هنوز تب و تاب حواشی کلیپی که یک بلاگر به دروغ در قامت وکیل دادگستری با قلب حقیقت ذاتی حرفهی وکالت با انبوهی از ادعاهای سخیف و سخنان دروغین ضمن اشاعهی بی بند و باری، سعی در تخریب چهرهی حرفهی وکالت داشت، فرکش نکرده، که این بار صحنهای از مجموعهی «محکوم» در فضای مجازی دست به دست شد؛ صحنهای که جزء به جزء آن تحقیر (وکیلی که در مراسم ختم در صدد جذب موکل است) و افترا (وکیلی که موکل را تشویق به جعل سند میکند) به جامعهی وکالت است.
حجم تولیدات شبکهی نمایش خانگی علیه حرفهی وکالت گواه متقنی است بر این ادعا که گویی تنها تصویری که در ذهن و اندیشهی فیلمسازان از وکیل دادگستری وجود دارد، چهرهای مکار، فاسد و بیاخلاق است.
بعید نیست که در پاسخ به این سیاهنماییها، عدهای خواهند گفت: «ما خودمان وکیلی را دیدهایم که بدتر از این رفتار کرده» یا «فلان وکیل اخلاق حرفهای را زیر پا گذاشته.» بله، وجود استثنائات را نمیتوان انکار کرد؛ در هر صنف و گروهی ممکن است افراد خطاکار یافت شوند. اما پرسش اساسی اینجاست: چرا رسانهها و آثار نمایشی، تنها همان استثنائات را دستمایهی روایت خود میکنند و چهرهی اکثریت شریف وکلای دادگستری را نادیده میگیرند؟
چرا هیچگاه روایت نمیشود که همین وکلای شریف، در دفاع از مردم، آزادی، و حقوق شهروندی هزینههای سنگین پرداختهاند؟
همان وکلایی که تنها به خاطر پیگیری حق مردم در ماجرای واکسن کرونا به حبس محکوم شدند.
همان وکلایی که در اعتراضات ۱۴۰۱ و پیش از آن، شجاعانه در کنار مردم ایستادند و بازداشت شدند.
همان وکلایی که در دفاع از جان و مال و ناموس موکلان خود جان باختند.
همان وکلایی که در حمایت از کارگران هفتتپه، یا در دفاع از محیط زیست میانکاله، تحت تعقیب و فشار قرار گرفتند.
آیا یکی از این چند نمونه، قابلیت تبدیل به یک اثر نمایشی ندارد؟ آیا چنین وکلایی سزاوار آن نیستند که قهرمان روایت نویسندگان فیلمنامه ها و تهیهکنندگان شوند؟
آیا رسالت هنر، تنها نمایش زشتیهاست و هیچ مسئولیتی در بازنمایی حقیقت و عدالت ندارد؟
وکالت حرفهای است برآمده از سوگند، متکی بر شرافت، و پیوند خورده با دفاع از عدالت. هر وکیل، هنگام ورود به این حرفه، متعهد میشود که حتی در برابر قدرتمندترین صاحبان زر و زور، جانب حق را نگاه دارد. این سوگند و این رسالت چیزی نیست که بتوان با چند سکانس کلیشهای یا چند ویدیوی سخیف آن را زیر سؤال برد.
نگارش این چند سطر نه در مقام عدم پذیرش نقدهاست بلکه نگارنده مانند خیل عظیمی از همکاران عزیزش، به نقد سازنده نه تنها باور دارد بلکه آن را یک نیاز ضروری برای رشد و تعالی حرفهی وکالت میداند، اما نقد سازنده نه تحقیر و تخریب.
چرا که نقد سازنده سبب ارتقاء میشود و حرفهی وکالت نیز به چنین نقدهایی نیاز دارد، نه آنکه سیاهنمایی، اندیشه و تفکر محکومِ سازندگان چنین آثاری با آن خانم بلاگر، وجوه مشترک فراوانی دارد که یکی از این جهات آنجاست که افکار عمومی را نسبت به یکی از مهمترین ارکان دادرسی عادلانه بدبین سازد.
اگر وکیلی خطا میکند، قانون و نهادهای نظارتی برای برخورد با او وجود دارد. اما لکهدار کردن حیثیت یک صنف شریف با هزاران عضو فداکار و شریف، نه عدالت است و نه اخلاق.
بیاییم به یاد داشته باشیم: هر بار که در دادگاهی حقی ستانده میشود، هر بار که کودکی از آسیب رهایی مییابد، هر بار که کارگری حقوق از دسترفتهاش را بازمییابد، و هر بار که بیگناهی از چوبهی دار نجات پیدا میکند، این وکیل دادگستری است که در صف اول دفاع از حق و تحقق عدالت ایستاده است. این تصویر واقعی وکالت است؛ تصویری که سزاوار است در رسانه و هنر بازنمایی شود، نه آن کاریکاتورهای زشت و ناعادلانهای که امروز میبینیم.
همواره در برخورد با چنین رویکردی علیه حرفهی وکالت از دستگاه های نظارتی خواسته شده تا مستند به قانون سازندگان چنین آثاری را توجیه کنند و یا منتظر نشسته ایم تا رسانههای مستقل در دفاع از حقوق صنفی وکلا و نقد سیاهنماییها علیه حرفهی وکالت، تصویری واقعی و متوازن از حرفهی وکالت ارائه کنند؛
تصویری که هم نقد منصفانه را در برگیرد و هم فداکاریها و شجاعتهای این قشر را بازتاب دهد.
توقعی که علیرغم تلاش برخی اهالی منصف رسانه، هیچگاه به غایت، عملی نشده.
ِبه همین سبب وقت آن رسیده تا معمرین، مدیران و اعضاء کانون وکلا در اقدامی جمعی و منسجم، ضمن دفاع از حقوق صنفی وکلای دادگستری در معرفی مختصات واقعی حرفهی وکالت و اخلاق حرفهای ایشان قیام کنند.
بدون شک چنین اقدامی خط بطلانی خواهد بود بر سیاهنمایی برخی رسانهها علیه حرفه وکالت و گام بلندی میشود برای بازسازی پایگاه اجتماعی نهاد وکالت
وکیل دادگستری-شیراز
نظر شما