بهگزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «عاشورا؛ فساد و اصلاح» فراتر از روایتهای سنتی، با بررسی زمینههای اجتماعی، سیاسی و دینی حادثه کربلا، عاشورا را در بستر دولت، مشروعیت، بیعت، اصلاح و فساد تفسیر میکند و با نگاهی نو، خواننده را به تاملی دوباره در چیستی و چرایی قیام امام حسین (ع) دعوت میکند. این کتاب مجموعهای از سخنرانیهای اندیشمند فقید، داود فیرحی است که بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۹ ایراد شده و به همت علی مهجور گردآوری و توسط نشر نی منتشر شده است. این کتاب برخلاف بسیاری از آثار سنتی در حوزه عاشوراپژوهی، در پی بازسازی روایی یا بازخوانی تاریخی صرف نیست، بلکه عاشورا را همچون پدیدهای منشوری و چندبعدی، در متن تحولات سیاسی، اجتماعی و فکری صدر اسلام بررسی میکند.
کتاب با مروری بر رخدادهای سالهای ۴۱ تا ۶۴ هجری آغاز میشود، دورهای که با شهادت امام علی (ع) پایان خلافت راشدین را رقم زد و با خلافت معاویه آغازگر دورانی جدید از قدرتورزی سیاسی در اسلام شد. این دوره، بهزعم فیرحی، بستر تاریخی و اجتماعی تکوین عاشوراست. از این منظر، عاشورا نهفقط یک رخداد تراژیک، بلکه نتیجه دیالکتیک پیچیدهای میان «دولت» و «جامعه» است؛ وضعیتی که در آن، دولت اموی رفتهرفته از جامعه جدا شده، استقلالی رانتی یافته و به سرکوب مخالفان پرداخته است. در چنین زمینهای است که فیرحی عاشورا را بهمثابه نشانهای از فروپاشی اعتماد عمومی، بحران مشروعیت و خشم متقابل دولت و جامعه تفسیر میکند.
یکی از فصول مهم کتاب با عنوان «عاشورا و اخلاق مقاومت» به تحلیل قیام امام حسین (ع) در بستر قدرت مرکزی خلافت میپردازد. فیرحی تأکید میکند که عاشورا نه در خلأ، بلکه در بطن یک دولت عظیم اسلامی شکل گرفت. این نگاه، ما را به سوی درک عاشورا بهعنوان واکنشی عقلانی و اخلاقی به یک ساختار سیاسی منحرف سوق میدهد. قیامی که نه در حاشیه، بلکه در دل نظام شکلگرفته علیه اصول همان نظام است. این تحلیل عاشورا را به مثابه «مقاومت درونساختاری» میفهمد؛ نه خروجی صرفاً دینی یا نظامی.
فیرحی در فصول متعددی از کتاب، از جمله «تحلیل مسئله عاشورا از چشمانداز بیعت و رأی» و «عاشورا و مسئله بیعت» به یکی از کلیدیترین واژگان تاریخ صدر اسلام میپردازد: بیعت. او بیعت را معادل امروزین رأی و انتخاب سیاسی در جوامع مدرن میداند و در سه پرسش اساسی آن را واکاوی میکند: نخست، چیستی بیعت و نقش آن در تمدن اسلامی؛ دوم، حدود و مشروعیت اجبار در بیعت؛ و سوم، دلایل امام حسین (ع) برای امتناع از بیعت با یزید. فیرحی با بهرهگیری از تحلیل تاریخی-کلامی، نشان میدهد که امتناع امام نه صرفاً تصمیمی شخصی، بلکه اقدامی آگاهانه و مبتنی بر حجت شرعی و تحلیل اجتماعی از فساد حاکمیت بود.
فیرحی در فصل «عاشورا و بحران خلافت» با بهرهگیری از مفهوم دولت رانتی، دولت اموی را ساختاری میداند که بر پایه غنیمت و بهرهبرداری مالی از فتوحات استوار بود. در چنین دولتی، بخش بزرگی از جامعه به حاشیه رانده شده و در برابر گروهی اندک از نخبگان و قدرتطلبان قرار گرفته بود. عاشورا در این میان، واکنشی است به انباشت نارضایتی، احساس بیعدالتی و حذف اخلاق از مناسبات قدرت. فیرحی تأکید میکند که در چنین فضای خفقانآوری، مقاومت اخلاقی امام حسین (ع) و یارانش، تنها راه بازگرداندن عقلانیت به سیاست بود.
یکی از خلاقانهترین مباحث کتاب، تحلیلی است که فیرحی از «مفهوم اصلاح» ارائه میدهد. در فصولی چون «عاشورا و مفهوم اصلاح؛ بازگشت به بنیانگذار» و «هدف اصلاح در نهضت عاشورا»، او وصیت امام حسین (ع) به محمدبنحنفیه را محور تحلیل قرار میدهد؛ آنجا که امام هدف قیام خود را «اصلاح امت جدش» عنوان میکند. فیرحی این عبارت را نقطه عطف فهم قیام میداند و معتقد است که امام، اصلاح را نه در معنای انقلابی و براندازانه، بلکه در معنای بازگشت به شیوه حکمرانی پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) مطرح میکند.
از نظر فیرحی، سخن از اصلاح بهمعنای بازنگری در مسیر طیشده، شناسایی انحرافات، و بازگرداندن اخلاق و عقلانیت به متن دین و سیاست است. او اصلاحطلبی حسینی را الگویی برای تمام دورانها میداند؛ الگویی که در آن «امتناع از بیعت»، نه بهمعنای انکار کلیت نظام اسلامی، بلکه بازخواست از انحرافات در قدرت است.
فیرحی در فصل «عاشورا، سنت و خلافت»، عاشورا را پدیدهای منشوری مینامد که بسته به زاویه دید، معانی متفاوتی به خود میگیرد. از منظر عاطفی، عاشورا بیان رنج و مظلومیت است؛ از منظر عقلانی، چالشی با انحراف قدرت؛ و از منظر سیاسی، تحولی بنیادین در سنت خلافت. فیرحی خود در این فصل به سراغ نگاه سیاسی-اجتماعی میرود و میکوشد عاشورا را از منظر تحولات ساختاری در نظام سیاسی اسلام تحلیل کند.
فصل «عاشورا و بحران سنت» به بررسی مفهومی میپردازد که فیرحی آن را قلب تفکر اسلامی میداند: سنت. او میان دو معنای سنت، یکی در فقه اسلامی (قول و فعل و تقریر معصوم) و دیگری در اندیشه سیاسی (زیستن در برابر تجدد)، تمایز قائل میشود. سپس نشان میدهد که عاشورا در واکنش به انحراف از سنت نبوی رخ داد و مسئله اصلی، تحریف در الگوی حکمرانی اسلامی بوده است. عاشورا از این منظر، تلاشی است برای بازگرداندن روح سنت و مواجهه با دگردیسی در مناسبات قدرت.
فیرحی در فصول پایانی کتاب، از جمله «مفهوم فساد و اصلاح در نهضت عاشورا» و «عاشورا و اصلاح دین»، به تحلیل دقیق این دو مفهوم میپردازد. او فساد را فراتر از بیاخلاقی فردی، نوعی از گسست در پیوند میان دولت و جامعه میداند که در قالب انحصار قدرت، حذف مخالفان و تبدیل دین به ابزار سلطه تبلور یافته است. در برابر، اصلاح مفهومی اجتماعی، اخلاقی و سیاسی است که ریشه در سنت دارد. در تحلیل فیرحی، امام حسین (ع) نه برای جنگ، بلکه برای اصلاح آمد؛ اصلاحی که با امتناع از بیعت آغاز شد و با شهادت در کربلا به نقطه اوج رسید.
یکی از تأملبرانگیزترین نکات کتاب، نقد فیرحی به وضعیت پژوهشهای عاشورایی است. او معتقد است که پژوهشهای عمیق تاریخی، جامعهشناسی و دینی در مورد عاشورا عقبماندهاند و میدان را به شعائر، هیجانات و تکرارهای سطحی سپردهاند. از این منظر، بازخوانی عقلانی حادثه عاشورا ضرورتی است که هم به بازسازی فهم دینی کمک میکند و هم به نوسازی مناسبات قدرت و مردم در جوامع مسلمان.
پایان سخن آنکه، کتاب «عاشورا؛ فساد و اصلاح» فراتر از یک اثر مناسبتی، تحلیلی است دقیق، فکری و جامعهشناختی از یکی از مهمترین وقایع تاریخ اسلام. دکتر داود فیرحی با نگاهی روشمند و با بهرهگیری از مفاهیم مدرن علوم سیاسی، اخلاق اسلامی، جامعهشناسی و فقه، عاشورا را به عرصه گفتوگوی عقلانی، اصلاحطلبانه و تاریخی بازمیگرداند. این اثر، دریچهای است برای فهم دوباره عاشورا در زمانهای که نیاز به اصلاح، عقلانیت و بازگشت به سنت بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
216216
نظر شما