به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مائده مرویان حسینی در ایبنا نوشت: نصرتالله محمودزاده، پژوهشگر و نویسنده شناختهشده در حوزه ادبیات پایداری، که سالها پیش به تحقیق و تالیف کتاب زندگینامه شهید حسن باقری، یکی از فرماندهان ممتاز دوران دفاع مقدس، پرداخته بود، به دلیل برخی دلایل، این پروژه را متوقف کرده بود. اما اکنون این پروژه دوباره در دستور کار این نویسنده قرار گرفته است. در همین راستا، قرار بود که در این هفته با دو فرمانده که در تکمیل اطلاعات این اثر نقشی پررنگ ایفا میکنند، مصاحبهای انجام دهد، سرلشکر غلامعلی رشید و سرلشکر محمد باقری، که در دوران دفاع مقدس در حوزه اطلاعات و عملیات مسئولیتهای مهمی داشتهاند.
از سوی دیگر، محمودزاده برای برقراری ارتباط با خانواده شهیدان افشردی (باقری) و جمعآوری اطلاعات لازم برای تکمیل این کتاب، نیازمند فردی بود که ارتباط نزدیکی با خانواده شهید باقری داشته باشد. به همین منظور، شهیده فرشته باقری (افشردی)، دختر سرلشکر محمد باقری و خبرنگار سایت خبرگزاری دفاع مقدس، برای این وظیفه برگزیده شد. اما در حمله رژیم صهیونیستی به خاک ایران، شهیده فرشته باقری به همراه پدرش سرلشکر محمد باقری، به شهادت رسیدند.. در همین راستا، گفتوگویی با نصرتالله محمودزاده انجام دادیم:
درباره کتابی که ناتمام ماند، برایمان بفرمایید؛ از چه زمانی کار تحقیق و تالیف زندگی شهید حسن باقری را آغاز کردید و روند تحقیق و نگارش چگونه پیش رفت؟
در گذشته قراردادی بین بنده و خانواده شهید باقری با امضای شهید سرلشکر محمد باقری منعقد شده بود؛ قراردادی که میتوان گفت نمونهای کمنظیر است و تاکنون علنی نشده. هدف از این قرارداد، نگارش کتاب زندگینامه داستانی شهید حسن باقری بود. گرچه ایشان از جایگاه خانواده وارد موضوع شدند، اما با توجه به مسئولیتشان در مقام ریاست ستاد کل نیروهای مسلح، همکاری خود را با من آغاز کردند. متاسفانه، به دلایلی که فعلا شرایط بیان آن مهیا نیست، پروژه متوقف شد.
پس از سالها توقف در این کار، قرار شد مجددا جلسهای بین بنده و سرلشکر باقری برگزار شود و شهید فرشته افشردی هماهنگیهای من و خانواده شهید حسن باقری را انجام دهد. در این میان، آنچه برای من بسیار عبرتآموز بود، تواضع ایشان نسبت به برادر شهیدشان بود؛ به گونهای که با وجود موقعیت و اعتبار خود، هیچگاه از آن استفاده نکردند و ترجیح دادند موضوع در سکوت و مظلومیت باقی بماند. جملهای که از ایشان شنیدم و هرگز فراموش نمیکنم، این بود: «ای کاش حسن، برادر من نبود تا میتوانستم آنچه را شایسته اوست، بدون ملاحظه بگویم و از آن دفاع کنم.»
علاوه بر سرلشکر محمد باقری، سرلشکر غلامعلی رشید نیز در این پروژه نقش داشتند. ممکن است درباره نحوه همکاری ایشان هم توضیح دهید؟
دومین شخصی که در این مسیر با او صحبت کرده بودم، سردار سرلشکر غلامعلی رشید بود که متاسفانه ایشان را نیز در جریان حمله رژیم صهیونی به شهادت رسید. رشید، از فرماندهان ارشد اطلاعات جنگ در دوران دفاع مقدس بود و همراه با شهید حسن باقری و سردار محمد باقری، یکی از ارکان اصلی در طراحی و هدایت عملیاتها به شمار میرفتند. این تیم با تمرکز روی اهداف دشمن در خوزستان، اقدامات بزرگی را رقم زدند که آزادسازی خرمشهر یکی از دستاوردهای آنهاست.
لذا، پس از توقف پروژه زندگینامه شهید حسن باقری، تصمیم گرفتم مجددا آن را دنبال کنم. در این مسیر، دوستان پیشنهاد دادند با فرشته افشردری، خبرنگار خبرگزاری فارس و دختر شهید محمد باقری، ارتباط برقرار کنم؛ چراکه او میتوانست حلقه واسطی بین من و خانواده شهید حسن باقری باشد. قرار بود هفته آینده جلسهای با او داشته باشم تا اطلاعات خانوادگی مربوط به شهید حسن باقری را توسط او دریافت کنم. با کمال تاسف، امروز مطلع شدم که هرسه تن از عزیزان مرتبط با این پروژه، ازجمله خانم افشردی، به شهادت رسیدهاند. این خبر، بار مسئولیت من را چندین برابر سنگینتر کرد. نمیدانم چرا، اما هر بار که تصمیم به آغاز مجدد این پروژه میگیرم، اتفاقی تلخ مانع میشود. این بار هم، بهسان دفعات پیش، با توقفی مواجه شدم که قصد ندارم در حکمت خدا دخالت داشته باشم.
با اینحال، باور دارم این رخدادها بیحکمت نیستند. شاید هدف و مسئولیتی بالاتر در میان است. شاید خواستهای الهی باشد که باید صبوری کرد تا روشن شود. اما یقین دارم که این مسیر را رها نخواهم کرد. پروژه زندگینامه داستانی شهید حسن باقری، باید تکمیل شود؛ نهتنها درباره خود ایشان، بلکه درباره حلقه یاران نزدیکش؛ ازجمله همین دو شهید، یعنی محمد باقری و غلامعلی رشید.
این کتاب، حاصل سالها تحقیق، اسناد، مصاحبهها و جلسات طولانیمدت با فرماندهان جنگ، بهویژه سردار رشید، است. بارها برای تهیه سریالی تلویزیونی با ایشان مشورت کردهام. ایشان مرا به بسیاری از فرماندهان معرفی کردند و شخصا برای پیشبرد کار پشتیبانی میکردند. سردار رشید بارها به دیگران توصیه میکرد حال که کسی پیدا شده و حاضر به انجام این کار است، دیگر نباید کوتاهی کرد. نامهای از او دارم که بیانگر عمق اعتقاد ایشان به ثبت دوران دفاع مقدس است که این نامه یک سند معتبر جنگی به حساب میآید.
شما به واسطه نگارش این اثر، ارتباط نزدیکی با این دو شهید بزرگوار داشتید. لطفا برایمان بیشتر از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی و حرفهای آنها بگویید.
شهید محمد باقری را میتوان نماد «فرماندهی خاموش و گمنام» نامید؛ سربازی که در تمامی عملیاتهای حساس، از طریق تحلیل اطلاعات، نقش کلیدی داشت اما کمتر دیده شد. او پس از شهادت برادرش، راهش را بیوقفه ادامه داد. در جلساتی که با ایشان داشتم، بهوضوح مشخص بود که تمایلی ندارد از برادرش به عنوان یک امتیاز استفاده کند. جمله معروفش که «ای کاش حسن باقری برادرم نبود»، خود نشانگر عمق تواضع و انصاف اوست. تیم سهنفره شهید حسن باقری، محمد باقری و سردار رشید، بهواقع رمزگشای عملیاتهای نظامی در دوران دفاع مقدس بودند. فرماندهان لشکر، تا چند روز پیش از آغاز عملیاتها از جزئیات بیخبر بودند و به تحلیلهای اطلاعاتی این تیم اعتماد کامل داشتند. در بسیاری از اسناد و جلسات، نقش بیبدیل این سهتن مشهود است؛ هرچند که کمتر به آن پرداخته شده است. لذا، در پروژه پیشرو، لازم است نه تنها به زندگی شهید حسن باقری بپردازم، بلکه باید به نقش محوری سردار رشید و شهید محمد باقری نیز توجه ویژه شود. این سهنفر، مکمل یکدیگر بودند و هر یک بدون دیگری، پروژه ناقص خواهد بود. و شاید یکی از دلایل توقف کارم همین موضوع باشد.
با توجه به این اتفاقات، آیا همچنان تصمیم دارید پروژه تالیف کتاب را ادامه دهید؟
بله ادامه خواهم داد. پروژهای که اغلب اسناد آن فراهم شده و تنها نیاز به شروع مجدد دارد. امیدوارم با عنایت الهی و توکل بر اراده شهدا، این گره باز شود. انشاءالله کتاب «مغز متفکر جنگ» با محوریت شهید حسن باقری، و با نگاهی جامع به نقش سردار رشید و محمد باقری، به سرانجام برسد. باشد که حق این سه فرمانده گمنام، آنگونه که شایسته است، ادا شود.
همچنین، شهادت فرشته افشردی، که بدون هیچ چشمداشت و تنها از روی ارادت و اعتقاد، حاضر به همکاری بود، برای من فقدانی عمیق است. او نهتنها ادامهدهنده راه عموی خود شهید حسن باقری بود، بلکه میتواند الگویی برای جوانان امروز و نسلهای آینده باشد؛ خبرنگاری متعهد، فعال و بیادعا، درست مانند عموی شهیدش حسن باقری که کارش را با خبرنگاری شروع کرده بود.
پیش از این، دیداری با شهیده فرشته باقری نداشتید، درست است؟
خیر، ما اصلا یکدیگر را ندیده بودیم. قرار بود این هفته با ا. دیدار داشته باشم. به دوستان و همکاران گفتم در کتابم گمشدهای دارم که باید یکسری اطلاعات بدست بیارم. به من گفتند چه کسی بهتر از فرشته باقری. ما قراری را برای یکشنبه ۲۵ خرداد گذاشته بودیم تا با هم یک جلسه مشترک داشته باشیم و بعد از آن جلسات مشترک با خانوادههایشان. ولی دوستانم امروز برای من عکسش را فرستادند و گفتند: "محمودزاده! کسی که دنبالش بودی، رفت نزد شهدا و به عمویش حسن باقری پیوست. خیلی زیباست؛ خبرنگاری که شغل عمویش را انتخاب کرده.
دعا کنید این اثرم را همچون کتابهای محمد، مسیح کردستان، زندگی شهید بروجردی و یا «خاکی آسمانی» زندگی سیدآزادگان، ابوترابی و نیز «دینامیک به روز» زندگی شهید پورشریفی و «عقیق» زندگی شهید خرازی و «سنگرساز بیسنگ» زندگی شهید رضوی سر بلند باشم و شرمنده شهدا نشوم.
۲۵۹
نظر شما