خبرآنلاین - رسول سلیمی: خاورمیانه به دلیل منابع عظیم انرژی، موقعیت استراتژیک، و تنوع قومی-مذهبی، همواره کانون رقابتهای ژئوپولیتیکی بوده است. به گزارش نیویورک تایمز ، پس از جنگ ایران و اسرائیل و آتشبس شکننده اعلامشده توسط دونالد ترامپ، منطقه در وضعیت «بیثباتی فعال» قرار دارد. کشورهای اروپایی (فرانسه، بریتانیا، و آلمان) در ۴ تیر ۱۴۰۴ (۲۵ ژوئن ۲۰۲۵) با استناد به گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) مبنی بر افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده ایران به ۶,۲۰۱ کیلوگرم از جمله ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی و همچنین گزارش جامع مدیرکل آژانس که در آن ادعا شدهبود ایران در گذشته در برنامه هستهای خود پنهانکاری کردهاست، تهدید به فعالسازی مکانیزم ماشه کردهاند که میتواند تحریمهای شورای امنیت، از جمله قطعنامههای ۱۷۴۷ و ۱۹۲۹، را بازگرداند. با توجه به استمرار جنگ غزه، جنگ ۱۲ روزه و آتشبس شکننده میان ایران و اسرائیل، وضعیت بیثبات سوریه و مشکلات مزمن یمن و لبنان چه احتمالاتی درباره آینده خاورمیانه متصور است؟
تحلیل ژئوپولیتیک خاورمیانه از منظر روابط بینالملل
از منظر رئالیست ها، خاورمیانه میدان رقابت قدرتهای منطقهای (ایران، اسرائیل، ترکیه، عربستان) و فرامنطقهای (آمریکا، چین، روسیه) برای کسب هژمونی است. جنگ ایران و اسرائیل نشان داد که اسرائیل به حمایت آمریکا وابسته است، در حالی که ایران با تقویت «محور مقاومت» (حزبالله لبنان، انصارالله یمن، گروههای عراقی و دیگر متحدان غیردولتی منطقهای) به دنبال بازدارندگی نامتقارن در برابر جبهه غرب است. رئالیست ها پیشبینی میکنند که رقابتهای نظامی و اقتصادی منجر به بیثباتی مداوم، احتمال تجزیه کشورهای ضعیف مانند سوریه و عراق، و تقویت بلوکهای متخاصم میشود.
در چنین شرایطی حامیان رویکرد سازهانگاری به روابط بینالملل، بر نقش هویتها و روایتها در شکلدهی به سیاستهای منطقهای تأکید دارد. روایت «ایران بهمثابه تهدید» توسط اسرائیل و متحدانش تقویت شده، در حالی که ایران خود را «رهبر مقاومت» معرفی میکند. این دوگانگی هویتی، اجماع منطقهای را دشوار کرده و به تقویت گروههای هویتمحور (مانند کردها یا دروزیها) منجر شده است. از این رو سازهانگاران پیشبینی میکنند که تغییرات هویتی میتواند به تجزیه دولتهای شکننده و ظهور نهادهای جدید منجر شود.
در مقابل، لیبرالیست ها بر همکاری بینالمللی و نهادهای جهانی تأکید دارند. برای مثال اکونومیست گزارش داد (۱۵ تیر ۱۴۰۴)، تلاشهای دیپلماتیک برای احیای برجام یا توافق جدید با ایران به دلیل عدم اعتماد متقابل متوقف شده است. لیبرالیست ها معتقدند که بدون همکاری بینالمللی، خاورمیانه به سوی هرجومرج و تجزیه پیش میرود، اما دیپلماسی میتواند از طریق نهادهایی مانند سازمان ملل از این سناریو جلوگیری کند.
پویاییهای ژئوپولیتیکی خاورمیانه جدید چیست؟
۱. رقابتهای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای
خاورمیانه شاهد رقابت فزاینده بین ایران، اسرائیل، و عربستان سعودی است، در حالی که آمریکا، چین، و روسیه نقشهای متفاوتی ایفا میکنند. ایران با توسعه موشکهای بالستیک و حمایت از گروههای محور مقاومت، به دنبال حفظ نفوذ خود در عراق، سوریه، و یمن است. اسرائیل نیز با حمایت آمریکا، به دنبال تضعیف ایران و گروههای نیابتیاش است، در حالی که عربستان سعودی به تقویت روابط با چین روی آورده است. این رقابتها، بهویژه پس از جنگ ۱۲روزه، خطر تجزیه کشورهای ضعیف مانند سوریه را افزایش داده است.
۲. نقش گروههای هویتمحور
از سوی دیگر افزایش نقش گروههای قومی و مذهبی مانند کردها، دروزیها و شیعیان، به بیثباتی دولتهای مرکزی منجر شده است. در سوریه، خروج بشار اسد و قدرتگیری گروههای اسلامگرا مانند تحریرالشام، احتمال تجزیه این کشور به مناطق تحت کنترل کردها، دروزیها، و اعراب سنی را افزایش داده است. کردهای عراق و سوریه نیز به دنبال خودمختاری یا استقلال هستند، که میتواند به تشکیل یک کشور کردی منجر شود.
۳. تأثیر تحولات اقتصادی و زیستمحیطی
این در حالی است که دیجیتالیشدن، تغییرات اقلیمی، و افزایش هزینههای زندگی، ساختار اقتصادی خاورمیانه را تغییر داده است. کشورهای نفتخیز مانند عربستان و امارات به دنبال تنوع اقتصادی هستند، در حالی که کشورهای فقیرتر مانند یمن با بحرانهای انسانی مواجهاند. کمبود آب و بحرانهای زیستمحیطی میتواند به مهاجرتهای گسترده و بیثباتی سیاسی منجر شود، که زمینهساز تجزیه یا تغییرات مرزی است.
سناریوهای محتمل برای خاورمیانه تا ۲۰۳۰
با تکیه بر رویکرد واقع گرایی، ضعف دولتهای مرکزی در سوریه، عراق، و یمن، و رقابت قدرتهای منطقهای، احتمال تجزیه این کشورها را افزایش میدهد. در یک دورنمای بدبینانه، کردهای سوریه و عراق ممکن است تا سال ۲۰۳۰ یک کشور مستقل تشکیل دهند، بهویژه اگر حمایت ترکیه و آمریکا تضعیف شود. از دیدگاه سازهانگاری، تقویت هویتهای قومی و مذهبی، مانند دروزیها در سوریه یا شیعیان در عراق، میتواند به ایجاد مناطق خودمختار یا کشورهای جدید منجر شود.خروج بشار اسد از دمشق و قدرتگیری تحریرالشام، خطر تجزیه سوریه را افزایش داده است. کردهای عراق نیز پس از همهپرسی ۲۰۱۷ (مهر ۱۳۹۶) همچنان به دنبال استقلال هستند.تشکیل کشورهای جدید میتواند به بیثباتی منطقهای منجر شود، اما از منظر لیبرالیسم، این امر میتواند با نظارت سازمان ملل به صلح پایدار منجر شود.
در یک سناریوی دیگر که تداوم بیثباتی و جنگهای نیابتی را پیش رو قرار می دهد، از منظر واقع گرایان، رقابت ایران و اسرائیل، با حمایت آمریکا و چین، به تداوم جنگهای نیابتی در لبنان، یمن، و عراق منجر میشود. از این رو ممکن است حمایت از انصارالله و حزبالله را کاهش دهد، اما همچنان به توسعه موشکهای بالستیک ادامه میدهد.حملات اسرائیل به تأسیسات ایران و پاسخ موشکی ایران به پایگاه العدید در قطر نشاندهنده تشدید تنشها است. چه آنکه کشورهای عربی خلیج فارس، این حملات را محکوم کردند، اما به دلیل ترس از ایران، به اسرائیل نزدیکتر شدهاند. این سناریو میتواند به تقویت ائتلاف اسرائیل-عربستان منجر شود، اما خطر جنگ گسترده را افزایش میدهد.
در یک وضعیت فرضی دیگر با برجسته شدن دیپلماسی و توافق منطقهای، که معتقد است همکاری بینالمللی میتواند تنشها را کاهش دهد، مذاکرات بین ایران و کشورهای عربی، با میانجیگری چین، میتواند به توافق منطقهای منجر شود.عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی (مانند امارات و بحرین) با اسرائیل تحت توافقات ابراهیم، و تمایل قطر و عمان به مذاکره با ایران، نشاندهنده پتانسیل دیپلماسی است.این سناریو میتواند به ثبات منطقهای منجر شود، اما به اعتمادسازی و کنار گذاشتن روایتهای متخاصم نیاز دارد.
نقش و حمایت اسرائیل از تغییرات آیندهاسرائیل و خاورمیانه جدید
از آنجا که بنیامین نتانیاهو از مفهوم «خاورمیانه جدید» بهعنوان منطقهای با همکاریهای اقتصادی و امنیتی بین اسرائیل و کشورهای عربی حمایت میکند. اسرائیل از تغییراتی که تضعیف ایران و گروههای نیابتیاش را در پی داشته باشد، حمایت میکند، اسرائیل با ادعای حمایت از دروزیهای سوریه، به دنبال نفوذ در این کشور و جلوگیری از قدرتگیری گروههای اسلامگرا است.ازاین رو حمایت از تجزیه کشورها، پیامدهای زیر را به دنبال دارد:
- سوریه: اسرائیل از تجزیه سوریه به مناطق تحت کنترل گروههای قومی (مانند دروزیها و کردها) حمایت میکند، زیرا این امر محور مقاومت را تضعیف میکند. بنابراین حملات اسرائیل به دمشق با هدف بیثباتسازی دولت جدید است.
- عراق و یمن: اسرائیل از تضعیف دولتهای مرکزی در این کشورها حمایت میکند تا نفوذ ایران کاهش یابد. به گزارش اکونومیست ، اسرائیل امیدوار است که کاهش حمایت ایران از حوثیها به فروپاشی این گروه منجر شود.
از سوی دیگر اسرائیل از توافقات ابراهیم (عادیسازی با امارات، بحرین، و سودان) و مذاکرات با عربستان سعودی حمایت میکند. چه آنکه این توافقات بخشی از استراتژی اسرائیل برای ایجاد ائتلاف ضدایرانی است. از منظر رئالیست ها، این امر قدرت اسرائیل را تقویت میکند، اما از دیدگاه سازهانگاری، روایت «اسرائیل بهعنوان شریک صلح» را در برابر «ایران بهعنوان تهدید» قرار میدهد.
از این رو اسرائیل بدون حمایت کشورهای عربی نمیتواند نظم جدید را تحمیل کند. از این رو است که عادیسازی روابط بدون حل مسئله فلسطین دشوار است. در نتیجه، ادامه شهرکسازی در کرانه باختری مانع صلح پایدار است.
بنابراین با تکیه بر دیدگاه واقع گرایان، خاورمیانه شاهد رقابت شدید بین ایران، اسرائیل، و عربستان خواهد بود، که ممکن است با هدف تقویت اسرائیل، به تجزیه کشورهای ضعیف مانند سوریه و عراق منجر شود. از سوی دیگر، هویتهای قومی و مذهبی، مانند کردها و دروزیها، نقش کلیدی در تغییرات مرزی ایفا خواهند کرد. این در حالی است که دیپلماسی و همکاری بینالمللی میتواند از بیثباتی جلوگیری کند، اما به اعتمادسازی نیاز دارد. چرا که اسرائیل از تغییراتی که ایران را تضعیف کند، مانند تجزیه سوریه یا عادیسازی روابط با کشورهای عربی، حمایت میکند.
۲۱۳/۴۲
نظر شما