به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «گذار از «ممالک محروسه به ایران» نوشته لامبر مولیتور با ترجمه غلامرضا رایمند از سوی انتشارات عینک منتشر شد. در این کتاب، یک دوره طولانی یعنی از سال ۱۸۹۸ که کارگزاران بلژیکی به طرف امپراتوری آن زمان ایران ملقب به ممالک محروسه پِرسه رهسپار شدند تا آغاز جنگ جهانی دوم تشریح شده است. هدف این اعزام، فسادزدایی و سپس تجدید سازمان برخی از سازمانهای دولتی بوده است.
این کتاب پس از پیشگفتار و زندگینامه، به بوشهر و خلیجفارس ۱۹۰۳ ۱۹۰۴، سیستان ۱۹۰۴ ۱۹۰۶، تهران ۱۹۰۶ ۱۹۰۸، کرمانشاه ۱۹۰۸ ۱۹۱۳، آذربایجان ایران ۱۹۱۳ ۱۹۱۸ و تهران ۱۹۱۸ ۱۹۲۸ میپردازد.
مطالعه تاریخ انتهای قرن نوزدهم در خاطرات لامبر مولیتور
در سالهای ۱۹۷۰-۱۹۶۰ در غرب از «همکاری فنی» بسیار سخن گفته شده است تا اقدام کشورهای صنعتی را در کشورهای در حال رشد به منظور کمک و ارتقای آنها در مسیر مدرنیسم توضیح دهد. این کمکها شامل همکاری در صنعت، کشاورزی، آموزش و بهداشت عمومی البته همراه با اعزام نیروهای متخصص، برای پیشرفت آن دسته از کشورهاست که مایل به نجات خود از عقبماندگی هستند که در اثر جنگ یا استعمار کشورهای دیگر به آن دچار شدهاند. این کتاب درباره ماموریتها و کمکهای فنی که به این عنوان برنامهریزی و ارائه شدهاند و همینطور در مورد مقاصد حقیقی بانیان و نتایج حاصل از آن سخن نمیگوید، ولی انتشار خاطرات لامبر مولیتور این فرصت را میدهد تا اندکی در تاریخ انتهای قرن نوزدهم تجدیدنظر کنیم و چندوچون چنین فرضیهها و ابتکاراتی را تشخیص دهیم.
در پایان قرن نوزدهم، این امپراتوری فرسوده در شرایط بسیار اسفباری قرار داشت؛ طوری که درآمدهایش کاهش و هزینههایش افزایش یافته بود و رهبران مملکت برای پرداخت حقوق کارکنان دولت، بهویژه ارتش چارهای جز استقراض از خارج نداشتند. بریتانیای کبیر و روسیه دو قدرت بزرگ ولی خطرناک که پرداختکنندگان این وامها به شاه ایران بودند، میخواستند بازپرداخت اصل و مهمتر از آن بهره وام تضمین شود. ایران درآمد گمرکاتش را برای بازپرداخت سود وامها ضمانت کرد؛ ولی این پیشنهاد در صورتی پذیرفته میشد که بازپرداخت منظم آن تضمین شود. درحالیکه تشکیلات موجود گمرکات ایران قادر به تامین چنین ضمانتی نبود. به همین جهت تصمیم گرفته شد نظارت بر تامین آن به شرکتی اروپایی واگذار شود که این بازپرداخت را تضمین کند. پس از مدتی تاخیر به پیشنهاد بلژیکیها در قدم اول سیستم کنترل و گمرکات شهرهای مرزی ملغا، سپس با استخدام متخصصین بلژیکی در فوریه سال ۱۸۹۷ امور گمرکات کشور به آنها سپرده شد تا با نظارت دو قدرت بزرگ یعنی بریتانیا و روسیه گمرکات ایران را اداره کنند.
علاقهمندی لامبر مولیتور به ایران و آشنایی با زبان فارسی
موفقیت سه تن از نخستین افرادی که در سال ۱۸۹۷ به کار گمارده شدند، منجر به استخدام بیشتر پرسنل بلژیکی گمرک شد که لامبر مولیتور از آن جمله بود. بعد از مدتی روند اداره گمرکات توسط گماردگان پادشاه سبب شد تعدادی از کارکنان بلژیکی چنین وضعی را تحمل نکنند و پس از مدتی نسبتا کوتاه به کشورشان بازگردند؛ اما لامبر مولیتور همراه با عدهای از همکارانش توانستند خدمات درخشانی در ممالک محروسه انجام دهند.
مطالعات دقیق این خاطرات علت جابهجایی لامبر مولیتور را به نقاط مختلف کشور توضیح میدهد. علاوه بر مشکلات محلی، عدم آمادگی برخی از مستخدمین بلژیکی نیز اهمیت بسیاری دارد. چون با در نظر گرفتن وسایل ارتباطی قدیم، ایران نسبت به ممالک اروپا کشوری بود دوردست و روابط چندانی با بلژیک نداشت؛ به همین دلیل بلژیکیها نیز به علت عدم شناخت کافی از ایران و همچنین عدم دسترسی به ایرانیان مقیم بلژیک برای کسب اطلاع از اوضاع اقلیمی، شیوه زندگی و روحیه ایرانیان، نتوانستند به خدمات خود ادامه دهند و ناچار به کشور خود بازگشتند. ولی آنهایی که توانستند دوام بیاورند، عایدات گمرک ایران را آنچنان افزایش دادند که بهزودی گمرکات، موقعیت کلیدی در دولت کسب کرد و رئیس بلژیکیشان ژوزف نوز به عنوان مدیر گمرکات منصوب شد.
در این کتاب، خواننده خاطرات لامبر مولیتور در تمام مراحل حرفهایاش او را دنبال میکند، حتی با زوایای زندگی خصوصی و روزمره او آشنا خواهد شد. با خواندن این خاطرات درمییابیم که با گذشت زمان لامبر به ایران علاقهمند شد؛ طوری که با زبان فارسی آشنا شد و روابطش با مردم محلی و همکاران ایرانیاش رو به بهبود نهاد. او در تمام سالهای خدمتش در ایران همیشه برای منافع کشور میزبان و ساکنانش گام برداشت و سعی کرد با درک کامل و پیوسته آداب و رسوم محلی، آنها را رعایت کند.
گزارشهای ناب مستشار بلژیکی از شرایط آن روزگار
لامبر مولیتور یک مستشار بلژیکی بود که در تاسیس گمرک در ایران سهم بسزایی داشت. او با توافق دولتهای ایران و بلژیک به ایران آمد و علاوه بر گمرک در زمینه پست و تلگراف نیز تأثیر بسیاری در ایران داشت. لامبر مولیتور بیش از ۲۵ سال از زندگیاش را در ایران سپری کرد. او در زمان حضورش در ایران به عنوان مدیر گمرک در شهرهای کرمانشاه، بوشهر، زاهدان و زابل زندگی کرد و فرزند او آندره مولیتور در زمان اقامتش در کرمانشاه به دنیا آمد.
لامبر مولیتور به عنوان مستشار بلژیکی و دستیار مستر نوز در سال ۱۹۰۱ یعنی دوران سلطنت مظفرالدینشاه از طریق بوشهر به ایران آمد. پیش از این، دو برادرش نیز در ایران مشغول به کار شده بودند. مولیتور در شهرهای مختلف ایران مسئولیت داشت. در دوران همهگیری طاعون از خود تلاش قابل تقدیری بروز داد. او بهخوبی به زبان فارسی سخن میگفت و مکاتبه میکرد.
مولیتور بیش از ربع قرن در ایران بود و گزارشهای نابی به عنوان یک ناظر بیطرف از شرایط آن روزگار از خود به یادگار گذاشت که همه در این کتاب گرد آمده است. این امر در کنار این نکته که او سه دوره پایان عهد قاجار، سالهای مشروطه و عصر آغاز پهلوی را از نزدیک دیده است، اهمیت مطالعه کتاب حاضر را برای اهل تحقیق بیش از پیش تایید میکند. بیهوده نیست که نام کتاب نیز به این گذار تاریخی اشاره دارد.
بازآفرینی تجربهای منحصر به فرد در یک برهه تاریخی
علیرغم مطالعات تاریخی مربوط به روشنگری درباره حقایق و واقعیات موجود، نوشتههای لامبر مولیتور تجربهای منحصر به فرد را در یک برهه تاریخی بازآفرینی میکند؛ او نه فقط تاریخ دورهای را که خود در آن زیسته است برای ما باز میگوید بلکه همچنین نوع زیست زمانه خود را هم به عنوان عضوی از اعضای آن جامعه و هم به عنوان شاهد به رشته تحریر در میآورد. نوشتههای او با یک یادداشت صرفا ذهنی فاصله زیادی دارد.
چیزی که هم آنت دونکیه و هم اریک لوری در مطالعاتشان به آن اذعان دارند و این است که مینویسند او برای به دست گرفتن قدرتی که خود بازیگر یا شاهد آن بود ظرفیت بالایی داشت میگویند لامبر یکی از بلژیکیهایی بود که رویهای را برگزید که طول اقامتش را در ایران تضمین کرد و همه مثل او نبودند. یعنی حفظ نوعی فاصله با رعایت سلسله مراتب رسمی که طی قراردادی از طرف دولت به او اعطای شده بود. ضمنا این رفتار او را قادر میساخت با موفقیت از موانعی که در برابر بلژیکیها از طرف نیروهای مختلف خارجی یا داخلی قرار میگرفت عبور کند. البته این موانع از طرف ایرانیانی ایجاد میشد که کارگزار یا سرسپرده انگلیسیها یا روسها بودند و منافع آنها را به منافع ملت ایران ترجیح میدادند.
لامبر مولیتور در قضاوت نسبت به دیگران بسیار محتاط بود و نظراتش را نسبت به آنان کمتر بروز میداد او هرگز از خدمات و تواناییهای خود که بارها مورد آزمایش قرار گرفته بود چیزی نمیگفت ولی در تمام نوشتههایش هیچگاه از ایرانیانی که با او کار کرده بودند یا در مواردی رقیب او بودند به بدی یاد نمیکرد بلکه برعکس همیشه از آنان به نیکی نام میبرد. دغدغهاش فرا گرفتن و به کار بردن هرچه زودتر زبان فارسی بود که خوشبختانه علاوه بر محاوره به زبان فارسی با ظرایف این زبان نیز آشنا شده بود و همین امر در بسیاری از موارد به دادش رسید.
انقلاب مشروطه به روایت میشل آنلوک پاسکال و مارک مولیتور
میشل آنلوک پاسکال و مارک مولیتور میگویند: در ابتدای قرن بیستم ایران کشوری تحتالحمایه بود. بریتانیا و روسیه برای کنترل منطقه در حال رقابت بودند در چنین شرایطی کارگزاران بلژیکی باید از طرفداری از این یا آن کشور خودداری کرده بیطرف باقی میماندند. بهویژه در مرز ایران با افغانستان یعنی سیستان که لامبر بعد از برادرش اگوست در آن منطقه با ماموران روس و انگلیس در ارتباط بود در این دوره رژیم فئودالی ایران با طغیانهای داخلی قبیلهای که هر یک خواهان امتیاز بیشتر و به دست آوردن مشاغل بالای حکومتی بودند درگیر بود.
در سال ۱۹۰۶ (۱۲۸۵ شمسی) انقلاب مشروطه به کوشش گروهی تجددطلب منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تحریر قانون اساسی در کشور شد. مناقشات بعدی بین شاه و مجلس با نفوذ و دخالت خارجی که منجر به توپ بستن ساختمان مجلس در سال ۱۹۰۸ توسط یک افسر قزاق روس به نام لیاخوف شد وارد مرحله جدید شد. در این دوران هنوز مسئله استخراج نفت مطرح نبود و اقتصاد ایران به کشاورزی و بازار وابسته بود که آن هم در اثر خشکسالی و زیادهخواهی مالکان اراضی و در بسیاری از مناطق مرزی به واسطه غارت و دزدی قبایل مورد تهدید قرار میگرفت. تجاربی که لامبر مولیتور به دست آورد در جایجای یادداشتها و مکاتباتش با اعضای فامیل به ثبت رسیده است خواه در ابتدای ورودش به خلیجفارس یا بین سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۶ در سیستان همچنین در اظهار نظرهای متعددی که بخش مهمی از متن را به خود اختصاص میدهد.
توضیحات او درباره جزئیات در سالهای آغازین ورودش بیشتر به این خاطر است که شرایط زندگی در ایران را برای مادرش به تفضیل بیان کند. مادری که در دسامبر ۱۹۰۶ چند هفته بعد از اولین بازگشت او در اولین مرخصیاش بدورد حیات گفت. لامبر مولیتور هنگامی که برای سفر به ایران سوار کشتی شد ۲۶ سال داشت و هیچ گاه از بلژیک خارج نشده بود. بین سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۴ او جزو گروه کوچک کارآموزی در خلیج فارس بود و علاوه بر آموزش حرفهای سعی میکرد با آداب و رسوم ایرانیان و شیوه زندگی آنها آشنا شود. لامبر در این مدت به آموزش زبان فارسی پرداخت طوری که توانست بعد از مدتی به راحتی با ایرانیان ارتباط برقرار کند او توانست در این منطقه دور افتاده ایران یعنی مرز افغانستان با سازماندهی مبارزه علیه بیماری طاعون در سال ۱۹۰۶ با کمک گرفتن از پزشکان کنسولگریهای روس و انگلیس لیاقت خود را در سختترین شرایط به اثبات برساند.
گزارشهایی که لامبر به مقامات پایتخت نوشت
سالهای آینده سالهای پختگی لامبر مولیتور بود. او در انقلاب مشروطه دو سال در تهران به مشاغل اداری مشغول شد او را به عنوان ارزیاب اراضی اطراف پایتخت به کار گماردند که تجربهای بود برای ممیزی دقیق درآمد مالیاتی اما بهزودی کنار گذاشته شد. پس از آن به سمت رئیس گمرکات کرمانشاه واقع در کردستان ایران منصوب شد. در این شهر به علت تراکم کار یادداشتهای روزانهاش عاری از نظم و ترتیب گذشته است. به همین دلیل وقایع سالهای (۱۹۱۳ - ۱۹۰۶) توسط آندره مولیتور پسر لامبر که در سال ۱۹۱۱ در کرمانشاه متولد شد و همچنین دیگر بازماندگانش براساس نامههای فراوان باقیمانده و گزارشهایی که لامبر به مقامات پایتخت نوشته تنظیم شده است. صفحات یادشده بیانگر این است که او چگونه و با چه مهارتی وظایفی را که به وی محول میشد درنهایت صداقت و به بهترین نحو انجام میداد.
بارزترین جنبه اخلاقی لامبر در سر و سامان گرفتن امور گمرکات به دست خود ایرانیان آزمونی بود که برای گزینش لایقترین افراد برگزار کرد. تجارب به دست آمده همراه با قدرت خارقالعادهاش وی را قادر ساخت که از بحرانهای بسیار سخت سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۸ در تبریز عبور کند یعنی دورهای که از یکسو جنگ بین روسیه و امپراتوری عثمانی شعله میکشید و از سوی دیگر بلوای جنگسالاران محلی که از قیومیت مقامات ایرانی رها شده بودند و با اتحاد با این یا آن دولت بیگانه دست به غارت و چپاول مردم میزدند. مولیتور سرانجام در ایران به مقام ریاست کل گمرک رسید و پس از ۲۶ سال با احترام و افتخار میهنمان را ترک کرد.
۱۱ دسامبر ۱۹۰۱ [۲۰ آذر ۱۲۸۰]
بعد از ۶ - ۵ روز سکوت و آرامش میرفتیم تا روزمان را تا پاسی از شب در خشکی و خارج از کشتی سپری کنیم. ما مسافران همراه با چندین خدمه کشتی که برای تهیه آذوقه همراهمان بودند میرفتیم تا سوار یکی از قایقهای کشتی به ساحل برویم. بعد از پیاده شدن، راهنما ما را به طرف بافت قدیمی شهر با کوچههای تنگ و باریک و خانههای مرتفع هدایت کرد. فضا آغشته از بوی سیبزمینی و پیاز سرخکرده همراه با بوی تن آدمی بود. دکانهای نانوایی و خواربارفروشی بسیاری کثیف و مملو از خرت و پرت بود. زنها عموما سیاهپوش بودند با روبند و پاهای تا زانو برهنه که با حیرت و تعجب به ما مینگریستند.
زنهای شوهردار با تکه چوبی که برای نگهداری مقنعه به طور افقی در بالای بینیشان قرار داشت مشخص میشدند. در عبور از گذرگاهها، مساجد نیمهمخروبهای را میدیدیم که با چوب ساخته شده بودند. ما وارد این مساجد میشدیم و به محض ورود پسر بچهها با دمپاییهای حصیری به طرفمان میآمدند. ما بهسختی میتوانستیم با آن دمپاییها راه برویم. مسلمانان هنگام ورود به مکانهای مقدس کفشهایشان را درمیآورند ولی کلاهشان را برنمیدارند. مساجد فاقد صندلی بود و با نور اندکی روشن میشد. کف گلی مساجد با گلیم و قالیهای بزرگ مفروش بود. تنها روشنایی چراغی بود که در نزدیکی منبر به هنگام موعظه روشن میشد. مومنان هنگام عبادت پیشانی خود را بر خاک میساییدند.
۲۵ دسامبر ۱۹۰۱ [۴ دی ۱۲۸۰]
برای اروپاییهایی که هرگز به هندوستان سفر نکردهاند، دیدار محلات هندو به منزله کشف منظرهای شگفتانگیز است. غرفهها و فروشگاهها بر حسب نوع تجارت و صنعت یکی پس از دیگری بدون اینکه پنجره یا ویترینی از هم جدایشان کرده باشد، کنار هم قرار گرفتهاند. کسبه و کارگران از خیاط و زرگر گرفته تا کارگران بستهبندی ادویه و نانوا جلوی چشم همه بر انجام کار و حرفه خود مشغولاند. بوی پراکنده از ترکیب عرق تن آدمی به همراه عطر ادویهها فراموششدنی است. البته بدون اینکه حضور گاوهای سرگردان در بازار که از نظر هندوها مقدس است و با سرک کشیدن به هر دکه یا مغازه مورد لطف و نوازش صاحبانشان قرار میگیرند را فراموش کنیم.
کتاب «گذار از «ممالک محروسه به ایران» نوشته لامبر مولیتور با ترجمه غلامرضا رایمند در ۱۵۶ صفحه و قیمت ۲۱۰ هزار تومان از سوی انتشارات عینک منتشر شد.
۲۵۹
نظر شما