حتی کسانی که انس و پیوند دیرینه ای هم با استاد نداشته باشند، او را به عنوان کسی که با افزودن خشونتی شاعرانه و لطیف، سینمای وسترن را از نو زنده کرد، می شناسند و حتما تعابیری چون شاعر خشونت و سازنده باله های خونین را که درباره او به کار می برند، شنیده اند.

به بهانه تولد سام پکین پا
                     فیلمسازی که خودش را به رگبار گلوله بست
نیازی نیست تمام فیلمهای سام پکین پا را دیده باشید، فقط کافیست به آن چهره ساكت، شکسته و پر چين و چروک، چشمان نافذ و پلكهای ورم كرده در پشت عينک تيره و پهن و دستمالی که بر پیشانی یا دور سر بسته شده، نگاه کنید تا بفهمید با چه فیلمساز یاغی و تک افتاده ای طرف هستیم.
آن وقت بدون اینکه بخواهید در میان کتابها و یادداشتها و نقدها بگردید، می توانید حدس بزنید که "این گروه خشن" و "سگهای پوشالی" را او ساخته است. حتی می توانید از روی اسم فیلم "سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور" متوجه شوید که کدام فیلمساز کله شقی چنین اسمی برای فیلمش انتخاب می کند و بعد با دیدن آن صحنه های گلوله باران و خونریزی و کشتار شاعرانه به راحتی تشخیص دهید که چه کسی از پس خلق چنین باله خشونتی برمی آید.
اما راستش را بخواهید وقتی پای فیلمسازی مثل پکین پا در میان باشد، اصلا کار به این حدس و گمان و بازی ها نمی رسد. او آنقدر شناخته شده و محبوب است که بعید می دانم کسی فیلمهایش را ندیده باشد و او را به یاد نیاورد. بخشی از عزیزترین خاطرات سینمایی هر یک از ما از دل فیلمهایی می آید که او برایمان ساخته است.
بنابراین فکر می کنم حتی کسانی که انس و پیوند دیرینه ای هم با استاد نداشته باشند، او را به عنوان كسی كه با افزودن خشونتی شاعرانه و لطیف، سينمای وسترن را از نو زنده كرد، می شناسند و حتما تعابیری چون شاعر خشونت و سازنده باله های خونین را که درباره او به کار می برند، شنیده اند.
خیلی ها او را بخاطر خشونت مفرطی که در فیلمهایش به کار می برد و تصویر عریان و بی پروایی که از درد و زخم و خون و مرگ نشان می داد، مورد انتقاد قرار دادند و سعی کردند تا او را به عنوان فیلمسازی بیمار، دیوانه و خشونت طلب مطرح کنند اما آنها که درک بهتری از زمانه داشتند، در پشت همه این صحنه های خشن، مرد زخم خورده و رمانتیکی را یافتند که سعی می کرد تا با خشونتی که به خرج می دهد، در زمانه ای که به آن تعلق ندارد دوام بیاورد و از پا نیفتد.
به همین دلیل شخصیتهایش مردان به آخر خط رسیده ای شبیه خودش هستند که می دانند دورانشان به سر آمده اما برای حفظ فردیتشان چاره ای ندارند جز اینکه دست به خشونت بزنند. انگار با خشونت می توانند هاله نفوذناپذیری دور خودشان بکشانند و از اصول شخصی شان محافظت کنند و با زمانه نامرد دربیفتند و برای مدت کوتاهی زوال و نابودی شان را به تاخیر بیندازند.
اما همه ما خوب می دانیم که چه سرنوشت تلخ و غمباری انتظار این مردان سازش ناپذیر را می کشد و آنها را در چه مسیر نیست انگاری و خود ویرانگری قرار می دهد. مگر خود استاد عاقبتی غیر از این یافت که در یک عمل انتحاری خود به استقبال تباهی و نابودی رفت و درنهایت همه خشونتی را که بلد بود درباره خودش به کار برد و با بی رحمی زندگیش را به رگبار گلوله ها بست و درنهایت تیر خلاصی را به خود زد.  

 

کد خبر 199998

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =