سردار زاهدی چگونه باعث جهش در کمیت و کیفیت مقاومت در منطقه شد؟/روایت فرزند شهید زاهدی از طلایی‌ترین فصل سپاه حزب‌الله!

فرزند شهید زاهدی از نسلی سخن می‌گوید که در دل آتش و بمباران دشمن بالید؛ نسلی که همان‌جا جهش یافت و بعدها به «طلایی‌ترین فصل سپاه حزب‌الله» شهرت گرفت؛ نسلی برخاسته از مکتب شهدا.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزگاری که روایت‌ها در سایه‌ی روزمرگی‌ها و جنگ روایت‌ها محو می‌شوند، هنوز هستند مردانی که سبک زندگی‌شان، خود سندی زنده و ماندگار از تاریخ مقاومت است. 

بنابر روایت فارس، سردار شهید محمدرضا زاهدی، از همان تبار است؛ فرمانده‌ای که پیش از آنکه شهید شود، شهیدانه زیست. 

سردار شهید محمدرضا زاهدی، آن‌گونه که حاج اکبر نصر، همرزم او روایت می‌کند، دین را نه برای سخنرانی، بلکه برای زیستن انتخاب کرده بود: زاهدی اهل تظاهر نبود. هر آن‌چه می‌دانست، به آن عمل می‌کرد؛ بی‌هیاهو، بی‌ادعا. گویا دین را نه برای گفتن، که برای زیستن فرا گرفته بود.

ایمان، در رفتار و تصمیماتش جریان داشت. حتی در مواجهه با دشوارترین چالش‌های میدانی، این اعتقاد دینی بود که چراغ راهش می‌شد.

به گفته حاج اکبر نصر، سردار زاهدی از خانه‌ای برخاسته بود که در آن سادگی و قناعت، ستون‌های اصلی تربیت بودند. پدرش، مردی آرام، صبور و اهل تقوا بود. نصر روایت می‌کند: همین فضا، مردی را ساخت که در اوج مسئولیت، همچنان متواضع و بی‌ادعا باقی ماند.

او در میدان جنگ، تنها نبود. همواره قرآن را با خود داشت؛ نه برای تزئین، بلکه برای هدایت و آرامش. نصر می‌گوید: او با قرآن زندگی می‌کرد، نه فقط آن را می‌خواند و در تاریکی شب‌های مأموریت، حتی چند دقیقه استراحت را هم با تلاوت آیات وحی پُر می‌کرد.

به گفته همرزم سردار زاهدی، شهید زاهدی را نمی‌شد از ولایت جدا کرد. تبعیت او از ولی فقیه، نه از سر تعارف، که از عمق باور بود و اگر نظر ولی با فکر خودش هم تفاوت داشت، باز اطاعت می‌کرد. چون می‌دانست در این راه، معیار حق، فرمان ولی است؛ این نگاه، همان نگاهی است که در بزنگاه‌های سیاسی و میدانی، به‌روشنی در تصمیماتش دیده می‌شد.

او با وجود انضباط سخت‌گیرانه، هرگز اهل حذف نیرو نبود. وقتی رزمنده‌ای خطا می‌کرد، زاهدی می‌گفت: ما این‌ها را حذف نمی‌کنیم، دست‌شان را می‌گیریم؛ بسیاری از نیروهایی که به دلایل مختلف از میدان عقب مانده بودند، با همین نگاه انسانی، دوباره جان گرفتند و بازگشتند.

فرزند شهید زاهدی نیز بارها به این نکته اشاره کرده است که پدرش در امور مالی، نهایت دقت و تقوا را رعایت می‌کرد. حاج اکبر نصر هم روایت می‌کند: وقتی بعد از مأموریتی به تهران برگشتیم، هزینه شخصی‌اش را خودش داد و گفت: من به انقلاب بدهکارم، نه طلبکار.

او حتی در برابر ولی فقیه، صداقت را تا انتها حفظ می‌کرد. وقتی از او پرسیدند چرا گزارشی را برخلاف انتظار تنظیم کرده، پاسخ داده بود: من به ولی مسلمین دروغ نمی‌گویم.

پیش از آخرین اعزام به سوریه، به گفته‌ی فرزندش، جملاتی بر زبان آورد که امروز، رنگی دیگر دارد: پدر هنگام رفتن، توصیه‌هایی می‌کرد که انگار می‌دانست دیگر برنمی‌گردد و در یکی از تماس‌های آخر، با طمانینه گفته بود: وقتش رسیده... باید سفره را جمع کرد؛ نه از سر یأس، بلکه به‌مثابه کسی که اتمام وظیفه‌اش را حس کرده و آماده‌ی پرواز است.

فرزند شهید زاهدی، نیز از نسلی تازه سخن می‌گوید که در سال‌های اخیر، تحول واقعی در مقاومت پدید آورد. او گفت: همان نقطه‌ای که ما در آن حضور داشتیم، بعدها توسط دشمن به‌شدت بمباران شد. چون همان‌جا جهش حزب‌الله شکل گرفت؛ جهشی هم‌زمان در کمیت و کیفیت.

او ادامه می‌دهد: همان تیم، بعدها «نسل طلایی سپاه حزب‌الله» نام گرفت. فرماندهان مقاومت در جلسات خصوصی هم تأکید کردند که این نسل، تربیت‌شده‌ی مکتب شهداست؛ از جمله پدرم.

از نظر فرزند شهید زاهدی، نسل شهدا سه ویژگی کلیدی داشت: در اوج بن‌بست‌ها، این‌ها امید را منفجر می‌کردند. مثل آتشفشان امید بودند؛ یا راه را پیدا می‌کردند یا راه می‌ساختند؛ پدرم روزهای آخر عمرش روزی ۳ تا ۴ ساعت بیشتر نمی‌خوابید.

وقتی می‌پرسیدیم چطور دوام می‌آورد، می‌گفت: اگر ندویم، عقب می‌مانیم؛ این شهدا فقط فرمانده نبودند، مبتکر بودند. ساختار می‌آوردند، ایده داشتند، تحول ایجاد می‌کردند؛ ما نیز اگر به دنبال شهادتیم باید در زمینه‌این نخبه باشیم و این نخبگی را در مسیر خدا خرج کنیم.

 پدرم از تعلقات دنیوی بریده بود. دنبال شهرت و عنوان نبود. می‌گفت باید برای خدا رنگ گرفت و در گمنامی عمل کرد.

در واکنش به شهادت فرماندهان مقاومت، فرزند شهید زاهدی گفت: این ترورها، نشان‌دهنده استیصال دشمن است. فکر می‌کنند با حذف چهره‌ها می‌توانند مقاومت را متوقف کنند؛ غافل از آنکه مقاومت، بر مبنای خون و ایمان، ادامه می‌یابد.

شهید زاهدی، نه‌تنها فرمانده‌ای کارآمد، بلکه معلمی بی‌ادعا بود. نسلی که امروز در قلب میدان ایستاده، فرزندان فکری و سلوکیِ همین مردان است.

و حالا، با شهادتش، نه پایان یک راه، که تثبیت یک مکتب رقم خورد؛ مکتبی برآمده از ایمان، صداقت، ولایتمداری و تلاش بی‌وقفه.

اکنون که صدای سردار زاهدی دیگر در میدان طنین نمی‌افکند، مکتب او با قدرت بیشتری در دل شاگردانش می‌تپد. او رفت، اما آنچه بر جای گذاشت، فقط خاطره نبود؛ مسیر بود، راهی روشن، مدرسه‌ای جاری از ایمان، ایثار و بصیرت.

شهید محمدرضا زاهدی را نمی‌توان فقط با درجات نظامی یا مسئولیت‌هایش شناخت؛ او معلمی بود که با عمل، نه با کلام، درس می‌داد. همان‌گونه که قرآن را برای زیستن، نه فقط تلاوت، در آغوش می‌کشید؛ همان‌گونه که ولایت را معیار حق می‌دانست، نه سلیقه‌های شخصی.

او فراتر از یک فرمانده، بنیان‌گذار نسلی شد که امروز در برابر دشمن ایستاده‌اند؛ نسلی که خون در رگ‌هایشان، با نام شهدا به جوش می‌آید. و اکنون، شهادت او نه پایانی بر مأموریت، که نقطه‌ای تازه در استمرار راه مقاومت است.
مکتب شهید زاهدی، زنده است؛ چرا که بر پایه‌ ایمان و صداقت و ولایتمداری شکل گرفت. در روزگار هجمه‌ها و جنگ روایت‌ها، حقیقتی چنین شفاف، بی‌نیاز از فریاد، راه خود را در دل‌ها باز خواهد کرد.
 

کد خبر 2115090

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین