انسان اندیشمند همواره به عالم طبیعت به عنوان صحنه تجلی جمال و جلال الهی نظر می کند. از نظر او جهان طبیعت برگی از درخت معرفت کردگار و نشانی از عظمت و خلاقیتی الهی است. انسان سنتی و پایبند به حکمت و اندیشه حفظ حرمت طبیعت را همچون انجام فریضه دینی و اخلاقی خود لازم و ضروری می داند. در گفت وگو با دکتر محقق داماد، به نسبت الهیات و طبیعت پرداخته ایم که در ادامه می خوانید.
یکی از موضوعاتی که در فرهنگ و تمدن اسلامی به آن بسیار بهاء و اهمیت بسیاری داده شده بحث طبیعت و محیط زیست آدمی است. چرا که این موضوع نه تنها با جان آدمی سر و کار دارد بلکه با فکر و اندیشه انسان نیز ارتباط مستقیمی دارد. بسیاری از علما، فیلسوفان و عرفا مبانی اندیشه هایشان را از طبیعت الهام گرفته اند و حتی هنرمندان نیز با الهام از طبیعت به خلق آثاری در زمینه های مختلفی مانند معماری، ساخت مساجد و مناره ها، موسیقی، نقاشی و تذهیب اقدام کرده اند. لذا بحث طبیعت از مباحث بنیادین در فرهنگ و باور اسلامی است. نظر شما در این مورد چگونه است؟
یکی از مهمترین مسائل و دغدغه های انسان معاصر موضوع طبیعت و محیط زیست است. این قضیه تا بدانجا حساس شده که به آن بحران محیط زیست نیز اطلاق می کنند. این بحران نیز به واسطه نوع تفکر انسان و نگرش او به طبیعت به وجود آمده است. به عبارتی دیگر علت اساسی بحران محیط زیست و تخریب طبیعت و از میان رفتن منابع ارزشمند طبیعت که به نابودی محیط زندگی انسان انجامیده است، نگرش و رویکرد جدیدی است که انسان پس از دوران رشد علمی جدید و صنعتی شدن به طبیعت داشته است. علم جدید طبیعت را به مثابه ماده ای بی جان می داند که انسان قدرت و اجازه هر گونه دخل و تصرف را در آن دارد و مشکل تجاوز به طبیعت از همین جا ناشی می شود، حال آنکه در فرهنگ های سنتی و شرق و به ویژه اسلام و در تصور و اندیشه شیعی و ایران زرتشتی قبل از اسلام طبیعت ودیعه ای الهی است که انسان موظف به رعایت احترام، قداست و حفظ تعادل در آن است.
بنابراین شما نگاهی فرامادی و به تعبیر دیگر مادی انگاشتن موضوعات مرتبط با محیط زیست و طبیعت را اشتباه می دانید؟
مقصود من دقیقا همین است. چرا که بحران زیست محیطی بشر معاصر، بحرانی معنوی است نه مادی و در جهان بینی ها و نگرش ها و نگاه انسان امروز به طبیعت و تفسیری که از طبیعت ارائه می دهد، ریشه دارد و مادام که نگاه انسان معاصر به عالم هستی بر بنیادی غیر مادی استوار نگردد و رابطه او با محیط پیرامونش اصلاح نشود از چنبره این بحران نجات نخواهد یافت. علم گرایی انسان به همراه انسان گرایی او که نوعی خود پرستی را تداعی می کند از مهمترین عوامل سلطه جویی انسان قرون اخیر از طبیعت است. در واقع انسان که به شیوه فرعون، خویش را مالک بلامنازع زمین می شمارد و در برابر خداوند و معنویت و قوانین حاکم بر طبیعت و حتی نسبت به خویش طغیان کرده است خود را مجاز به هر گونه دخل و تصرفی در طبیعت می پندارد. انسان علی رغم پیشرفتهای تکنیکی و مادی و علمی از نظر معنوی به قهقرا رفته و دچار نوعی بت پرستی شده است. او علم را به مثابه بتی بر تارک هر آنچه می سازد قرار داده و به آن سجده می کند و جالب است که این بت نیز الوهیت خویش را باور کرده و امر بر او مشتبه شده است و هر گونه مفاهیم دارای مفاد روح و روان را بر آستانش سر نسایند و تسلیم بی چون و چرای او نشوند، بدون محاکمه از دم تیغ می گذراند.
تعریف این گونه جهان بینی از ماده چگونه خواهد بود؟
این جهان بینی طبیعت را ماده ای بی جان و فاقد معنی معرفی می کند و هر گونه تصرف در آن به منظور کسب ثروت و پاسخ به امیال و هواهای نفسانی مجاز می باشد، در حالی که در جهان بینی الهی طبیعت موجودی هوشمند و دارای حیات و معنی و دارای ملکوت است و قوانینی بر آن حاکم است که تخطی از آنها زمینه مبارزه جهان را با عنصر خاطی فراهم می آورد که نتیجه آن یا اصلاح و به راه آمدن یا هلاک عناصر و عضو خاطی حتی اگر انسان باشد، خواهد بود. به دیگر سخن جهان بینی الهی تبیین معنوی جهان است و نمی تواند جهان طبیعت و عالم وجود و اجزای آن را پوچ و بی شعور قلمداد کند. انسان موجد هستی را نه دستگاهی مادی و بی شعور و بی هدف و پوچ که یک پیکره زنده و حساس و خود آگاه و معقول و دارای نیروی اراده، علم، آرمان و افرینندگی می نگرد. به نظر او طبیعت از مجموعه هماهنگ پدیده ها و نمودها با نظام دقیق تشکیل شده و متوجه هدف متعالی است.
با چنین توصیفی که از جهان بینی حفاظت معنوی طبیعت ارائه کردید به نظر شما چرا برنامه ها، ایده ها و نظریه هایی که از سوی گروه ها و اشخاص و حتی سازمانهای مختلف اعم از حقیقی و حقوقی در غرب در خصوص حفظ طبیعت ارائه شده ناکارآمد بوده است؟
در پاسخ به سئوال شما باید بگویم که این گونه ایده ها و آرمان ها که در خصوص حفظ و کرامت طبیعت ارائه شده را باید در عدم تغییر جهان بینی های غالب جستجو کرد به این معنی که بشر غربی در قالب جهان بینی و تفکری که موجد مشکلات زیست محیطی است، سعی در حل آن دارد که طبعا غیر ممکن خواهد بود و به صراحت می توان گفت که اصلاح وضع موجود جز با تغییر نگرش به عالم هستی ممکن نمی شود. نکته قابل توجه اینکه در کشورهای جهان سوم به دلیل تمایز در فرهنگ ها و جهان بینی ها، تفاوت میزان توسعه صنعتی، تنوع شرایط اقلیمی و اختلاف در توانایی های علمی و اقتصادی علی رغم امکان برخی عناوین و سرفصلهای مشابه، راه حل های متعلق به هر کشور و ملتی با سایر کشورها و ملتها متفاوت است. جوامع باید از تکرار و تقلید آنچه در سایر ممالک می گذرد، احتراز کنند و به احتمال تسری و رواج جهان بینی و فرهنگ رایج در آن ممالک که در تضاد و تقابل با فرهنگ و جهان بینی ملتشان باشد، توجه کنند، چرا که اقتباس از هر روش و عمل و فرآورده های فرهنگ خاص خویش را نیز به همراه دارد.
می شود از سخنان شما این گونه فهمید که نسخه هایی که به منظور راه حل بحران طبیعت و حفاظت از آن برای مردم غرب پیچیده شده برای مردم شرقی که دارای فرهنگی کاملا متفاوت هستند، شفا بخش نخواهد بود و متقابلا مبانی بسیار نجات بخش در فرهنگ های جهان سوم وجود دارد که نادیده گرفتن و بهره مند نشدن از آنها خسارتی عظیم خواهد داشت. امکان دارد در مورد این مبانی که در شرق خصوصا در ایران وجود دارد نظرتان را بیان کنید؟
ایران سرزمینی است که تمدن و فرهنگ ژرف و غنی دارد و اندیشمندانی را در طول تاریخ به خود دیده که بدون هیچ گونه تردیدی نمی توان ایران را در فرهنگهای شرقی نادیده گرفت. من معتقدم که ایران در سایه فرهنگی می زید که از سه عنصر اصلی : ایرانی، اسلامی و شیعی سامان و شکل گرفته است. به گواهی اسناد، ایرانیان قبل از اسلام با الهام از تعالیم مذهبی آیین زرتشت به طبیعت به ویژه خاک، آب، آتش و هوا و گیاه به مثابه عناصری مقدس می نگریسته اند که نه تنها آلودن آنها گناه شمرده می شد که پاک نگهداشتن و پاک کردن آنها وظیفه ای دینی بوده است ضمن آنکه علاوه بر وجه ظاهری و دنیایی، وجهی معنوی و آسمانی نیز برای آنها قایل بودند.
ایرانیان به شخصیتی مانند کوروش مفتخرند که به نظر ما بهترین عقیده درباره وی آن است که او همان ذوالقرنین قرآن کریم و از پایه گذاران حقوق بشر دوستانه و رعایت اصول انسانی و حمایت از منابع زیست محیطی در زمان جنگ و درگیری مسلحانه است. سلاطین آسور قبل از وی به ویرانی طبیعت مباهات می کردند اما کوروش این گونه نبود و عقیده اش بر حفظ طبیعت استوار بود. به هر ترتیب با تاثیر گذاری جهان بینی اسلامی، غنای فرهنگ ایرانی در رابطه انسان با طبیعت و چگونگی بهره گیری از آن دو چندان شد. عالم هستی در نظر ایرانی مسلمان به طور کل و یکجا آیه ای از حق متعال و وجهه ربوبی است و شریعت اسلامی مراعی داشتن اصولی همچون احتراز از اسراف و تبذیر و رعایت میانه روی و تعادل و قناعت و بهره گیری از منابع طبیعی در مسیر منطقی و انسانی، حقوق حیوانات، گیاهان و حتی جمادات و نفی هر گونه سلطه جویی مفسدانه را مورد تاکید قرار داد. ایرانیان با بهره گرفتن از آموزه های پیشوایان گرانقدر شیعی، از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و الگو قرار دادن گفته ها و سفارشها و نیز سیره عملی در زندگی آنان این فرهنگ را به اوج کرامت و فضیلت رساندند. امیر المومنین(ع) به مسلمانان در حفظ محیط زیست و عدم تعرض آنها حتی در زمان درگیری های مسلحانه تذکر می دهد و حمایت از آنها را در کنار ارزشهای انسانی و جان آدمیان قرار داده است. این گونه دستورهای اسلامی در خصوص حفظ طبیعت و عدم تعرض به آن بخشی از حقوق بشر دوستانه را نیز تشکیل می دهد.
به نظر شما در زمینه آموزش و قانون مند کردن چنین مبانی چه باید کرد؟
آموزش به عنوان یکی از ارکان حفظ طبیعت قابل تامل و طرح است. آموزش جامعه امکان فراهم آمدن شناخت طبیعت و ریشه ها و علل تخریب آن به همراه علت لزوم حفاظت از آن و نیز برنامه ریزی به منظور این شناخت و حفاظت را تامین می کند. مهمترین عناوین و سرفصلهای آموزشی عبارت است از بیان تقدس و نقش طبیعت و منابع طبیعی برای حال و آینده و در نهایت سعی در اصلاح و تعبیر و تفسیر و تلقی جامعه و مراکز تصمیم گیری نسبت به طبیعت به گونه ای که جملگی بر ارتباط صحیح با طبیعت و استفاده درست از آن همت گمراند و تنها عده یا سازمانی خاص را مسئول حفاظت از آن را نپندارند. باید یکی از مهمترین حقایق و واقعیتها را بر اساس اصول و ارزشهای مذکور در فرهنگ غنی اسلامی – ایرانی متمرکز کرد. برنامه اموزش باید آرمانها و فرهنگ جامعه را مد نظر داشته باشد و با ملحوظ داشتن راهبردهای اصلی، مجموعه ای از برنامه های کوتاه و میان و بلند مدت را در بر گیرد.
منابع غنی حقوق اسلامی همراه با نهاد مقدس اجتهاد مستمر شیعی و فراخ نگری ناشی از درد آشنایی و تعهد در قبال حل مشکلات و حوادث واقعه می تواند چشم اندازی بسیار روشن برای جامعه ما ترسیم کند. من معتقدم که وظیفه اصلی متفکران اسلامی این است که با تبیین و تعلیم حقایق اسلام که از ضمانت اجرایی ایمانی برخوردار است، از انجام عملیاتی غیر اسلامی و غیر انسانی از جمله تخریب منابع طبیعی و ذخایر زیستی جلوگیری کند. متون مختلف اسلامی به انحای مختلف به طبیعت و عناصر آن و همچنین فواید و ثمرات آن اشاره نموده است و در کنار این اشارات به لزوم حفاظت از آن نیز پرداخته اند. آیاتی از قرآن کریم انسان را مورد سئوال قرار داده و یا او را به دستوراتی امر نموده اند که یکی از مصادیق بارز این سئوالات و اوامر می تواند طبیعت باشد. به هر ترتیب اگر ما بتوانیم دوباره آن رابطه هماهنگ انسان و طبیعت را مجددا احیا و سامان دهیم می توانیم عالم هستی را مورد تامل و تفقد دوباره قرار دهیم.
از سخنان شما می توان این گونه استنباط کرد که بازگشت به معنویت، تبیین و اصلاح رابطه انسان و طبیعت، همین طور تدوین قوانین برای حفظ طبیعت را تنها راهکارهای احیای طبیعت و زنده نگاه داشتن آن می دانید؟
بله همین طور است. برای حل بحران های محیطی رجوع به طبیعت و قوانین و عناصر آن وجود دارد. جامع نگری در طرح ها و برنامه ریزی برای آموزش عمومی و اصلاح تلقی جامعه نسبت به طبیعت و به ویژه تبیین محاسن و ویژگی های معنوی و روحانی و مقدس نیز لازمه این امر است.
/6262
نظر شما