البته روشن است که اقلیت بودن به معنی ضعیف بودن یا ناحق بودن نیست و چه بسا اقلیتی عددی، صاحب اکثریتی به مفهومی دیگر باشد. سخن از گفتوگو و همزیستی با خود و جهان پیرامون به گونهای است که بیش از آنکه مجذوب شده یا اسیر دافعه شویم، بتوانیم زیست بلندمدت را با حفظ هویت، تضمین و جاذبه ایجاد نماییم. بهویژه آنکه وارونهنمایی، دروغپردازی و سردرگمی بر این زمانه سایه افکنده است و نرخ ارزشهای پذیرفته شده ی بین المللی همچون جابجایی نرخ کالا، دچار تحول میشود از جمله حق حاکمیت ملت ها، اقلیت ها، حقوق بشر، و مهاجران و کودکان است، که اسیر دوگانه ترین استانداردها و تحولات روزانه شده است. در دورانی زیست می کنیم که ملتها نظارهگر افول تئوریها و ادعاهای بی ثمرند و تمدنها آزمون بزرگی را پشت سر میگذارند.
از محورهای مورد بحث، ترسیم مؤلفههای زیست راهبردی برای مسلمانان به ویژه شیعیان در غرب با توجه به تحولات و شرایط زمانه بود. روز گذشته نیز داده های یک نظرسنجی از سوی مؤسسه مشهور «یوگاو» در بریتانیا منتشر شد که با این بحث ارتباط عمیقی پیدا می کند. گرچه، اعتبار داده ها را باید با نظرسنجی های مستقل و معیارهای دیگری هم سنجید و شواهد و روندهای مثبت را هم در نظر داشت، اما به همین میزان، حاوی یافتههایی قابل تامل درباره نگرش عمومی نسبت به مسلمانان است و می تواند هشدار دهنده باشد. طبق یافته های مورد ادعای این نظرسنجی:
41 درصد از پاسخدهندگان معتقدند مهاجران مسلمان تأثیر منفی بر بریتانیا دارند.
این رقم برای سایر گروههای دینی بسیار پایینتر است:
• هندوها: 15 درصد،
• سیکها: 14 درصد،
• یهودیان: 13 درصد،
• مسیحیان: 7 درصد.
تنها 24 درصد از مردم مهاجران مسلمان را دارای تأثیر مثبت میدانند که کمترین میزان در میان همه گروهها است.
درباره سازگاری اسلام با ارزشهای بریتانیایی:
• 53 درصد گفتهاند ناسازگار است،
• 25 درصد گفتهاند سازگار است،
• 22 درصد گفتهاند نمیدانند.
این دادهها گرچه به دلایل این نگرش نمیپردازند، اما ضرب آهنگ منفی گستردهای را علیه مسلمانان نشان میدهند. فضایی شکلگرفته از تبلیغات ضداسلامی، تنشهای ژئوپلیتیکی، ناآگاهی از مؤلفههای تمدنی اسلام، و البته عملکرد منفی جریاناتی چون داعش و طالبان و گاه بازنمایی ناپخته یا افراطی برخی مسلمانان در فضای عمومی. همچنین ممکن است تراکم جمعیتی بالاتر مسلمانان نسبت به سایر اقلیتها، احساس تهدید و اضطراب هویتی در جامعه میزبان ایجاد کرده باشد.
علت هرچه باشد، در برابر چنین یافتههایی، واکنشهای احساسی یا ابراز نگرانی صرف کافی نیست. مقتضی است با رویکردی تحلیلی، سهم عملکردی مسلمانان و سهم عوامل بیرونی در شکلگیری این تصویر را تفکیک کرد. و در مواردی که رفتار، گفتار یا عملکرد نهادهای اسلامی و هر فرد و هر اجتماع، از مناسک و مراسم تا شیوههای اظهار نظر، در تقویت این ذهنیت منفی نقش داشتهاند، با مسئولیتپذیری و خردمندی بازنگری نمود.
انتظار میرود مسلمانان، بهعنوان یک اقلیت، چنان زیست کنند که حذف یا حاشیهنشینی آنان در جوامع غربی و دیگر جوامع نه ممکن باشد و نه مطلوب. این امر مستلزم بازتعریف نقش مسلمانان در روایت ملی کشورهاست؛ نه فقط بهعنوان یک اقلیت، بلکه بهعنوان مؤلفهای تعیینکننده در ساخت آیندهای مشترک.
این چشمانداز نیازمند یک نقشه راه است؛ زیستی مبتنی بر حفظ هویت، ارتقاء منزلت و مشارکت فعال در عرصههای علمی، اجتماعی و سیاسی. این مسیر نیازمند سرمایهگذاری در آموزش، رسانه و دیپلماسی اجتماعی و دینی است. مطلوب است که یکایک مسلمانان از این نقشه ی راه آگاه بوده و جایگاه و نقش خود را در متن آن بشناسند. این می تواند همه حوزه های شخصی از ازدواج و تحصیل تا حوزه های عمومی از اشتغال و اقتصاد و سیاست را شامل شود.
و البته، این زیست برنامه محور، منحصر به اقلیت مسلمان ساکن در غرب نیست. در جهانی که عرصه ها و قدرتها و منزلت ها در حال بازتعریفاند، شایسته است، همه ملتها و دولتها و احزاب مسلمان، مسئولیت تاریخی و اخلاقی خود را در قبال آینده اسلام بازخوانی کنند. و آنجا که مسلمانان در اقلیتاند، این مسئولیت، ضرورت دوچندان «حکمت عملی» را یادآور میشود. ناگفته پیداست که برای ما شیعیان، و ایران و عراق که در منطقه و جهان در اقلیتایم، اهمیت موضوع مضاعف است.
قطعاً حضور اجتماعی از لوازم هویت است و بعضا الزامی است. اما تفکیک «افکار خصوصی» از «افکار عمومی» و «حوزه ی خصوصی» از «حوزه ی عمومی» در امر دینی و مذهبی، ضرورتی پیشینی است و عقلانیت اقتضا دارد، آثار هر حضور و رفتار فرهنگی - مذهبی و هر سیاست و شعار و هر نمایش میدانی بررسی شود. بهگونهای که احساس تهدید و یا احساس بیگانگی در ملتهای دیگر و جامعه میزبان ایجاد نکند، بلکه احساس اندیشه و تأمل، و روح مثبت خویشاوندی، انسانی، اخلاقی و معنوی برانگیزد. پیش از هر اقدام، تصور شود اگر، جوامع دیگر در سرزمین های ما، علنا دست به اقداماتی متناظر و مبتنی بر فرهنگ و دین و مذهب خود بزنند، چه احساسی در مردم ایجاد خواهند کرد و انتظار ما از ایشان رعایت چه دقت هایی است.
آنجا که نام قرآن کریم، نام پیامبر (ص)، نام علی (ع) و حسین (ع)، و نام نماز و در یک کلمه، نام مسلمانی به میان میآید، لازم است که نهایت ظرافتها و دقت ها و حکمت ها به کار بسته شود. اینگونه نیست که بشریت و جوامع غربی بهکلی از معنویت تهی شده باشند. باید نقطه ثقل اذهان را شناخت. آنجا که به منطق، اخلاق، عدالت، حریت و ریشههای انسانی توجه داده میشود، احساس همدلی و همراهی بیشتر است. چنانکه در همراهی جوانان با روایت جهانی از مظلومیت و آزادگی امام حسین (ع) یا روایت مظلومیت غزه شاهد هستیم.
خوشبختانه، در نتایج نظرسنجی اخیر، داده های امیدوار کننده ای نیز دیده میشود: طبق این نظرسنجی، جوانان که روح انسانی و فداکارانه قوی تری داشته و جویای حقیقتند، بسیار کمتر از سالمندان، اسلام و مسلمانان را تهدید میدانند. این شکاف نسلی، فرصتی برای شکلدهی به گفتمانی تازه و تدریجی میان مسلمانان و نسلهای آینده میزبان است. مشروط به آنکه خرد، هوشمندی، مسئولیتپذیری و هماهنگی همه نهادهای مذهبی شرط اول و آخر هر تصمیم و رفتاری باشد.
جهان تشنه معنویت، انسانیت، عدالت، آزادی و حقوق برابر است و نمی توان انسان ها را به دلیل مذهب، ملیت، رنگ و نژاد و جنسیت از این تشنگی مستثنی دانست. در قرآن کریم، نهجالبلاغه، صحیفه و دیگر مضامین دینی و سیره پیامبر (ص) و علی (ع) و خاندان مطهر ایشان، پاسخ های مهمی به این نیاز بشریت نهفته است. لازم است به این تشنگی بشریت، پاسخی درست ارائه دهیم و البته برای باورپذیری این پاسخ، ابتدا باید در سرزمین های خود الگوی مناسبی ارائه داده باشیم. اگر در سرزمین های خود آنجا که شیعه یا سنی اقلیت است، حقی برای یگدیگر قائل نشده باشیم و یا اقلیت های دیگر در سرزمین هایمان از حقوق مناسب برخوردار نباشند و یا حتی درون جامعه و مذهب نتوانسته باشیم عنصر مدارا را محقق سازیم و انسانیت حاکم مطلق نباشد و ناهمزیستی و افراط بر ما مسلط باشد، چگونه می توانیم مدعی دعوت دیگر ادیان و مذاهب و ملل و نحل به پیام های انسانی و ایمانی خود باشیم؟
در جهان بههمپیوسته امروز، آنچه در مراکز سیاسی ریاض، اسلامآباد، تهران، بغداد، قاهره، یا شهرهای مذهبی مکه، مدینه، نجف، کربلا، و مدارس علمیه ی الازهر، نجف و قم میگذرد و آنچه در رسالههای عملیه و تریبون های مذهبی، بهویژه در حوزه حقوق انسان (از جمله زنان و کودکان و ادیان و مذاهب دیگر)، جاری و ساری میشود، و هر فتوایی که داده می شود و هر گونه رفتاری که دولت ها و ملت های مسلمان با یکدیگر دارند، بر آینده مسلمانان در لندن، نیویورک، پاریس و آنسوی آفریقا و آسیا تأثیر میگذارد. و آنچه مسلمانان در غرب و شرق عالم انجام میدهند، بر سرزمینهای اسلامی موثر است. چنان که آنچه امروز اسرائیل در منطقه انجام می دهد و آنچه خاخام ها می گویند، بر سرنوشت یهودیت در غرب و اقصی نقاط عالم تاثیرگذار خواهد بود. این تاثیر و تاثر، احساس مسئولیتی همگانی را نسبت به مولفه های زیست راهبردی در محورهای ذیل را یادآور میشود:
الف. پایههای هویتی و فردی
- حفظ شاخصههای هویتی (با تمرکز بر حوزه خصوصی)
- یکپارچگی و صلح درون به مثابه حفظ تمامیت و مقدمه ای بر صلح بیرون
ب. حضور اجتماعی مؤثر
- مشارکت منزلتآفرین و سازمانیافته در عرصههای علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و به ویژه انسانی
- بازنمایی سنجیده در مناسک و نمادها و تفکیک حوزه خصوصی/عمومی
ج. کنش عقلانی و اخلاقی
- کسب قدرت از مسیر انسانیت، دانش، سودمندی
- اتکا به منطق، گفتوگو، و تعامل سازنده
د. تنظیم ارتباط درونی و جهانی
- اعتدالگرایی و نرمزیستی
حساسیت راهبردی به تأثیر متقابل حوزههای دینی و سیاسی در جهان اسلام و جوامع میزبان
ان شاء الله در این باره بیشتر خواهم نوشت، اما زیست راهبردی، نه صرفاً راهبرد بقا، که نقشه ی راه شکوفایی انسان مسلمان به ویژه شیعه چه در قالب فرد، چه در قالب حزب و چه در قالب دولت در جهان پیچیده و سریع و متاثر از در هم تنیدگی دوران تمدن سایبری است؛ در این زمانه، دولت ها، نهادها، احزاب و ملت های مسلمان به ویژه شیعیان علی (ع)، نیازمند آشتی میان ایمان و زمان، اخلاق و قدرت، هویت و آگاهی، دانش و مسئولیت، مطالبه و گفت و گو، و استمرار و شکیبایی اند و انتظار می رود نه در حاشیه که در متن تمدن انسانی زیست کنند و مراقب تاثیر و تاثر آنی و آتی هر سیاست و تصمیم و اقدام خود باشند، چنان که روزی بر قله ی خرد و اخلاق جهان نشسته بودند و برای این مهم، تمکین به مولفه های «زیست راهبردی»، راه حل است.
نظر شما