفاه و توسعه، آن را مانعی برای تحقق حکومت ایده آل خود دانسته، و همه دولت های حامی توسعه را زمین گیر کرده اند.
اکنون توسعه کشور به میزان مهارت تیم عراقچی در وزارت خارجه و اراده نظام سیاسی برای تنش زدایی در حوزه بین الملل پیوند خورده است. با این همه نظام سیاسی اگر مانند انتخابات ۱۴۰۳ تندروهای خود را کنترل سیاستی و ساختاری کند، این بار نیز قادر خواهد بود در برابر قاتل شهید سردار سلیمانی، در ۴ سال پیش رو، با مدیریت بحران در همه حوزه ها، منافع ملی ایران را تامین کند. ایران نیازمند انسجام داخلی و وفاق و آشتی ملی ، و در باره گزارش شکست اهداف چشم انداز ۲۰ ساله ایران، که سال آینده موعد آن به پایان می رسد، نیازمند تجدید نظر اساسی است.
اما با دست فرمان نیروهای تندرو، به نظر می رسد، با توجه به تجربه تحمیل شکست دوره روحانی، امکان تحمیل آن برای پزشکیان را نیز در اختیار دارند. یکی از عوامل اصلی قدرت آنان، رفتار طبقاتی در مواجهه با مسایل داخلی و خارجی است. طبقه جدیدی که میلوان جیلاس آن را محرک ضدتوسعه و عامل رکود و ایجاد بحران می داند، بعد از انتخابات ۸۴ و به قدرت رسیدن آقای احمدی نژاد در ایران ایجاد شد. این طبقه با تمام قدرت و همه بازوان خود در حاکمیت سیاسی و دنباله اش در حوزه اجتماعی و اقتصادی، توانست دولت آقای روحانی را زمینگیر و برنامه تحقق برجام را منتفی سازد.
تندروها با اتکاء به قدرت این طبقه در نهادهای مالی و پولی، و همچنین قدرت شان در حوزه امنیتی سازی همه ساحت های زندگی ایران و ایرانیان، با بهره گیری از رانت غیر مولد، ناشی از افزایش نرخ دلار، و سکه، و ... به عنوان کاسبان تحریم کماکان از قدرت بالایی برای پیش بردن فضای تندروی ضد توسعه و دمیدن بحران به بازار و زندگی مردم برخوردارند. مردم، و اغلب نهادهای روشنفکری، و افکار عمومی، از طبقه جدید اطلاعات کافی ندارند، و در تحلیل آنان، اساسا چنین طبقه ای، به عنوان مانع توسعه، مورد توجه واقع نمی شود. طبقه جدید و گروه تندرو، با سابقه تجاری، و نه تولیدی، همچنین سودهای ناشی از روش های تخریبی، مانند امنیتی سازی ناشی از روش های خشونت آمیز مانند انفجار و ... که برنامه توام با عدالت پزشکیان را نابود می کند، کماکن مصر هستند به روش های منسوخ و ضد توسعه ای خود ادامه دهند. به این چند خبر در دو هفته اخیر دقت بفرمایید:
-حجتالله عبدالملکی، وزیر رفاه دولت سیزدهم: باید خط لوله کشورهای اسلامی را که به اسراییل نفت می فروشند، منفجر کنیم و به ناوگان آنها حمله کنیم .بایک عملیات وعده صادق درستودرمون می شود اقتصاد اسراییل را فلج کرد ! ...با این کار میتوان تا ۵۰ درصد تجارت خارجی رژیم صهیونیستی را کاهش داد.
-پیشنهاد کیهان برای حل بحران منطقه: تنگه هرمز، خلیج عدن، تنگه بابالمندب و دریای سرخ را ناامن کنید، خط لوله باکو- تفلیس- جیهان را هدف قرار دهید اگر گلوگاههای اصلی انتقال انرژی مانند تنگه هرمز، خلیج عدن، تنگه بابالمندب و دریای سرخ در شرایط جنگی به خطر بیفتند، قیمت انرژی در مقیاس جهانی افزایش خواهد یافت. چنین شرایطی میتواند غرب را وادار به مداخله کند تا از توسعه جنگ توسط رژیم صهیونیستی جلوگیری کنند
-حسین شریعتمداری خطاب به پزشکیان: چون رئیس جمهور اسرائیل در اجلاس باکو حضور دارد، شما نباید شرکت کنید
- کیهان: سفارت آلمان در ایران کنسولگری اسرائیل است و باید تعطیل شود
-مدیرمسئول کیهان: حالا که اروپا سه شرکت هواپیمایی ایران را تحریم کرده، ما هم تنگه هرمز را ببندیم!
همانگونه که مشاهده می شود، همه توانمندی جناح تندرو، در جنگ و انفجار است. حال گر حاکمیت سیاسی به تعبیر آیزیا برلین آزادی مثبت را برای مردم تامین نکند که نام دیگر آن همان توسعه و ایجاد گشایش و افزایش تعداد انتخاب شهروندان، به معنای ایجاد شغل، رفاه، فراغت و در نهایت زندگی است ، و تنها به آزادی منفی آن هم نه برای زندگی مردم، بلکه برای خودش در مواجهه با نظام بین الملل متوسل شود، یعنی آزادی از دخالت دیگر نیروهای بین المللی، این امر می تواند دایره نفوذ حاکمیت سیاسی را بر اساس میزان مشارکت ۵۰ درصدی مردم در انتخابات ۱۴۰۳ به سرعت به خطر انداخته و در انتخابات آینده، همین میزان جذب مشارکت مردم چه بسا میسر نشود.
اگر نظام سیاسی در نسبت میان توسعه داخلی، با حوزه منطقه ای و بین الملللی دریافت و تصویر دقیقی از تحول بزرگ به وقوع پیوسته به دست نیاورد، باید گفت از هم اکنون آینده دولت پزشکیان و برنامه های توسعه ای او قرین شکست خواهد بود؛ همان ترسی که اگر دولت پزشکیان شکست بخورد، به معنای شکست نظام سیاسی نیز است. اما تحول بزرگ در نسبت میان توسعه داخلی با درهم تنیدگی آن با تحولات منطقه ای و بین المللی نهفته است.
برکناری وزیر دفاع از سوی نتانیاهو، و گماردن شخصی که مانند خودش به نظریه دوکشوری یعنی فلسطین و اسراییل معتقد نیست، چراغ سبزی بود به تقویت روحیه تندروها و سرمایه داری هدایت کننده نظام سیاسی در آمریکا برای حرکت به سمت تحقق رادیکالیسم جدید در کاخ سفید. این حرکت ، تکمیل کننده پازلی بود که تحرکات اسراییل در یک پروسه زمانی کوتاه از درگیری اش با ایران، بیشترین استفاده را (البته در کنار اهرم های دیگر) برای افزایش محبوبیت ترامپ در مقابل هریس برد. جنبش دانشجویی حمایت از غزه در آمریکا و اروپا، محوری بود که کمپین تبلیغاتی هریس علیه ترامپ را دچار خطای محاسباتی کرد. به نظر می رسد آنان با غفلت از طبقه کارگر، گمان می کردند، شاید جنبش و انعکاس داخلی و جهانی آن، در کاهش محبوبیت ترامپ تندرو در برابر هریس میانه رو موثر باشد. اما نشد. در عوض تحول جدید جهانی و منطقه ای، ابزار تنش زدایی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان و حرکت اش به سوی توسعه در داخل را با مانع بزرگی مواجه کرده است که همانا ورود نقش مستقیم اسراییل در سیاست تنش زدایی ایران است. آیا این موضوع در دل خود می تواند موضوع رژیم چنج را در نظام جهانی به همراه داشته باشد؟
تحول جدید آن است که اگر در زمان اوباما نیروهای منطقه ای مانند اسراییل، در باره مذاکرات برجام با ۵+۱ نقش حاشیه ای داشتند، به نظر می رسد در شرایط کنونی، نقش اسراییل بسیار برجسته تر از گذشته و همچنین خطرناک شده باشد و از این منظر تنش زدایی و توسعه و رفاه در ایران، به تضعیف ایران در حوزه هسته ای، موشکی، نیروهای هم پیمان با ایران و به زعم غربی ها نیروهای نیابتی، گره خورده و آنان را هم سرنوشت کرده باشد. بی تردید در برابر تهاجم جدید تنها تقویت روند ۱۴۰۳ کار ساز است. اگر در سه حوزه سیاست گذاری و قانونگذاری، ساختار، و کادرهای حرفه ای، و ایجاد توانمندی در جامعه و دولت، جمهوری اسلامی ایران لحظه ای درنگ کند، نتیجه اش بسیار بدتر از فرصت های از دست رفته در دولت روحانی خواهد شد که به واسطه عملکرد غلط تندروها، گریبان ایران را گرفت و کماکان گریبانش را می فشارد.
به عبارت دیگر اگر در دولت روحانی و اوباما، سطح تنش زدایی، از ورود اغیار منطقه ای ممانعت به عمل می آورد، ولی در این مرحله به دلیل از دست رفتن فرصت ها به یمن اشتباهات فاحش تندروها، اکنون نظرات و سیاست های اسراییل در دولت ترامپ، از برش بیشتری برخوردار خواهد بود. از این رو توجه به تنیدگی میان سیاست های داخلی و توسعه ای دولت چهاردهم با مسایل منطقه ای و جهانی، برای توسعه کشور، و هدف گذاری به قصد پیروزی دولت آقای پزشکیان، نظام سیاسی را ملزم می کند با درنظر گرفتن بدترین شرایط، اقدام به تدوین خط مشی نوینی در سه حوزه مذکور کرده و با قاطعیت تمام توسعه داخلی را با رویکرد به تحقق اهداف جامعه توانمند و دولت توانمند اجرا کند. جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند منتظر نتایج ناشی گری سیاسی تندروها باشد که در باره اف ای تی اف، دولت روحانی را غیرخودی دانسته، و اتومبیل توسعه کشور را به سوی دره هدایت کردند.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما