گروه اندیشه: سهند ایرانمهر در یادداشتی که برای جماران نوشته، با تحلیل سخنان رئیسجمهور کلمبیا، گوستاوو پترو، به این موضوع میپردازد که جنگ غزه فقط یک نزاع محلی نیست، بلکه نمادی از تغییر نظم جهانی و تبدیل وضعیت استثنا به قاعده است.نویسنده استدلال میکند که واکنشهای جهانی به وقایع غزه، فراتر از یک همدردی ساده یا یک موضعگیری سیاسی است. این واکنشها، نشاندهنده یک درک مشترک جهانی هستند که غزه را به عنوان آزمایشگاه آینده جهان میبیند. در این نظم جدید، قواعد بینالمللی مانند حاکمیت ملی و حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفتند، در حال فروپاشی هستند. نمونههای آن شامل خروج آمریکا از توافقهای بینالمللی، تهاجم روسیه به اوکراین و حملات اسرائیل به غزه است که از دیدگاه نویسنده، منطق «قدرت بدون پاسخگویی» را تقویت میکنند.در نهایت، اعتراضهای جهانی به غزه را نمیتوان تنها یک نزاع ایدئولوژیک دانست؛ بلکه این اعتراضات، واکنشی نمادین به حاکمیت قدرت عریان، ضعف نهادهای بینالمللی و اضطراب هستیشناختی مردم درباره آینده خود در جهانی بدون قانون و قاعده است. از یادداشت ایرانمهر می توان نتیجه گرفت که به عبارت دیگر این وضعیتی است که شامل ایران و تک تک ایرانیان نیز می شود. و اگر ایران و نظام سیاسی به سوی آشتی ملی نرود، چه بسا ایران نیز طعمه مناسبی برای نابودگرهایی چون اسراییل ، آمریکا و ناتو باشد. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
«غزه آزمایشی است از سوی ابرثروتمندان تا به مردم جهان نشان دهند که چگونه به شورش بشریت پاسخ خواهند داد. آنها قصد دارند همهی ما را بمباران کنند». این جمله رئیسجمهور کلمبیا، گوستاوو پترو، در نشست گروه لاهه است. سخن رئیسجمهور کشوری در امریکای لاتین، هزاران کیلومتر دورتر از غزه، در جایی که نه راکتی شلیک شده و نه صدای آژیر قرمزی به گوش میرسد و نه نزاعی ایدئولوژیک با اسراییل دارد.
اکنون میتوان پرسید چرا کلمبیا هم باید نگران بمباران غزه باشد؟ این جمله تنها یک موضع سیاسی نیست؛ یک تفسیر ساختاری از نظم نوین جهانیست. پترو معتقد است که غزه، صرفاً میدان نزاع فلسطینی-اسرائیلی نیست، بلکه «نمونه آزمایشگاهی»ست تا از این دریچه ببینیم نظم جهانی ، در مواجهه با خیزش انسانهای بیقدرت، چگونه عمل خواهد کرد. به عبارتی: غزه استعارهای است از جهان فردا.
در نگاه برخی، آنچه اکنون در غزه میگذرد، واکنش طبیعی اسرائیل به حمله ۷ اکتبر است. این تصویر، هم در لایههایی از افکار عمومی ایران، و هم در رسانههای غربی، بهویژه در رویکرد جریانهای لیبرال محافظهکار، جا افتاده است. در ایران دلیل کمی متفاوتتر است و تعویق مطالبات و نارضایتیهای مردم، سبب شده است که برای عدهای نگاه به ماجرای غزه و محکومیت اسراییل صرفا تصویر یک نزاع ایدئولوژیک و پیامدهای سیاستهای تنشزا را در ذهن تداعی کند در نتیجه، افکار عمومی دچار خستگی اخلاقی میشود و بهسادگی مسئلهای انسانی را به مسئلهای سیاسی و حکومتی فرومیکاهد.
حال باید پرسید اگر همهچیز فقط یک «درگیری مرزی» یا «مقابله با تروریسم» است، پس چرا در قلب پاریس، لندن، سیدنی، نیویورک، صدها هزار نفر از چهرههای سیاسی، علمی، ورزشی و هنری با پرچم فلسطین و شعار «آتشبس فوری»، به خیابان میآیند؟ برای بسیاری از ناظران، این حجم واکنش، صرفاً با تکیه بر همدلی انسانی یا فاجعه انسانی قابل تبیین نیست. بهنظر میرسد نوعی ادراک جهانی نوظهور در حال شکلگیری است؛ ادراکی که غزه را نه فقط بهمثابه یک تراژدی، بلکه بهمثابه نشانه آغاز یک دوران میبیند.
در نظم بینالملل پس از ۱۹۴۵، علیرغم نابرابریهای ساختاری، اصولی چون احترام به حاکمیت ملی، تمایز میان غیرنظامی و نظامی در مخاصمات مسلحانه، حقوق بشر، و چارچوبهای حقوقی سازمان ملل، نقش نوعی چارچوب قاعدهمند را ایفا میکردند. اما در دهه اخیر، این چارچوبها دچار فرسایش بیسابقهای شدهاند. ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، بدون اجماع جهانی از توافقهای بینالمللی خارج شد، تعرفههای یکجانبه اعمال کرد، و اصل برتری منافع ملی بر قواعد چندجانبهگرایی را علناً اعلام کرد.روسیه، با تهاجم به اوکراین، اصل حاکمیت سرزمینی را زیرپا گذاشت و نشان داد که توسل به زور، حتی در اروپا، همچنان ممکن و ممکنالوقوع است.اسرائیل نیز، در مواجهه با غزه، با عبور از مرزهای پاسخ متقارن، به اقداماتی متوسل شد که از منظر بسیاری از نهادهای حقوق بشری، نیازمند رسیدگی بینالمللی مستقل است.
مجموع این موارد، از دید جامعهشناسان سیاسی، نشانه ورود جهان به نظمی است که در آن، «استثناء» به «قاعده» بدل میشود. این پدیده، که جورجو آگامبن آن را «وضعیت استثناء» مینامید. نقطه اشتراک موارد فوق، چیزی فراتر از سیاست خارجی تهاجمی است. آنچه در حال شکلگیری است، مدلی نو که در آن قدرت میتواند بیآنکه پاسخگو باشد، هزینهسازی کند. این الگو، به تعبیر مانوئل کاستلز، مبتنی بر «شبکههایی از قدرت بدون مرکز پاسخگو»ست. در چنین الگویی: نهادهای بینالمللی تضعیف شدهاند؛ افکار عمومی جهانی، ابزار کافی برای تأثیرگذاری مستقیم ندارند و روایتهای رسمی جای خود را به پلتفرمها و رسانههایی با الگوریتم از پیش تعیین شده دادهاند، بیآنکه این تحول الزاماً به پاسخگویی ساختارهای قدرت منجر شده باشد. در این فضای تازه، نوعی اضطراب هستیشناختی در میان جوامع پدید آمده است:
اگر قواعد جهانی دیگر اجرا نمیشوند، چه تضمینی برای امنیت آینده ما وجود دارد؟در این بستر است که غزه از یک موقعیت محلی به یک نشانه جهانی بدل میشود. از همینرو، اعتراض به اسرائیل، در بسیاری از نقاط جهان، نه فقط مخالفت با یک دولت خاص و نه حتی فاجعه قحطی و نسلکشی، بلکه واکنشی است به کل سازوکار در حال شکلگیری قدرت در قرن بیستویکم. در نهایت، میتوان گفت که اعتراضهای جهانی به وقایع غزه، بیش از آنکه محصول وفاداریهای ایدئولوژیک باشند، بازتاب نوعی ادراک اخلاقی فراگیر هستند ادراکی که میکوشد در برابر افول قاعده، بیقدرتی نهادهای بینالمللی، و گسترش منطق برهنهی زور، واکنشی نمادین ارائه دهد.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما