گروه اندیشه: این که سخن دقیق بیان شود، و از حقیقت گویی بهره ای داشته باشد، دغدغه اغلب فیلسوفان بوده است. اما خلاف حقیقت سخن گفتن، موضوعی است که با تغییر ساختار اجتماعی و زبان، ساختار نوین زبانی و مفهومی به خود می گیرد. در این باره کتابی نوشته شده به نام «حرف مفت» از هری . جی . فرانکفورت اخیرا از سوی انتشارات دانشگاه پرینستون تجدید چاپ شده است. تیراژ انتشار این کتاب به بیش از یک میلیون نسخه رسیده است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از روزنامه ایران، حسن محرابی در این باره می نویسد: نسخه جدید کتاب «درباره مزخرفات/ On Bullshit» نوشته هری جی. فرانکفورت، فیلسوف اخلاق و استاد دانشگاههای ییل و پرینستون، نیمه اول مرداد ماه امسال و در سالگرد انتشار نسخه قبلی کتاب، از سوی انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شد. این نسخه بیستمین سالگرد انتشار، دارای یک پینوشت است که در آن فرانکفورت تأکید میکند «بیتفاوتی نسبت به حقیقت بسیار خطرناک است.» در واقع این کتاب چاپ جدید یک نسخه ویرایش شده از کتابی است که از زمان انتشارش در ۲۰۰۵ تاکنون بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
نسخه قبلی «درباره مزخرفات» ابتدا به صورت یک مقاله منتشر شد و با استقبال خوانندگانش به صورت کتاب نیز عرضه شد. این مقاله ابتدا سال ۱۹۸۶ در مجله Raritan منتشر شد و تقریباً دو دهه بعد در ژانویه ۲۰۰۵، زمانی که انتشارات دانشگاه پرینستون آن را به عنوان یک کتاب کوچک ۸۰ صفحهای منتشر کرد، محبوبیت پیدا کرد. این یک موفقیت تجاری غیرمنتظره بود و به پرفروشترین کتاب «نیویورک تایمز» تبدیل شد. از ویرایش اول کتاب «درباره مزخرفات» دو ترجمه به فارسی منتشر شده است؛ نشر کرگدن آن را با عنوان«در باب حرف مفت» با ترجمه محسن کرمیمنتشرکرده و انتشارات علم هم ترجمه الهههاشمیاز آن را با عنوان «درباره حرف مفت» منتشر کرده است.
پس از انتشار «درباه مزخرفات» پروفسور فرانکفورت در برنامههای تلویزیونی «۶۰ دقیقه»، «امروز» و «نمایش روزانه با جان استوارت» حضور پیدا کرد. کتاب «درباره مزخرفات» با دنبالهای به نام «درباره حقیقت/ on truth» (۲۰۰۶) دنبال شد که پروفسور فرانکفورت برای آن از ناشرش آلفرد ای. ناپف، پیشپرداختی شش رقمیدریافت کرد.
فرانکفورت به بررسی مشکلی میپردازد که قبل از او نیز وجود داشته اما متفکران توجه دقیقی نسبت به آن نداشته و تلاش نکرده بودند به صورت تئوریک آن را تحلیل کنند. از گذشتههای دور یکی از مشکلات ذهن ما در برابر حرفهایی که میشنویم آن است که برخی از مواقع نمیتوانیم آن را دستهبندی کرده و تجزیه و تحلیل کنیم. مثلاً با تجزیه و تحلیل نمیتوانیم بفهمیم که طرف مقابلمان دروغ میگوید یا راست؟
البته در مورد تشخیص دروغ و راست راهحلهایی پیدا شده اما ذهن ما در تشخیص مزخرف گویی دچار مشکلات بیشتری می شود. در کتاب «درباره مزخرفات» وظیفهای که فرانکفورت برای خود تعیین کرده تعریف مزخرفات (یا حرف مفت) است. او استدلال میکند مزخرفات چیزی نیستند جز دروغگویی. هر دو حقیقت را تحریف میکنند اما با نیتهای کاملاً متفاوت.
دروغگو کسی است که عمداً دروغی را منتشر میکند. او حقیقت را میداند یا میتواند به آن دست یابد اما آن را به شما نمیگوید. از سوی دیگر، مزخرفگو در چیزهایی که میگوید اهمیت نمیدهد واقعیت را به درستی توصیف میکند یا خیر. او فقط آنها را انتخاب میکند یا برای رسیدن به هدفش از خودش مطالبی را سر هم میکند. مزخرفگوها نمیتوانند ذرهای در مورد حقیقت اغراق کنند، آنها فقط یک داستان میخواهند. فرانکفورت در کتابش توضیح میدهد دروغ گفتن زمانی است که شما حقیقت را میدانید و عمداً گزاره نادرست میگویید تا کسی را گمراه کنید اما مزخرف زمانی است که شما لزوماً جواب را نمیدانید، بنابراین چیزی را سرهم میکنید که قابل قبول باشد.
البته مزخرفات اشکال مختلفی دارند. آمار نیز اغلب نوع بسیار خاصی از مزخرفات هستند. برای مثال تصور کنید به عنوان یک تولیدکننده برای اولین بار محصول خود را میفروشید و اولین خریدار شما مادرتان است که از شما بسیار راضی و مفتخر است. از نظر فنی، پس از این فروش، ۱۰۰ درصد مشتریان شما راضی هستند و نرخ بُرد شما نیز ۱۰۰ درصد است اما این اعداد عمداً این واقعیت را که فقط یک فروش وجود داشته و آن هم فقط متعلق به یکی از اعضای خانواده بوده است پنهان میکنند. در دنیای سیاست نیز این شیوه مرسوم است و دونالد ترامپ از آن خیلی استفاده میکند.
به عنوان مثال ترامپ در آستانه مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری ۲۰۱۶ ادعا کرد باراک اوباما در خارج از ایالات متحده متولد شده است. این ادعا اوباما را مجبور کرد گواهی تولد خود را منتشرکند، سپس ترامپ با برچسب زدن این گواهی تولد به عنوان جعلی، به این موضوع پاسخ داد. بسیاری این را به عنوان یک اشتباه سیاسی کودکانه یا یک عمل دوگانگی سیاسی رد میکنند اما این کار در پخش کردن بذر تردید در مورد میهنپرستی اوباما و مشروعیت بخشیدن به «نگرانیها» در مورد وفاداری او به کشوربسیار مؤثر بود.
فرانکفورت میگوید مزخرفگویان کاملاً حقیقت را نادیده میگیرند. یاوهگویان اهمیتی نمیدهند که آنچه میگویند درست است یا غلط. آنها به ارزش حقیقت به عنوان یک ارزش اساسی در جامعه بیتوجه هستند و فقط به این اهمیت میدهند که آیا با متقاعد کردن دیگران به طرفداری از اردوگاه خود، به خواستههای خود میرسند یا خیر. بنابراین یاوهگویی بسیار خطرناکتر و موذیانهتر از دروغگویی است، لغزنده است و مبارزه با آن بسیار دشوارتر است. تا پیش از کتاب فرانکفورت، نظریه دقیقی در مورد یاوهگویی و مزخرفات (یا حرف مفت) نبود.
فرانکفورت مینویسد: «ما هیچ نظریهای نداریم.» بنابراین او در این کتاب تلاش میکند چنین نظریهای را بپروراند. در حقیقت محاسبات دقیق و ظریف فرانکفورت در کتابش بسیاری از جنبههای مزخرفات را آشکار میسازد. نکته مهم آن است که کتاب پاسخی به نیازهای فکری زمانه است.
یک منتقد کتاب در این خصوص نوشته است: «کتاب «درباره مزخرفات» که به طرز چشمگیری پیشگویانه و بصیرتآمیز است، کتاب کوچکی است که چیزهای زیادی درباره زمانه ما توضیح میدهد.»

فیلسوفی که حرف مفت یا مزخرف را به خوبی شناخت و شناساند
هری جی. فرانکفورت، در حوزه معرفتشناسی، فلسفه اخلاق، انسانشناسی فلسفی، فلسفه سیاسی و دین تخصص داشت. او سال ۲۰۲۳ و در ۹۴ سالگی درگذشت. هری فرانکفورت ۲۹ مه ۱۹۲۹، در خانهای برای مادران مجرد در لانگهورن، پنسیلوانیا با نام دیوید برنارد استرن متولد شد. او هرگز والدین بیولوژیکی خود را نشناخت. تقریباً بلافاصله توسط برتا (گوردون) فرانکفورت، معلم پیانو و ناتان فرانکفورت، حسابدار به فرزندی پذیرفته شد و نام هری گوردون فرانکفورت به او داده شد.
او در بروکلین و بالتیمور بزرگ شد، جایی که در دانشگاه جانزهاپکینز تحصیل کرد. در آنجا لیسانس خود را سال ۱۹۴۹ و دکترای خود را در سال ۱۹۵۴، هر دو در رشته فلسفه، دریافت کرد. دو سال را به عنوان سرباز وظیفه درطول جنگ کره گذراند و سپس به حرفه دانشگاهی خود روی آورد که شامل سمتهایی در مؤسسه راکفلر (که بعدها دانشگاه راکفلر شد) در نیویورک ( از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۶)، ییل (تا سال ۱۹۹۰) و پرینستون (تا سال ۲۰۰۲ ) بود و در نهایت سال ۲۰۰۲ بازنشسته شد.
ازدواج اول فرانکفورت با مریلین روتمن به طلاق انجامید و پس از آن با جوآن گیلبرت ازدواج کرد. فرانکفورت که در ایدههایش جسور و بیباک بود، در سبک زندگی تا حدودی گوشهگیر و از تجمل بیزار بود. وقتی از او پرسیده شد چه چیزی الهامبخش علاقهاش به دکارت بوده است ـ موضوع اولین کتابش، «شیاطین، رویابینان و دیوانگان: دفاع از عقل در تأملات دکارت/ Demons, Dreamers, and Madmen: The Defense of Reason in Descartes's Meditations» (۱۹۷۰) ـ اذعان کرد که از کوتاه بودن کتابهای دکارت خوشش میآمده است.
او با دفاع از بیمیلیاش برای همگام شدن با ادبیات علمیگستردهای که مقالاتش ایجاد کرده بودند، توضیح داد کاملاً مطمئن است که دیدگاههایش درست هستند اما اگر اینطور نباشد، اشتباهاتش ـ صرف نظر از هر چه بیشتر بگوید ـ در نهایت آشکار خواهد شد. با وجود همه این خونسردی، فرانکفورت در پیگیریهای فلسفی خود بسیار جدی بود. در طول دوران حرفهایاش، او به خطوط تحقیقی - درباره آزادی، عشق، خودبودگی و هدف – پایبند بود که به گفته او نه تنها به عنوان یک فرد دانشگاهی، بلکه «به عنوان انسانی که سعی میکند به شیوهای نسبتاً سیستماتیک با مشکلات عادی یک زندگی متفکرانه کنار بیاید» برایش جذاب بود.
او زمانی مقالهای برای گروهی از استادان که ماهانه جلسهای در دانشگاه ییل تشکیل میدادند، نوشت و به مفهوم مزخرفات (حرف مفت) با دقت کامل فلسفه تحلیلی پرداخت. برخی دیگر از آثار فرانکفورت عبارتند از: «اهمیت آنچه برای ما مهم است/ The Importance of What We Care About» (۱۹۸۸)، «ضرورت، اراده و عشق/ Necessity, Volition, and Love» (۱۹۹۹)، «دلایل عشق/ The reasons of love»، (۲۰۰۴)، «خودمان را جدی بگیریم و درستش کنیم/ Taking Ourselves Seriously and Getting It Right » (۲۰۰۶) و «درباره نابرابری/ On Inequality » (۲۰۱۵) است.
در مجموع، سهم عمده پروفسور فرانکفورت در فلسفه، مجموعهای از مقالات مرتبط با موضوع فلسفه اخلاق بود که از دهه ۱۹۶۰ تا دهه ۲۰۰۰ نوشته شده بود و در آنها اراده - خواستهها و امیال انگیزشی افراد - را در مرکز دیدگاهی واحد از آزادی، مسئولیت اخلاقی، هویت شخصی و منابع معنای زندگی قرار داد. برای فرانکفورت، اراده، بیش از عقل یا اخلاق، تعیینکننده وضعیت انسان بود.
ارائه تصویری از فرانکفورت، از سوی همکارانش نیز بیانگر خصوصیات و ویژگیهای خاص اوست. جنیفرهاوکینز، استاد پژوهشگر فلسفه در دانشگاه دوک که دکترای خود را در سال ۲۰۰۰ زیر نظر فرانکفورت دریافت کرد، در مورد استاد راهنمای پایاننامهاش گفته: «من تمایل دارم هری را به عنوان لذتبخشترین اخمویی که تا به حال شناختهام، در نظر بگیرم. میگویم «اخمو» چون او اغلب منفیباف بود و به چیزهایی اشاره میکرد که به خوبی آنچه میتوانستند یا باید باشند نبودند. او به استدلالهای فلسفی ضعیف یا سیاستهای ضعیف در جهان توجه میکرد. درحالیکه بقیه برای آنها ارزشی قائل نبودند، اما او همه جا مزخرفات (یا حرف مفت) را میدید و توجه دیگران را نیز به آنها جلب میکرد.» پرونده زندگی فرانکفورت در سال ۲۰۲۳ در یک مرکز سالمندان در شهرکالیفرنیا بسته شد.
On Bullshit
Anniversary Edition
درباره مزخرفات
نسخه سالگرد
نویسنده: Harry G. Frankfurt
هری جی. فرانکفورت
انتشارات: Princeton University Press
تعداد صفحات: ۹۶ صفحه
قیمت: ۱۲.۹۵ دلار
نظر شما