یزدان سلحشور

آفتاب، چیز خوبی ا‌ست؛ همه چیز را روشن می‌کند. امروز هم آفتابی‌ است. «روز هفتم+سه» جشنواره فیلم فجر هم، آفتابی‌ است. قرار نیست پدیده تازه‌ای رخ نشان دهد؛ این جشنواره، هر چه داشت در آستین، رو کرد!
*
فیلم‌های این دوره، در بهترین حالت خود، فیلم‌های «سالمی» بودند با خصوصیت «کم داشتن» یا «زیاد داشتن»؛ می‌توانستند خودشان را به سطح «خوب» ارتقاء دهند. اگر تدوین دوباره می‌شدند و با این تدوین، دو مسئله «افق دید فیلمساز» و «جاگیری در ژانری مشخص» حل می‌شد.

چیزی نزدیک به
95درصد فیلم‌ها مشکل «ریتم» داشتند و‌ گاه این مشکل، چنان شدت می‌یافت، که ما دیگر با «بافت» و «ساخت» سینمایی روبرو نبودیم. سینمای ایران، امسال، حرفی برای گفتن نداشت و در سال آینده اقتصادی، باید منتظر کسادی بازار خود باشد چون مخاطبان این سینما، در خرج کردن پولشان و در استقبال از آثاری که علایق، خواسته‌ها و رویا‌هاشان را دست‌کم می‌گیرند، محتاط‌تر از سال اقتصادی 90خواهند بود.
غیاب عنصر «تفرج» در این فیلم‌ها، شگفت‌انگیز است و کمابیش آدم را یاد فیلم‌های نیمهٔ نخست دهه شصت می‌اندازد. حتی فیلم‌هایی که با ادعای تعلق خاطر به سینمای کودک به این جشنواره آمدند با این عنصر بیگانه‌اند. «سلام بر فرشتگان» فرزاد اژدری، جای «تفرج کودکانه» را با نصیحت‌های ایدئولوژیک بزرگسالانه، عوض کرده و احتمالاً با این گمان که «جلوه‌های ویژه تلویزیونی» فیلم‌اش در... آمیختگی با موسیقی و آواز و حرکات موزون، می‌توانند مخاطبان کودک را به سالن‌های نمایش بکشانند، از خمیازه‌های حاصل از غیاب «ریتم» در اثرش، غافل مانده است!
البته گاهی هم، برخی فیلم‌ها به سمت «تفرج» میل کرده‌اند، اما مشکل، تمایل عوام‌گرایانه به این سمت و سو است. «تلفن همراه رییس جمهور» علی عطشانی با ایده‌ای درخشان، افق دید خود را معطوف لطیفه‌هایی می‌کند که نسخه‌های خنده‌دار‌تر و جذاب‌ترشان، در گوشی‌های همراه مردم کوچه و بازار موجود است؛ در نتیجه، حتی در حوزه «تفرج» هم از «تفرج» موجود در جامعه عقب می‌ماند و در سمت‌گیری سیاسی هم، دچار «روزمره‌گی» می‌شود. تماشاگر - حتی آن‌ها که از نسل تخمه‌شکن‌ها هستند - به چه دلیلی باید برای دیدن چنین اثری دچار مخارج لااقل 200هزار ریالی شوند و دست‌جمعی مجردانه یا دست‌جمعی خانوادگی، به دیدن‌اش بروند؟
*
«افت ریتم» مشکل اصلی آثار این دوره است که گاهی در همهٔ اثر و گاهی در پایان‌بندی و گاهی هم در سکانس‌های پراکنده، فیلم را زمین می‌زند. «گشت ارشاد» سعید سهیلی، «آمین خواهیم گفت» سامان سالور، «ملکه» محمد علی باشه آهنگر و «من همسرش هستم» مصطفی شایسته، به رغم موفقیت‌های قابل توجه در لااقل 80درصد سکانس‌هاشان، قربانی همین امر شده‌اند البته این فیلم‌ها با نگاهی دوباره به آن‌ها - از منظر تدوین- پیش از اکران عمومی، امکان رستن از این دام بلا را دارند با این همه، خیل قابل توجهی از آثار سینمای ایران در سال 91، به دلیل «افت ریتم» در سراسر اثر، در گیشه شکست خواهند خورد و بدیهی‌ست که به عنوان اثری هنری هم از گرفتن نمره قبولی از تاریخ سینمای ایران محروم می‌شوند.
«یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» منوچهر هادی، «بوسیدن روی ماه» همایون اسعدیان، «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» روح الله حجازی و «برف روی کاج‌ها» پیمان معادی، به دلیل سلامت در ریتم و دارا بودن افق دید مشخص و همگامی با خواسته‌های عمومی مخاطبان، فرصت این را دارند تا با فروشی متوسط از مهلکه اقتصادی آینده این سینما جان به سلامت ببرند و البته با نمره‌ای متوسط، کارنامه‌شان را از تاریخ سینمای ایران تحویل بگیرند. این فیلم‌ها باید «کف» این سینما می‌بودند اما اکنون، «سقف» آنند!
بحث بر سر اینکه چرا به این نقطه رسیده‌ایم بحثی مجزا از بحث‌های اجتماعی و سیاسی «فضای فرامتنی» نخواهد بود. امسال، بسیاری از فیلم‌ها با ایده‌های خوب و‌گاه درخشان آمدند، اما با «سفارشی‌نگری» و تزریق «سیاست» به قصه خود، از رسیدن به فیلمنامه‌ای قابل قبول در‌‌ همان مراحل پیش از تولید بازماندند. تبعاً، در مراحل تولید هم، همین امر، «ساختار» را به مرحله «ساعت صفر» رساند.

5858
کد خبر 198437

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین