به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، پاسخ به سؤالِ یک پرسشگر از مرکز پاسخگوئی به سوالات دینی ارائه شده است:
پرسش:
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله با همسایگان چگونه برخورد میکرد؟
پاسخ:
مقدمه
در تعالیم اسلامی، سفارش فراوانی به رفتار نیک و مدارا با همسایگان شده است تا جایی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «جبرئیل همواره مرا به حق همسایه سفارش میکرد، تا آنجا که گمان کردم که به زودی او را در ارث شریکم کند.»(۱) و یا در جای دیگر، امام حسن مجتبی علیهالسلام از وسعت توجه و دعای مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نسبت به همسایگان، تعجب میکند تا جایی که به فرزندشان میفرمایند: «الجار ثم الدار».(۲)
حضرت رسول نیز در حدیث دیگری، نسبت به حقوق همسایه، به اصحاب مطالبی را یادآور شدند.(۳)
اما درباره نوع رفتار شخص نبی مکرم اسلام با همسایگان، با توجه به نوع رفتار همسایگان، به چند نمونه اشاره میکنیم:
متن اصلی پاسخ
۱. همسایگان آزاردهنده
سختترین دوران بعثت برای حضرت رسول، دوران حضور ایشان در مکه و در همسایگی تعدادی از بزرگان قریش بود که با ظهور اسلام، از هیچ کوششی برای اذیت و آزار پیامبر و مسلمانان دریغ نکردند. مقریزی در کتاب «امتاع الاسماع» خود، نام تنی چند از قریش را که از همسایگان حضرت بودند، آورده و آنان را دشمنترین دشمنان پیامبر دانسته است.(۴) وقتی پیامبر در سال ۸ ه.ق برای فتح مکه وارد این شهر شد، خطاب به مردمش (قریش) فرمودند: «شما مردم مکه بد همسایگانی برای پیامبر بودید. شما مرا تکذیب کردید و مرا از مکه راندید، ولی به این هم رضایت ندادید و در مدینه آمدید با من جنگ کردید؛ ولی اکنون شما آزادید بروید و همگی را مورد عفو و بخشش قرار دادم.»(۵)
۱.۱. ابوجهل
الف. از جملة این نوع همسایگان، ابوجهل است که تا نقشه قتل پیامبر گرامی پیش رفت و نهایتاً در جنگ بدر که با اصرار او شکل گرفت، به هلاکت رسید و پیامبر اسلام، جسد وی و برخی دیگر از بزرگان قریش را به درون یک چاه بدبو انداختند و خطاب به آنان فرمودند: «شما چه بد همسایگان و همجوارانی برای رسول خدا بودید؛ او را از منزلش که در مکّه بود خارج کردید و طرد نمودید، و سپس همه با هم اجتماع کرده و با او محاربه و جنگ نمودید؛ پس به درستی، آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حقّ است... .»(۶)
ب. وی یک بار که پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بودند، دیگران را تحریک کرد تا فضولات حیوانات را به کتف حضرت بریزند؛ عقبه بن أبیمعیط این کار را انجام داد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله از رفتار ابوجهل و یارانش به خدا شکایت میبرد.(۷)
ت. یک بار نیز ابوجهل، زمانی که حضرت رسول در صفا بود، به شدت او را ناسزا گفته و مسخره کرد. وی سپس به مکه بازگشته و با قومش در کنار خانه خدا مشغول صحبت بود، وقتی حضرت حمزه از این ماجرا خبردار شد، وارد جمع آنان گشته و با کمانش به شدت بر سر او کوفت و همان جا مسلمان شده و حمایت خود را از پیامبر اعلام کرد. در این مورد نیز پیامبر سکوت کرده و به سخنان زشت ابوجهل اعتنایی نکردند.(۸)
ث. ابوجهل و بزرگان قریش نیز یک بار که از تبلیغات و فعالیتهای پیامبر خسته و ناخرسند شده بودند و نتوانسته بودند ایشان را از رسالت خویش منصرف کنند، تصمیم گرفتند تا همگی با حضرت گفتگو کنند. در این جلسه، به پیامبر پیشنهاد مال و مقام و ریاست و زنان زیباروی داده شد؛ نبی مکرم به شدت از پیشنهادات قریش برآشفته و فرمودند که به دستور خدای متعال بر آنها بهعنوان رسول برگزیده و فرستاده شده است؛ اگر دعوت او را بپذیرند، خیر دنیا و آخرت نصیبشان خواهد شد و در صورت انکار و تکذیب، صبر خواهد کرد و خدا را بین خود و آنان حَکَم قرار خواهد داد تا در مورد آنان حُکم نماید.(۹)
۲.۱. ابولهب
وی (عموی پیامبر) نیز جزو همسایگان قریشی پیامبر بود که به همراه همسرش از مخالفان و آزاردهندگان حضرت رسول بودند. اذیت و آزار آنان تا آنجا پیش رفت که سوره مسد در مذمت آنان نازل گشت. وی همان کسی است که وقتی پیامبر در «ذی المجاز» قدم میزد و به مردم میگفت: «قولو لا اله الا الله تفلحوا»، پشت سر ایشان حرکت و به او سنگپرانی میکرد و خون از ساق پای حضرت رسول سرازیر میشد.(۱۰)
۳.۱. أمّ جمیل
همسر وی ام جمیل، برای آزار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و بازداشتن او از رفتن به نماز، خار و خاشاک بر سر راه وی میریخت و یا شکمبه گوسفند میریخت.(۱۱) پیامبر نیز نزد بنی عبدمناف رفته و میفرمود: «ای بنی عبد مناف! این چگونه رعایت حق همسایگی است؟!» سپس کثافات را جمع میکرد و دور میریخت.(۱۲)
۲. همسایگان مهربان
۱.۲. یکی از همسایگان مهربان، با محبت و با معرفت پیامبر گرامی در مدینه، شخصی بود به نام ابوایوب انصاری. وقتی حضرت رسول وارد مدینه شد، در پایین خانه وی (که با مادر پیرش زندگی میکرد) ساکن شد. در طول مدتی که ابوایوب و مادرش میزبان پیامبر بودند، بسیار مراعات میکردند که مبادا ایشان آزرده خاطر شده و یا مزاحمتی برای ایشان ایجاد کنند. ازاینرو، پیامبر بسیار نسبت به ایشان محبت میورزید. یک بار، کنیزکان قبیله بنی نجار (قبیله ابوایوب انصاری) با خوشحالی از این که پیامبر همسایه آنان گشته، از خانههای خود بیرون آمده و با افتخار از این همسایگی، خطاب به پیامبر چنین گفتند: «ما کنیزان و همسایگانِ دودمان بنینجار هستیم. چقدر شایسته و دلپذیر است که محمد صلیاللهعلیهوآله همجوار ما شده است!» پیامبر در پاسخ ابراز محبت آنان پرسید: «آیا مرا دوست دارید؟» آنها همگی گفتند: بله یا رسول الله. به خدا سوگند چنین است. حضرت در ادامه سه مرتبه فرمودند: «به خدا سوگند که من هم شما را دوست میدارم.»(۱۳)
۲.۲. در یک موقعیت دیگر در سال دوم هجری به هنگام عروسی حضرت علی و فاطمه زهرا سلاماللهعلیهما، ابوایوب (با آن که فقیر بود) گوسفندی را به عنوان هدیه عروسی برای ایشان آورد. پیامبر در ابتدا از قبول آن امتناع کرد، اما وقتی دید ابوایوب رنجیده خاطر شده، آن را پذیرفت. دو روز بعد از عروسی، حضرت رسول دستور داد تا آن گوسفند را ذبح کنند و گوشت آن را بپزند. سپس ایشان دستور داد: «به نام خدا بخورید، ولی استخوانش را نشکنید.» پس استخوانها را در میان پوست گوسفند ریخت و فرمود: «خدایا! ابوایوب فقیر است. تو این گوسفند را آفریدی و آن را میراندی و بر زنده کردنش توانا هستی؛ این گوسفند را زنده کن! ای خدای یکتا و بیهمتا.» در همان لحظه به اذن خدا، گوسفند زنده شد و به راه افتاد. از آن پس، خداوند در او برکتی برای ابوایوب قرار داد که هر بیماری از شیر آن گوسفند مینوشید، شفا مییافت. عبدالرحمن بن عوف این معجزه را به صورت شعر درآورد.(۱۴)
۳.۲. همچنین، در همان زمانی که شتر پیامبر خدا جلوی درب خانه ابوایوب انصاری زانو زد، وی به مادر پیرش که نابینا بود، ندا زد و او را به این افتخار بشارت داد. مادرش از اینکه نمیتواند جمال نورانی حضرت را مشاهده کند، حسرت و افسوس خورد. وقتی حضرت رسول از این قضیه آگاه شدند، به معجزه الهی چشمان او را بینا ساختند و این اولین معجزه رسول خدا در مدینه بود.(۱۵)
نتیجهگیری:
در مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام در مکه و مدینه، همواره در همسایگی ایشان افرادی زندگی میکردند که بهگونههای متفاوت از یکدیگر، با رسول خدا رفتار میکردند. برخی از آنان بدجنسی و نامهربانی را به حدّی رساندند که تا قتل حضرتش پیش رفتند، و برخی دیگر بالعکس، مهربانی و مروّت را در حق رسول خدا به نهایت رساندند. برخی چون ابوجهل و ابولهب و همسرش بر سر پیامبر فضولات حیوانات میریختند، تمسخر و اهانت میکردند؛ بر سر راه ایشان خار و خاشاک میانداختند و تلاش میکردند تا با پیشنهاداتی گران، حضرت را از ادامه رسالتش منصرف کنند؛ اقدامی که پیامبر در پاسخ این اقدامات موزیانه انجام میدادند، یا سکوت و شکایت به بنی عبدمناف، و یا شکایت به خدای متعال بود تا جایی که در مذمت برخی از آنها، سوره مسد نازل شد، و یا بعد از آن که برخی از آنان در جنگ بدر به هلاکت رسیدند، اجسادشان به درون چاه انداخته شد و نهایتاً، بعد از فتح مکه مورد عفو عمومی قرار گرفتند.
برخی دیگر از این همسایگان، مانند قبیله بنی نجار و ابوایوب انصاری و مادرش، از وقتی که پیامبر در طبقه زیرین خانة آنها سکونت داشت، نهایت مراعات حال پیامبر را داشتند تا مبادا حضرت آزرده خاطر شوند. همین رفتار و برخورد آنان سبب شد تا پیامبر در حق آنان دعا کرده، برای آنان از خدای متعال طلب برکت و به آنان ابراز محبت نموده و حتی به معجزه ایشان، مادرش بینایی خود را به دست آورد.
پینوشتها:
۱. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۲.
۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنیهاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۴۶۸.
۳. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، قم، بصیرتی، چاپ اول، بیتا، ص۱۱۴.
۴. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۱.
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۱، ص۱۰۶.
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۲۵۴.
۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی و همکاران، مصر، دارالمعارف، چاپ اول، بیتا، ج۱، ص۱۲.
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الامم، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۳.
۹. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق ابراهیم ابیاری و همکاران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، بیتا، ج۱، ص۲۹۵.
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضلالله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش، ج۱۰، ص۸۵۲.
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق فضلالله یزدی و هاشم رسولی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش، ج۱۰، ص۸۵۲.
۱۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۵۷.
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۱۱۰.
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۲۱.
۱۵. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۳۳.
نظر شما