به سوی هسته اصلی دین / حقیقت در عمل پدیدار می‌شود

ویلیام جیمز می‌خواهد ساده و مستقیم به‌ سراغ نحوه مواجهه انسان با امر دینی برود و ببیند از منظر روان‌شناسی چه اتفاقی برای انسان در تجربه احوال دینی رخ می‌دهد.به نظر من انسان امروز در پی از سر گذراندن انواع و اقسام مکتب‌های فکری و فلسفی و رسیدن به نوعی پوچی و هیچ‌انگاری، باید از نو و با نگاهی تازه به سراغ تجربه دینی برود و این بار نه‌صرفاً برای مطالعه و تفحص درباره امر دینی و فلسفۀ آن، بلکه برای به انجام رساندن عملی تجربه دینی در لحظه لحظه‌های زندگی فردی برای خودش.

به‌گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل ایبنا، رضا دستجردی در سالمگر ویلیام جیمز نوشت: امروز ۲۶ آگوست مصادف با ۴ شهریور، سال‌مرگ ویلیام جیمز، فیلسوف، روان‌شناس و پزشک آمریکایی است که مکتب پراگماتیسم را بنیان نهاد و بر آن بود که منشأ حقیقت، سودمندی امور یا قضایاست. از جیمز، آثاری چند به جای مانده که «پراگماتیسم»، «اصول روان‌شناسی»، «اراده باور و مقالاتی دیگر در فلسفه» و «تنوع تجربه دینی» از آن جمله است. «تنوع تجربه دینی» حاصل سخنرانی‌های جیمز در مجموعه گیفورد است که طی سال‌های ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در ادینبورو ایراد شد و امروز اثری کلاسیک در حوزه دین‌پژوهی شمرده می‌شود.

ویلیام جیمز در این کتاب با روشی تجربی و با رجوع به منابع و مستندات فراوان، نحوه مواجهه انسان را با امر دینی یا امر قدسی کنکاش می‌کند و ضمن ارائه تعریفی خاص از دین، به نمودها و جلوه‌های حیات دینی در صاحبان تجربه دینی و مومنان در ادیان مختلف می‌پردازد. او اثر خود را از بحث دین و عصب‌شناسی شروع می‌کند و پس از تعریف کلی دین، به بررسی دو رویکرد نسبت به دین می‌پردازد: دین سالم‌اندیشان یا سلیم‌العقل‌ها و دین بیماراندیشان یا صاحبان جان ناخوش. جیمز در فصل مربوط به انقلاب درونی یا همان ایمان‌آوری، به شرح مبسوط کیفیت منقلب شدن فرد از بی‌ایمانی به ایمان و شور دینی می‌پردازد و در فصلی دیگر پس از شرح مقام قدیسی یا پارسایی، ارزش این کیفیت را در زندگی تبیین می‌کند. پس از آن، درباره ویژگی‌های مختلف حیات دینی به‌صورت خاص به عرفان و فلسفه نظر می‌اندازد و در پایان کتاب، نتیجه‌گیری کلی خود را از آثار و نتایج، همچنین ارزش و ضرورت زندگی دینی بیان می‌دارد. آنچه از نظر می‌گذرد، ماحصل گفت‌وگوی ایبنا با حسین کیانی مترجم است که پیشتر آثاری چون «شجاعت خلاقیت» و «ویلیام جیمز» از وی به چاپ رسیده است. «تنوع تجربه دینی» در سال ۱۴۰۰ از سوی انتشارات حکمت منتشر شد.

به سوی هسته اصلی دین

به‌باور شما، کتاب بیشتر پاسخی به الهیات سنتی است یا تلاش در جهت گشودن افق‌های روان‌شناسی دین؟

بحث این کتاب به هیچ روی پاسخ به الهیات سنتی و پرداختن به مناقشات کلامی و خداشناختی نیست، بلکه ویلیام جیمز می‌خواهد ساده و مستقیم به سراغ نحوه مواجهه انسان با امر دینی برود و ببیند از منظر روان‌شناسی چه اتفاقی برای انسان در تجربه احوال دینی رخ می‌دهد. به دلیل اینکه رشته اصلی و تخصصی جیمز، پزشکی و روان‌شناسی بوده، توانسته به‌خوبی زوایای این تجربه را در احوال بسیاری از بیماران خود و یا منابع و مستندات دیگر بیابد.

چرا مولف در این کتاب، تجربه‌های فردی و نه نهادها و مناسک را نقطه آغاز مطالعه دین قرار داده است؟

جیمز معتقد است که خاستگاه دین، همان تجربه‌های فردی است و نهادها و مناسک دینی در مرتبه دوم پیرامون تجربه‌های فردی شکل می‌گیرند. لذا هسته اصلی دین را همان مواجهه فرد با امر دینی می‌داند.

در تحلیل تجربه‌های عرفانی، چگونه مرز میان «روان‌شناسی» و «متافیزیک» تعیین شده است؟

او برای تجربه‌های عرفانی مرز مشخصی میان روان‌شناسی و متافیزیک قائل نیست. او معتقد است آنچه را که ما با عنوان متافیزیک قائل هستیم صرفاً مراحل یا سپهرهایی از همین عالم روان‌شناختی است که ما هنوز به همه زوایای آن پی نبرده‌ایم. ما وقتی مدارهای شناخت و معرفت انسان از خویش و جهان هستی را درمی‌نوردیم در واقع گستره عالم روان‌شناختی را بیشتر می‌کنیم و متافیزیک را به عقب می‌رانیم. هرچند ممکن است متافیزیک‌های جدیدی شکل بگیرند که با پیشروی ماشین شناخت آدمی، حوزه‌های متافیزیک به ترتیب روشن‌تر شوند و به پهنه علوم فیزیکی و روان‌شناختی ما بپیوندند.

به سوی هسته اصلی دین
حسین کیانی مترجم

آیا فکر می‌کنید تمرکز مولف بر تجربه‌های فردی ممکن است نهاد و جامعه دینی را کم‌اهمیت جلوه داده باشد؟

او معتقد است که نهادهای دینی، خواه و ناخواه پیرامون تجربه‌های فردی شکل می‌گیرند. در اینجا نمی‌خواهم وارد بحث انحرافات و سو برداشت‌ها و استفاده‌های نادرست از حقیقت تجربه دینی شوم که آن فرصت و مجال دیگری را می‌طلبد، ولی آنچه ویلیام جیمز به دنبالش است اصالت تجربه‌های دینی فردی است که به تنهایی می‌تواند حال انسان را دگرگون کند و ثمرات واقعی و عملی در زندگی فردی داشته باشد. او بر این باور است که نهادهای دینی پیرایه‌هایی هستند که بر گرد تجربه‌های اصیل دینی شکل می‌گیرند و اغلب به لحاظ شکلی و محتوایی از خود تجربه اصیل دینی بسیار فاصله پیدا می‌کنند.

مولف تأکید می‌کند که حقیقت دین را باید در کارکرد و آثار عملی آن در زندگی دید. آیا این نگاه نوعی «پراگماتیسم دینی» است؟

جیمز بر اساس دستگاه فلسفی پراگماتیسم خود معتقد است که هر نظام فکری، ارزشی و اعتقادی تا زمانی که در عمل، اثربخش و مفید باشد، آن نظام، حقیقت دارد وگرنه یک مشت انتزاعیات است که به کار انسان و زندگی انسانی نمی‌آید. لذا با همین نگاه، آثار تجربه دینی را می‌کاود و در پایان کتاب نتیجه‌گیری کلی خود را از آثار و نتایج عملی و ارزش و ضرورت زندگی دینی بیان می‌دارد.

مولف تجربه عرفانی را «بنیان دین» دانسته است. آیا به‌نظر شما همه سنت‌های دینی را می‌توان به تجربه عرفانی فروکاست؟

اگر ما هسته اصلی دین را زاییده مواجهه یا تجربه دینی فرد با آن امر متعال و نتیجۀ آن را هم کسب نوعی معرفت عرفانی بدانیم، مسلماً هر سنت دینی اصیلی باید واجد چنین خصوصیاتی باشد.

یافته‌های کتاب چه کمکی به گفت‌وگوی بین ادیان یا رابطه علم و دین می‌کند؟

به نظر من انسان امروز در پی از سر گذراندن انواع و اقسام مکتب‌های فکری و فلسفی و رسیدن به نوعی پوچی و هیچ‌انگاری، باید از نو و با نگاهی تازه به سراغ تجربه دینی برود و این بار نه‌صرفاً برای مطالعه و تفحص درباره امر دینی و فلسفۀ آن، بلکه برای به انجام رساندن عملی تجربه دینی در لحظه لحظه‌های زندگی فردی برای خودش. این فرایند نه‌تنها حال خود فرد را در تمام روابطش با موجودات هستی بهبود می‌بخشد، بلکه به همان اندازه نیز در تعامل با دیگران و زندگی اجتماعی اثربخش خواهد بود، بی‌آنکه دم از تشکیل نهادهای دینی برای تحقق این امر بزند.

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2107847

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار