به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حبیبالله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی طی یادداشتی نوشت: آیا بیان قرآن در قصص، در نکات تاریخ، و در قوانین هستی و اجتماعی، در سطح کلان بوده است، یا نه؟ قرآن همواره در سطوح خرد، آموزههای انسانشناختی، جهانشناختی، و ارزششناختیاش را بیان کرده است؟ از سوی دیگر، آیا عواملی اجتماعی و کنشگران کلان در قرآن مورد تأکید بوده است یا اینکه آنچه از عوامل انسانی در قرآن آمده، همه خرد و جزئی بوده است؟ از طرفی آیا در قرآن الفاظ کلانی هم ذکر شده است یا نه الفاظ قرآنی الفاظی با مفاهیم کوچک و خرد است؟ و پرسش چهارم این است که آیا عمل به قرآن و یا تفکر در قرآن، اقتضای سطح کلان دارد و بدون رویکرد کلان تمدنی نمیتوان قرآن را به جامعیتاش فهم کرده و آن را به جامعیتاش هم عمل کرد؟ این پرسشها را میتوان تکثیر کرده و ابعاد مختلف قرآن را از منظر کلان بودن مورد توجه و سوال قرار داد.
بنا بر روایت ایکنا، ولی بهطور خلاصه میتوان گفت که رویکرد کلان قرآن را در چند نقطه میتوان پی گرفت: ۱- در واژههای کلان، ۲- در مفاهیم کلان، ۳- در مقولات کلان، ۴- در قوانین و سنتهای کلان، و ۵- شخصیتهای بزرگ و اثرگزار در سطوح کلان اجتماعی.
گاهی برخی از واژگان و الفاظ در قرآن، ناظر به امور و پدیدههای کلان اجتماعی است مانند لفظ امت در قرآن.
گاهی نیز ممکن است الفاظی صریحاً به واحدهای اجتماعی کلان نپردازند، لیکن به لحاظ معنا و مفهوم متضمن امور کلان اجتماعی و تمدنی باشند مانند مفهوم «قدر» یا «قسط» که هر یک میتواند چشمانداز بزرگی از نظم کلان اجتماعی را بگشایند و ملهم نظریات نوینی در اینباره باشند.
«اکابر و کبراء»؛ تأثیرگذاران کلان در جوامع
با مرور آیات مختلف قرآنی از یک سو باید در پی کشف مقولات اجتماعی مانند قوم، قریه، مدینه، بلد، ملک، و امت بود که در قرآن بهطور مکرر به آن پرداخته شده است، و از سوی دیگر باید برخی از مفاهیم معطوف به سطح تحلیل کلان اجتماعی را مورد توجه قرار داد.
از جمله این واژگان و یا مفاهیمی که به سطوح کلان اجتماعی پرداخته است عبارت است از «کبر، برک، کافه، کثر، بسط، و شدّ». هر یک از این مفاهیم و معانی در قرآن هم در مورد جوامع صالح و هم جوامع غیرصالح بهکار رفته است. بهطور مثال آیه «وَکَذلِکَ جَعَلْنا فیکُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها»، (انعام، ۱۲۳) نشان از جایگاه گناهکاران بزرگ در هر شهر و جامعه دارد که میتوانند بستر فساد و انحطاط برای کل جامعه را فراهم آورند. همین مضمون در آیه «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ» (احزاب، ۶۷) آمده و مورد تأکید قرار گرفته است که کبرا و بزرگان قوم موجب بهوجود آمدن امواج گمراهی میشوند. همینطور آیه شریفه «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» (نساء، ۳۱) که گویای اهمیت ترک گناهان کبیره در رفع شرور و بدیهای اجتماعی از یک سو، و ایجاد ظرفیتها و زمینهها برای رشد و توسعه کرامت انسانی از سوی دیگر است. در حقیقت این آیه علاوه بر گناهان کبیرهای که کبیره بودنشان از قبح فعلی گناه بهوجود میآید، به گناهان کبیرهای اشاره دارد که کبیره بودنشان برخاسته از جهت فاعلی (اینکه کننده گناه نه یک فرد بلکه یک جامعه، و نه عوام بلکه خواص و بزرگان جامعه هستند) و آثار کبیره آنها بوده و بر گناهان در سطح امت و سیئات در سطح تمدن تطبیق میکند.
«کافّه»؛ ضرورت اقدامات فراگیر در صلح، دفاع و رسالت جهانی
از جمله عناصر دیگری که در قرآن بهکار رفته است، واژه «کافّه» است که اشاره به سطوح کلان و فراگیر در جامعه دارد: «یاأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» (بقره، ۲۰۸). در این آیه ورود در صلح و آشتی بهطور شامل و فراگیر مورد مطالبه و تأکید قرار گرفته، گویی اینکه اگر ورود در صلح و سِلم اگر همگانی، فراگیر، و در مقیاس اجتماعی و بلکه جهانی نباشد و کسانی و یا ملتهایی و یا کشورهایی در جهان اسلام با تبعیت از گامهای شیطانی در شکلبندی این صلح فراگیر خلل ایجاد کنند، اساس سِلم و آشتی آسیب میبیند.
در آیه «قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» (توبه، ۳۶)، نیز مقاتله جامع در برابر جنگ و قتال جامع مشرکان مورد تأکید قرار گرفته است. استفادهای که از این آیه میتوان بهدست آورد آنجایی که هجمه نظامی و یا حتی فرهنگی به شما بهصورت فراگیر و در سطح تمدنی رخ میدهد، واکنش شما هم باید ذوابعاد، فراگیر و تمدنی باشد.
با این مواجهه تمدنی و فراگیر است که میتوان در برابر هجمه همهجانبه که حاصل آن برخورد تمدنی است دوام آورده و از خود دفاع کرد. دفاع ناقص و واکنشی تکبعدی به هجمههای چندبعدی و پیچیده، ناکارآمد و محکوم به شکست است. بر همین اساس، در مواجهه با غرب تمدنی، تنها باید تمدنی ظاهر شد و الا تمدن غرب، هویت اسلامی را پاره پاره میکند و از اسلام و تمدن اسلامی یک کاریکاتور اسلامی میسازد.
در آیه دیگر نیز، اساس رسالت و اجرای آن بهعنوان رسالتی فراگیر و شامل ترسیم شده است. آنجا که می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَنَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ» (سبأ، ۲۸). این آیه درواقع به این نکته تأکید و اشاره دارد که آنچه از آسمان آمده برای همه مردم است، همه مردم میتوانند آن را از دست رسول گرامی دریافت کنند، فهم کنند، عمل کنند و به سعادت همگانی برسند. گویا همگانی بودن اسلام و فراگیر بودن مخاطبان قرآن مطلوب است و شاید بتوان گفت که شمولیت قرآن برای همه انسانها را میتوان در قالب و فرم تمدن پیاده کرده و به این عمومیت بتوان تحققی نسبتاً جامع بخشید.
نظر شما