۰ نفر
۱۳ تیر ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۳
بررسی نقد خدای ابراهیمی

داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه و هدفمند است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اختیار، خطرات تکبر و درنهایت هدفمندی خلقت ارائه می‌دهد.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، پاسخ به سؤالِ یک پرسشگر از مرکز پاسخگوئی به سوالات دینی ارائه شده است:

پرسش:

من می‌خواهم نقدهایی روشن و منطقی به خدای ابراهیمی وارد کنم. از نگاه من، خدای ابراهیمی یک شخصیت خیالیه که نه بی‌نیاز است و نه کامل. چون نیاز دارد پرستیده شود و انتظار دارد همه مخلوقاتی که خودش آفریده، بدون چون‌وچرا از او اطاعت کنند. قدرت زیادش باعث شده آزادی را از آفریده‌هایش بگیرد و قوانینی برای ایشان وضع کند که اگر رعایت نکنند، مجازات را در پی دارد.

به باور من، اگه قرار است چیزی را «خدا» بنامیم، باید آنقدر کامل باشد که حتی ذره‌ای نتوان از آن ایراد گرفت، آن هم نه از روی ترس، بلکه چون واقعاً هیچ عقل سلیمی نتواند ایرادی پیدا کند. اگر حتی یه نقطه ضعف یا تصمیم اشتباه در رفتارش باشد، چنین موجودی نمی‌تواند خدا باشد. زیرا خدا باید نوری محض باشد، حقیقتی کامل و دست‌نیافتنی، نه موجودی مثل انسان که بتوان آن را نقد کرد.

اما خدای ابراهیمی، پر از اشتباهات و واکنش‌های انسانی زودگذر و احساسی است. مثلاً از اول داستان، وقتی به لوسیفر دستور می‌دهد به انسان (که تازه خلقش کرده) سجده کند، و لوسیفر قبول نمی‌کند، به جای گفتگو یا پذیرش نظر متفاوت، بی‌درنگ لعنتش می‌کند. انگار که هیچ کس حق نداشته باشد با او مخالفت کند. این آغاز داستانی است که در آن لوسیفر بدنام می‌شود. در حالی که اگر انصاف داشته باشیم، رفتار نادرست از سمت خدا بوده، نه لوسیفر. بعد هم برای یک سیب ساده، آدم و حوا را از بهشت بیرون می‌اندازد.

واقعاً خنده‌دار است که یک «خدا» چنین واکنش غیرمنطقی و کودکانه‌ای نشان بدهد. چطور می‌شود به موجودی ایمان آورد که برای یک اشتباه ساده، موجوداتش را از رحمت خودش محروم کرده و به دنیایی پر از درد و رنج تبعیدشان می‌کند؟ اگر فقط کمی فکر کنیم، می‌بینیم که این رفتارها نه‌تنها نشانه خدا بودن نیست، بلکه بیشتر به رفتار یک پادشاه مستبد و احساساتی شبیه است. این نشان می‌دهد که کل این داستان‌ها، بیشتر از جنس تخیل است تا حقیقت.

پاسخ:

برخی منتقدان با استناد به داستان خلقت آدم و حوا، نزاع ابلیس با خدا، و وسوسه آدم توسط شیطان، در پی آن هستند که چهره‌ای غیرعقلانی، کودکانه، و افسانه‌گون از خدای ادیان ابراهیمی ترسیم کنند. به زعم ایشان، خدای ادیان، شخصیتی خودخواه، سلطه‌جو و مجازات‌گر است که در برابر نافرمانی‌های کوچک، واکنش‌های بزرگ و گاه بی‌تناسب نشان می‌دهد. این در حالی است که با تأمل در آیات قرآن و تحلیل عقلانی و انسان‌شناسانه این داستان، می‌توان تصویری متعالی، هدفمند و اخلاقی از این واقعه ترسیم کرد که نه‌تنها از عقلانیت دور نیست، بلکه بیانگر نگاهی ژرف به جایگاه انسان، آزمایش الهی، نقش اراده و آزادی و حکمت پاداش و مجازات است. در ادامه به تحلیل چهار محور اصلی این ماجرا می‌پردازیم.

نکته اول: چرا خداوند خواهان پرستش است؟

در نگاه ابتدایی، پرسش این است که چرا خداوند از مخلوقات خود می‌خواهد او را بپرستند؟ آیا چنین خواسته‌ای از جانب خدای بی‌نیاز، نشانه‌ای از خودخواهی نیست؟ پاسخ این است که در منطق قرآن، عبادت نه برای تأمین نیاز خداوند، بلکه برای رشد انسان‌هاست. خداوند در قرآن تصریح می‌کند:

«ای مردم! شما (همگی) نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.»(1)

«اگر کفران کنید، خداوند از شما بی‌نیاز است و هرگز کفران را برای بندگانش نمی‌پسندد؛ و اگر شکر او را به جا آورید آن را برای شما می‌پسندد.»(2)

«و هر کس داخل آن (خانه خدا) شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.»(3)

«کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می‌کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی‌نیاز است.»(4)

«و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش عمل کرده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است.»(5)

بنابراین، عبادت و شکرگزاری و حرکت در مسیر تقرب به خدا، مسیری است برای تهذیب نفس، بازسازی درون، و رسیدن به رهایی از بردگی‌های دروغین و پرورش دادن ابعاد معنوی و استعدادهای پنهان ملکوتی. از این نظر، عبادت در حقیقت، تمرین آزادی از سرکشی امیال درونی و زورگویان بیرونی و حرکت به‌سوی کامل‌تر شدن و رشد یافتن است. بنابراین، عبادت خواسته‌ای برای سود انسان است، نه برای منفعت خدا.

نکته دوم: چرا نافرمانی‌ها مجازات دارند؟

یکی دیگر از شبهات مطرح‌شده، وجود تهدیدهای الهی به مجازات است. از نظر برخی، این روش تربیتی، ترس‌محور و غیراخلاقی است. اما واقعیت آن است که در نظام تربیتی قرآن، وعده و وعید، هر دو ابزار هدایت هستند. انسان‌ها دارای درجات مختلف عقل و اراده‌اند؛ بسیاری تنها در پرتو ترس از پیامدهای اعمال، از بدی‌ها دور می‌شوند.

علاوه بر این، عذاب الهی در بسیاری از موارد «تجسم عمل» است؛ یعنی صورت نهایی همان کارهایی است که انسان در دنیا انجام داده است. قرآن در توصیف روز قیامت می‌فرماید:

«همه اعمال خود را حاضر می‌بینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.»(6)

در واقع، عذاب نه تحمیلی بیرونی، بلکه واقعیتی درونی‌شده است که بر اساس انتخاب‌های فردی تحقق می‌یابد. عدالت خداوند ایجاب می‌کند که انسان‌ها پیامدهای حقیقی کردار خود را ببینند و این نه ظلم است و نه خشونت، بلکه بازتاب حقیقت اعمال است. ازاین‌رو، خداوند در سوره مبارکه نساء در خصوص کسانی که اموال یتیمان را به غارت می‌برند، می‌فرماید:

«کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‏خورند، (در حقیقت،) تنها آتش می‏خورند؛ و به‌زودی در شعله‏های آتش(دوزخ) می‏سوزند.»(7)

این حقیقتی است که انسان سازنده جهنّم و بهشت خود است، ولی از آنجا که در این دنیا، نگاه وی از صورت حقیقی آثار اعمالش نابینا است، جهنّمی که با اعمالش ساخته را نمی‌بیند و هنگامی که پرده برداشته می‌شود، وجود خود را یک جهنّم مجسّم می‌یابد. ازاین‌رو قرآن کریم در خصوص ستمگران می‌فرماید:

«و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند.»(8)

نکته سوم: آیا استدلال ابلیس پذیرفتنی است؟

در داستان قرآن، ابلیس از فرمان سجده بر آدم سر باز می‌زند و برای این نافرمانی، استدلال می‌آورد:

«(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل.»(9)

این بیان، ظاهراً استدلالی و عقلی است؛ اما در واقع، مبتنی بر مقدمات نادرستِ برآمده از تکبر است، نه دلیل و منطق. واقعاً چرا باید آتش را برتر از خاک دانست؟! از منظر الهی، تنها معیار برتری، تقوا و درست زیستن و خوب انتخاب کردن است؛ ماده اولیه یا رنگ پوست یا قومیتی که به آن تعلق خانوادگی داریم، کسی را بر دیگران برتری نمی‌بخشد.(10)

خداوند به صراحت، بحث عدم سجده ابلیس را به استکبار و غرور او بازگشت داده و می‌فرماید:

«و چون به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه سجده کردند به‌جز ابلیس که از این کار امتناع کرد و کبر ورزید و او از کافران بود.»(11)

خداوند، هنگام توبیخ و هبوط ابلیس، مسئله تکبّر او را دلیل این امر دانسته و می‌فرماید:

«از این مقام فرود آی که تو را نرسد بزرگی و تکبر کنی، بیرون رو که تو از فرومایگانی.»(12)

بنابراین، خداوند به روشنی جواب ابلیس را داده و این تکبرِ پنهان‌شده در پس‌ِ بیانات استدلالیِ ابلیس را نمایان کرده و به نقد کشیده است. در واقع، ابلیس استدلال نادرستی می‌آورد که نشان از تکبر او دارد؛ یعنی ادعایی را طرح می‌کند که هیچ دلیلی ندارد و فقط به دلیل تکبری که دارد، آن را درست می‌داند. خداوند نیز به او متذکر می‌شود که این ادعا ناشی از تکبر است و باید آن تکبر و ادعا را کنار بگذاری و تسلیم حقیقت شوی و بپذیری که خداوند چیزی را آفریده که می‌تواند بهترین شود.

نکته چهارم: چرا آدم و حوا از بهشت به زمین رانده شدند؟

پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که چرا خداوند، پس از آن که آدم و حوا توبه کردند، آنان را به بهشت بازنگرداند؟ آیا این نشانه بی‌رحمی خدا نیست؟ پاسخ آن است که هدف از خلقت انسان، سکونت در زمین بود و حتی گفته شده که بهشتی که انسان در آن سکونت داشته، باغی از باغ‌های زمین بوده است و منظور از هبوط نیز اخراج از این باغ بود.

توضیح بیشتر این که، در آیه 30 سوره مبارکه بقره به این مطلب اشاره شده که خداوند به دنبال تعیین «خلیفه» (جانشین) بر روی زمین بود و به همین جهت حضرت آدم را خلق کرد: «(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی‏ (نماینده‏ای)‏ قرار خواهم داد.»(13) این آیه، قبل از خلق حضرت آدم و نافرمانی او است. بنابراین، از ابتدا قرار بود ایشان در زمین مستقر شود؛ چیزی که هست، راه خلقت و زمینی شدن حضرت آدم، همین بوده که نخست در «جنّه» منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش برای خلافت اثبات شود، و سپس عبودیت جن و ملائکه امتحان شود تا ناخالصی صفوف ملکوتیان برطرف شود و ابلیس از سپاه ملائکه اخراج شود و سپس آدم و حوا، نبرد خیر و شر را از طریق فریبکاری ابلیس و هدایت خدا در نزدیک نشدن به درخت دریابند و در آنجا تمرینی در این زمینه داشته باشد تا بفهمند از ابلیس و شیطان، فقط شرّ و فریب صادر می‌شود و شیاطین خیرخواهشان نیستند و همچنین آدم و حوا، راه بازگشت به رحمت الهی را نیز از طریق توبه آموختند.

منظور از «جنّه» که مدتی آدم و حوا در آنجا سکونت داشتند نیز، ظاهراً یکی از باغ‌های پرنعمت و روح‏‌افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است، زیرا اولاً بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانی است که در آیات بسیاری از قرآن به این جاودانه بودنش اشاره شده و بیرون رفتن از آن ممکن نیست؛ ثانیاً ابلیس آلوده و بی‏ایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بود. در بهشت نه وسوسه‏های شیطانی است و نه نافرمانی خدا. ثالثاً در روایاتی که از طریق اهل‌بیت علیهم‌السلام به ما رسیده این موضوع صریحاً آمده است.(14)

یکی از این روایات به این شرح است: «امام صادق علیه‌السلام درباره جنت آدم می‌فرماید: «این جنت، باغی از باغ های دنیا است که خورشید و ماه بر آن طلوع می‌کند؛ چرا که اگر باغی از باغ های سرای آخرت بود، هیچ گاه آدم از آن خارج نمی‌شد.»(15)

بنابراین، این تلقی که انسان از ابتدا در بهشت اخروی بود، اما بعد از نافرمانی حضرت آدم، از آنجا اخراج و در زمین مستقر شد، تلقی نادرستی است. حضرت آدم از همان ابتدا برای زندگی در زمین آفریده شد و مدتی در محیطی ایزوله و خاص در زمین، زندگی می‌کرد و پس از سپری کردن مراحلی در آنجا، از آن محیط خارج و به زندگی عادی در زمین مشغول شد و در موقعیت های تلخ و شیرین دیگر قرار گرفت تا آزموده شده و تکامل یابد.(16)

نتیجه‌گیری:

برخلاف برداشت‌های سطحی و نقدهای احساس‌محور، داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه، هدفمند و سراسر آموزه‌هایی روان‌شناختی، اخلاقی و تربیتی است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اراده و اختیار، خطرات تکبر و وسوسه و درنهایت هدفمندی خلقت ارائه می‌دهد. اگر این تصویر به‌درستی فهم شود، نه‌تنها غیرعقلانی و اسطوره‌ای نیست، بلکه راهگشای درک دقیق‌تری از هستی، انسان و مسئولیت او در برابر خود، خدا و جهان است.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فاطر، آیه 15: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»

2. سوره زمر، آیه 7: «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ ۖ وَلَا یَرْضَیٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ۖ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ»

3. سوره آل‌عمران، آیه 97: «وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»

4. سوره عنکبوت، آیه 6: «وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»

5. سوره نمل، آیه 40: «وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»

6. سوره کهف، آیه 49: «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا»

7. سوره نساء، آیه 10: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً»

8. سوره جن، آیه 15: «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»

9. سوره اعراف، آیه 12: «قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»

10. سوره حجرات، آیه 13: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»

11. سوره بقره، آیه 34: «إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکافِرِینَ»

12. سوره اعراف، آیه 13: «قَالَ فَاهْبِطْ مِنهْا فَمَا یکونُ لَک أَن تَتَکبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّک مِنَ الصَّغِرِینَ»

13. سوره بقره، آیه 30: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»

14. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج1، ص186-187.

15. «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ جَنَّةِ آدَمَ علیه‌السلام فَقَالَ جَنَّةٌ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَةِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَداً»: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج3، ص247.

16. به تعبیر قرآنی، خداوند انسان را در سختی آفرید (سوره بلد، آیه 4: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ») و آنها به خیر و شرّ امتحان می‌شوند.(سوره انبیاء، آیه 35: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً»)

کد خبر 2085728

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین