۰ نفر
۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۲
رابطه انسان با واقعیت چگونه قطع می شود؟

صاحبان توهم حقیقت مطلق، با فریز کردن تاریخ و جامعه در الگویی از پیش تعیین شده و با پافشاری بر ایده‌هایی که بارها در آزمایشگاه تجربه، شکست خورده است، جامعه را عملا به بن‌بست‌ تاریک درافکنده‌ و توسعه را ناممکن می‌نماید. در این توهم، "واقعیت"، مهم نیست و ملاک عمل قرار نمی‌گیرد، بلکه آن‌چه اهمیت دارد امور ذهنی حاکمان است که می‌خواهند علی‌رغم هزینه‌ها و رنج‌هایی که برای مردمان فراهم می‌کنند، آن‌ها را اعمال نمایند.  توهم وصول به حقیقت مطلق، صلب و سخت‌ترین توهمی است که شکستن‌اش، اگر محال نباشد، دست کم بسیار دشوار و بسیار پر هزینه است.

 در بخش اول، "توهم استغنا" و در بخش دوم، "توهم استثنا"، به اختصار مورد واکاوی قرار گرفت. تلاش شد که نسبت میان احساس بی‌نیازی نامعقول و نیز احساس استثناپنداری خود، با بحران‌های فعلی مورد بررسی قرار گیرد. اما در بخش سوم، به توهمی پرداخته می‌شود که رابطه‌ی آدمی را با واقعیت قطع می‌کند و آن، خودحقیقت‌پنداری مطلق است که سبب شرایط فعلی شده است. توهمی که از آن، به "توهم حقیقت نهایی"، یاد می‌شود.در همین ابتدا حساب سه نکته را باید از هم جدا کرد. زیرا هر کدام‌ منطق خودشان را دارند. سه نکته‌ی مورد نظر در قالب سه پرسش، این‌گونه مفصل‌بندی می‌شود:

 الف) آیا "حقیقت"، و "حقیقت مطلق"، فی‌نفسه وجود دارد؟
 ب) آیا "من"، واصل به حقیقت مطلق‌ام؟
 ج)  آیا "من" رسالت تاریخی و الهی دارم که دیگران را به سرزمین حقیقت ببرم؟

مشکل در باور داشتن به "حقیقت نهایی" نیست. افراد می‌توانند عقیده داشته باشند که "حقیقت نهایی" و تنها یک "حقیقت نهایی"  و حقیقت مطلق وجود دارد.  مشکل از جایی آغاز می‌شود که فرد یا افراد و یا حتی یک نظام سیاسی، خود را واصل به حقیقت و بلکه بیشتر، خود را مالک حقیقت بپندارد و "دیگری" را تماما باطل بشمرد. اما بحران واقعی از این نقطه شروع می‌شود که همان فرد یا افراد و یا نظام سیاسی، علاوه بر این که خود را حقیقت مطلق می‌پندارد، نیز احساس کند رسالتی بر دوش او نهاده‌اند که گم‌گشتگان وادی "حقیقت" را باید به سرزمین امن "حقیقت" برساند.

 "توهم حقیقت مطلق" یا در اختیار داشتن"حقیقت نهایی"، به این ایده اشاره دارد که برخی افراد یا نظام‌های فکری، دیدگاه خود را به عنوان حقیقت نهایی و غیرقابل‌ تغییر می‌پندارند و هرگونه نظر مخالف یا متفاوت را نادرست یا بی‌ارزش می‌دانند. این توهم می‌تواند در ادیان، ایدئولوژی‌ها، علوم، و حتی تفکرات روزمره ظهور کند. صاحبان این نوع تفکر، خود را واصل به حقیقت و ایده ی خود را "گزاره‌ی فیصله‌بخش" می‌دانند. از این رو هر که جز خویش را بر نهج ناصواب و منحرف تلقی می‌کنند. برای این دسته از افراد، حقیقت کاملا آشکار و دست یافتنی است. همین "آشکارگی حقیقت" است که در نظر ایشان، جهان را به دوگانه‌ی "حقیقت- ناحقیقت"،  قابل تقسیم‌بندی می‌کند.

صورت‌بندی دوگانه‌ی ایدئولوژیک، جهان پیچیده را به امر ساده‌ی حق و باطل تبدیل می‌کند. چنین قطب‌بندی، به پیامدها و نتایجی مانند گسترش تعصب، خشونت، قطبی‌سازی اجتماعی و طرد هر گونه "دیگریِ متفاوت" منتهی می‌شود. وقتی حقیقت و تمام حقیقت را آشکار می‌بینند و رویکرد خود را تنها تفسیر معتبر و درست از حقیقت می‌دانند، لاجرم هرگونه صدای متفاوت و مخالف را برنمی‌تابند و آن را نتیجه‌ی جهل و یا دشمنی معرفی می‌کنند. دوگانه  "جهل و دشمنی"، صورت‌بندی از صداهای متفاوتی است که در مرزهای "گفتار مستقر" نمی‌گنجد. گفتار مستقر، گفتاری است که به پشتوانه‌ی قدرت، بر صدر نشانده شده است. و برای آن که "گفتار مستقر"، هماره بر سریر قدرت بماند، دیگر صداهای متفاوت را با انواع برچسب‌زدن‌ها از حوزه‌ی عمومی و از دسترس جامعه با این بهانه که جماعت را به انحراف می‌کشاند، حذف می‌کنند. بدین قرار "عدم مدارا" یکی دیگر از نتایج "توهم مالکیت حقیقت نهایی" است.

عدم مدارا با صدای متفاوت، در دو رفتار حاکمان انعکاس می یابد:
اولا، نشنیدن و ندیدن دیگری، به این علت که دیگر را فاقد اهمیت و ارزش توجه می‌داند.
ثانیا، سرکوب، طرد و حذف صدای متفاوت.

یکی از علت‌های اساسی در انعطاف‌ناپذیری نظام سیاسی در برابر تغییرات اجتماعی و تحولات ارزشی، همین توهم حقیقت مطلق است. توهمی که جزمیت و قطعیت حاکمان را رقم زده است. از این رو نمی‌توانند به "تخریب خلاق"، تن بدهند. "تخریب خلاق" و یا تخریب سازنده، مفهومی است که "یوزف شومپیتر" به کار برده است. به این معنا که توانایی تخریب ساختارها و ایده‌های ناکارآمد را به نفع ساختارهای نوین و کارآمد ندارند. بنابر امکان شکل‌گیری ساختارهای جدید، نوآوری‌ها،  حرکت رو به توسعه و عبور از ناکارآمدی‌ها را از جامعه می‌ستانند.

صاحبان توهم حقیقت مطلق، با فریز کردن تاریخ و جامعه در الگویی از پیش تعیین شده و با پافشاری بر ایده‌هایی که بارها در آزمایشگاه تجربه، شکست خورده است، جامعه را عملا به بن‌بست‌ تاریک درافکنده‌ و توسعه را ناممکن می‌نماید. در این توهم، "واقعیت"، مهم نیست و ملاک عمل قرار نمی‌گیرد، بلکه آن‌چه اهمیت دارد امور ذهنی حاکمان است که می‌خواهند علی‌رغم هزینه‌ها و رنج‌هایی که برای مردمان فراهم می‌کنند، آن‌ها را اعمال نمایند.  توهم وصول به حقیقت مطلق، صلب و سخت‌ترین توهمی است که شکستن‌اش، اگر محال نباشد، دست کم بسیار دشوار و بسیار پر هزینه است.


 216216

کد خبر 2069596

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار